English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 77 (6 milliseconds)
English Persian
on your own خودم تنهایی [کاری را کردن]
Other Matches
stand alone به تنهایی
singly به تنهایی
loneliness تنهایی
by oneself به تنهایی
siolus به تنهایی
lonesomeness تنهایی
soleness تنهایی
privacy تنهایی
single haneded تنهایی
solitude تنهایی
pudicity تنهایی
no one man هیچکس به تنهایی
recitative به تنهایی نواختن
loners دوستندار تنهایی
autophobia تنهایی هراسی
loner دوستندار تنهایی
eremophobia تنهایی هراسی
monophobia تنهایی هراسی
hugger mugger تنهایی مطلب محرمانه
stand-alone <adj.> خود کفا [به تنهایی] [مستقل ]
number one خودم
own خودم
myself خودم
myself من خودم
owned خودم
owning خودم
owns خودم
to i. upon any one's privacy مخل تنهایی و اسایش کسی شدن
no one man can do it هیچکس به تنهایی نمیتوانداین کار را بکند
for my parts از سهم خودم
siree اقای خودم
myself شخص خودم
onmy own responsibility به مسئولیت خودم
on my own account بابت خودم
on my own account بحساب خودم
for my part از سهم خودم
with my proper eyes با چشم خودم
pon my life بجان خودم
sirree اقاجان اقای خودم
imyself saw it من خودم انرا دیدم
i saw it my self من خودم انرا دیدم
i may thank myself گناه از خودم است
I cant help it. It is beyond my control. دست خودم نیست
With my own capital . با سرمایه شخصی خودم
it is my own مال خودم است
owns شخصی مال خودم
owning شخصی مال خودم
owned شخصی مال خودم
own شخصی مال خودم
I could pass for a Greek . می توانم خودم رایونانی جابزنم
That is my line ( field ) . خودم این کاره هستم
in p of my statement برای اثبات گفته خودم
I can manage that. <idiom> خودم از پسش برمی آیم.
I wI'll get there somehow. یکجوری خودم را آنجا می رسانم
What a mes I made of my life . دیدی چه بروز خودم آوردم
I saw it for myself . I was an eye –witness خودم شاهد قضیه بودم
I have entangled myself with the banks . خودم را گرفتار بانک ها کردم
I can manage, thank you. خودم از پسش برمی آیم، متشکرم.
I'd like to have a place of my own [to call my own] . من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
I know best where my interests lie. صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
I sat down with no fuss or bother . برای خودم قشنگ گرفتم نشستم
I stayed in concealment until the danger passed. خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
I weighed myself today . امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
I should bring you round to my way of thinking . باید تو راهم با خودم همفکر کنم
I wI'll do that all by myself. من خودم بتنهایی آنرا انجام خواهم داد
I wI'll do it on my own responsibility . به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد
No one sent me, I am here on my own account. هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
This house is my own . این خانه مال خودم است ( اجاره یی نیست )
I accidentally locked myself out of the house. من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
I wI'll try to catch up. سعی می کنم خودم را برسانم ( جبران عقب افتادگه )
I'm old enough to take care of myself. من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
I'm doing it on my own account, not for anyone else. این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
chapters بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
chapter بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
contructive larcency مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
presumption hominis قرینه ضعیفه که به فرض وجود ان طرف مجبور به ابراز ادله معارض نیست چون این قرینه به تنهایی ولو با نبودن دلیل معارض قدرت اثباتی ندارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com