English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 73 (5 milliseconds)
English Persian
equanimity خودداری
abstinence خودداری
abstention خودداری
abstentions خودداری
forbearance خودداری
composure خودداری
self-possession خودداری
self-control خودداری
continence خودداری
forearance خودداری
self command خودداری
self control خودداری
self possession خودداری
to abstain from something خودداری [ازدادن رای ]
Other Matches
abstained خودداری کردن
abstain خودداری کردن
withold خودداری کردن از
abstaining خودداری کردن
abstains خودداری کردن
self control قوه خودداری
holdouts خودداری از بازی
geuk gei خودداری کردن
hold in خودداری کردن
keep up خودداری کردن
holdout خودداری از بازی
dishonours خودداری از پرداخت
dishonouring خودداری از پرداخت
forborne خودداری کردن
restraints نگهداری خودداری
dishonored خودداری از پرداخت
dishonoring خودداری از پرداخت
dishonors خودداری از پرداخت
dishonour خودداری از پرداخت
dishonoured خودداری از پرداخت
forbore خودداری کرد
restraint نگهداری خودداری
keep a straight face از خنده خودداری کردن
abstentions خودداری ازدادن رای
abstention خودداری ازدادن رای
sit out خودداری بازیگر از تمدیدقرارداد
self repression مسک نفس خودداری
to look back از پیشرفت خودداری کردن
conscientious objection خودداری از خدمت سربازی
hold out حاکی بودن از خودداری کردن از
contained شامل بودن خودداری کردن
receded عقب کشیدن خودداری کردن از
recedes عقب کشیدن خودداری کردن از
abstain خودداری داوران ازدادن رای
withhold مضایقه داشتن خودداری کردن
withholding مضایقه داشتن خودداری کردن
withholds مضایقه داشتن خودداری کردن
contain شامل بودن خودداری کردن
contains شامل بودن خودداری کردن
withheld مضایقه داشتن خودداری کردن
abstained خودداری داوران ازدادن رای
abstaining خودداری داوران ازدادن رای
receding عقب کشیدن خودداری کردن از
recede عقب کشیدن خودداری کردن از
abstains خودداری داوران ازدادن رای
temperance طرفداری از منع نوشابههای الکلی خودداری
escapism خودداری ازشرکت درکارهای سیاسی فرار از واقعیات
gold export point قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
saving خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه
conscientious objector کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objectors کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
prohibition حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد
recoupment خودداری از پرداخت دین به علت وجود علت قانونی
totems روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totem روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
forbears امساک کردن خودداری کردن از
forbear امساک کردن خودداری کردن از
optional claiming race مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
arrest of judgment سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com