Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 140 (8 milliseconds)
English
Persian
Don't be ridiculous!
خودت را مسخره نکن!
Other Matches
It is for yours for keeps .
پیش خودت بماند ( مال خودت )
thyself
خودت
Dont be sI'lly .
خودت را لوس نکن
Take care of yourself!
مواظب خودت باش !
It's your own fault.
تقصیر خودت است.
I dare you tell her yourself .
اگر مردی خودت به او بگو؟
Why did you give away your business patern ?
چرا شریک خودت را لو دادی ؟
Roll the blanket round yourself.
پتو رابدور خودت بپیچ
You yourself said so.
تو خودت این حرف رازدی
Watch your health!
مواظب سلامتی خودت باش!
Don't act like you were clueless!
خودت را به کوچه علی چپ نزن!
mind your own business
درفکر کار خودت باش
Please oblige us by your presence .
با تشریف فرمایی خودت بر مامنت بگذارید
You asked for it. You had it coming.
حقت بود ( خودت تقصیر داشتی )
So dont try to device yourself .
سعی نکن خودت را گول بزنی
It wI'll be a feather in your cap .
هر گلی بزنی بسر خودت زدی
It is your concern and yours alone. It is entirely up to you.
خودت می دانی وخودت ( خوددانی وخود )
Pick on someone your own size.
برو با هم قدهای خودت طرف بشو
Dont let on that you know.
بروی خودت نیاور که موضوع رامیدانی
I dare you to tell him yourself .
اگر راست میگه خودت به اوبگه
Get a move on!
خودت را تکان بده!
[اصطلاح روزمره]
Dont let yourself get into bad habits.
به چیز های بد خودت راعادت نده
Dont sidetrack the issue.
خودت را به کوچه علی چپ نزن ( وانمود به ندانستن )
You are going to gain weight. if you let yourself go.
اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
You are roasting yourself in front of the fire .
خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
Watch yourself up on the roof.
مواظب خودت روی پشت بام باش.
You yourself suggested it , didt you ?
مگر خودت نبودی که این پیشنهاد رادادی ؟
It is for your own ears.
پیش خودت بماند ( بکسی چیزی نگه )
It is yours for keeps .
این برای همیشه پیش خودت باشد
Bye and take care of yourself!
[leaving phrase]
خداحافظ و مواظب خودت باش!
[عبارت هنگام ترک ]
I'll cook your goose !I'll fix you good and proper !
آشی برایت بپزم که خودت حظ کنی ( درمقام تهدید )
rob the cradle
<idiom>
دوست شدن یا ازدواج با کسی که از خودت جوانتر است
dult
مسخره
clowned
مسخره
farceur
مسخره
clown
مسخره
funny man
مسخره
dulte
مسخره
snash
مسخره
sikt
مسخره
hobbyhorse
مسخره
jack pudding
مسخره
jeap puddoing
مسخره
cockeyed
مسخره
witticisms
مسخره
jeer
مسخره
jeered
مسخره
jeering
مسخره
jeers
مسخره
loutish
مسخره
zany
مسخره
harlequin
مسخره
skits
مسخره
skit
مسخره
mockery
مسخره
clowns
مسخره
clowning
مسخره
witticism
مسخره
rustic
مسخره
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave.
اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای.
to smile at
مسخره کردن
quizzes
مسخره کردن
fair game
مسخره کردنی
What a ridicrlous idea !
چه حرف مسخره یی !
to set at nought
مسخره کردن
to make merry over
مسخره کردن
satirizing
مسخره کردن
satirizes
مسخره کردن
satirized
مسخره کردن
satirize
مسخره کردن
satirising
مسخره کردن
satirises
مسخره کردن
satirised
مسخره کردن
droll
مسخره امیز
spoofs
کلاهبرداری مسخره
spoof
کلاهبرداری مسخره
quiz
مسخره کردن
ridiculous
مسخره امیز
farcical
مسخره امیز
imp
مسخره کردن
imps
مسخره کردن
to make fun of
مسخره کردن
punchinello
لوده مسخره
illude
مسخره کردن
antic
بی تناسب مسخره
fools
دلقک مسخره
fooling
دلقک مسخره
fooled
دلقک مسخره
fool
دلقک مسخره
burlesque
مسخره امیز
burlesques
مسخره امیز
floppies
مسخره وار
floppy
مسخره وار
fool around
خود را مسخره قراردادن
goof around
خود را مسخره قراردادن
tolaugh.atany thing
استهزاکردن مسخره کردن
parodies
تقلید مسخره امیزکردن
to take fun at
استهزاکردن مسخره کردن
parody
تقلید مسخره امیزکردن
flump
مسخره وارراه رفتن
To make fun of someone . To poke fun at someone .
کسی را مسخره کردن
irony
مسخره پنهان سازی
ironies
مسخره پنهان سازی
She ridicules every one
همه را مسخره می کند
mower
علف چین مسخره
To fool arounk .
مسخره بازی درآوردن
mowers
علف چین مسخره
It is ridicrlous . I t is a farce .
اصلا" مسخره است
kid
دست انداختن مسخره کردن
kidding
دست انداختن مسخره کردن
kidded
دست انداختن مسخره کردن
travesty
تقلید مسخره امیز کردن
jeers
سخن مسخره امیز گفتن
jeering
سخن مسخره امیز گفتن
jeered
سخن مسخره امیز گفتن
travesties
تقلید مسخره امیز کردن
jeer
سخن مسخره امیز گفتن
befool
مسخره کردن گول زدن
jape
لطیفه زدن مسخره کردن
To reduce something to the absurd . To make a travesty of something .
چیزی را بصورت مسخره درآوردن
to poke fun at any one
با شوخی یا مسخره کسیرابستوه اوردن
To tease someone. To pull someonelet.
کسی را دست انداختن ( مسخره کردن )
Why do you ridicule my suggestion?
چرا پیشنهاد مرا مسخره می کنی ؟
That's just ridiculous!
این که واقعا مسخره است!
[طنز]
You look ridiculous in that old hat .
با این کلاه قدیمی قیافه ات مسخره شده
as if to add insult to injury
<idiom>
با بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره
opera bouffe
اپرای خنده دار که تا اندازهای مسخره امیز باشد
If so, you've only yourself to blame.
اگر چنین است، پس فقط تقصیر خودت است.
Act your age
[and not your shoe size]
!
به سن خودت رفتار بکن !
[مثل بچه ها رفتار نکن !]
Your slander is completely preposterous .
تهمت وافترایی که می زنید بکلی مسخره وبی اساس است
rub something in
<idiom>
دست گرفتن (صحبت درموردحرفی که شخص گفته یاکاری کهکرده به مسخره )
soubrette
بانویی که درنمایشات نقش فضولباشی ودسیسه کار را بازی میکند مسخره
add insult to the injury
<idiom>
[بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره کردن]
flout
استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
flouting
استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
flouted
استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
flouts
استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
jear
استهزاء کردن مسخره کردن
to make game of
مسخره کردن ریشخند کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com