Dictiornary-Farsi | خود را کم ارزش کردن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 226 (41 milliseconds)

English	Persian
to belittle oneself	خود را کم ارزش کردن


Search result with all words

void	بی ارزش باطل کردن
overrate	بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrated	بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrates	بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrating	بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
belittle	کم ارزش کردن
belittled	کم ارزش کردن
belittles	کم ارزش کردن
belittling	کم ارزش کردن
debunk	کم ارزش کردن
debunked	کم ارزش کردن
debunking	کم ارزش کردن
debunks	کم ارزش کردن
abase	تحقیرنمودن کم ارزش کردن
abases	تحقیرنمودن کم ارزش کردن
abasing	تحقیرنمودن کم ارزش کردن
downgrade	کم ارزش کردن
downgraded	کم ارزش کردن
downgrades	کم ارزش کردن
downgrading	کم ارزش کردن
actualization	تبدیل به ارزش حال کردن
blather	حرف بی ارزش زدن صحبت بی معنی کردن
disvalue	بی ارزش کردن
extenuate	کم ارزش قلمداد کردن
valuate	ارزش چیزی رامعین کردن ارزیابی کردن
Other Matches

book value	ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
ad valorem	به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value	تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added	قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
ends	با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end	با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended	با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological	وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value	بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain	منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carries	با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried	با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying	با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry	با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
currency devaluation	کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
price	ارزش
big ticket	با ارزش
rubbish	بی ارزش
punks	بی ارزش
worthless	بی ارزش
good for nothing	بی ارزش
fustian	بی ارزش
picayune	بی ارزش
prices	ارزش
trivalency	سه ارزش
trivalence	سه ارزش
brummagem	بی ارزش
value	ارزش
brummagem	کم ارزش
values	ارزش
picayubnish	بی ارزش
valuing	ارزش
valueless	بی ارزش
punk	بی ارزش
unvalued	بی ارزش
avail	ارزش
small change	کم ارزش
low grade	کم ارزش
treasure	با ارزش
worth	با ارزش
market value	ارزش
low level	کم ارزش
naught	بی ارزش
regardant	با ارزش
raffish	بی ارزش
worth	ارزش
no par	بی ارزش
rewarding	پر ارزش
worthiness	ارزش
junky	بی ارزش
shotten	بی ارزش
cost	ارزش
worm eaten	بی ارزش
it is of little worth	کم ارزش است
manufacture cost	ارزش ساخت
forfeiture	تنزل ارزش
absolute value	ارزش مطلق
meed	پاداش ارزش
market value	ارزش بازاری
depreciation	کم ارزش شمردن
present value	ارزش فعلی
loan value	ارزش استقراض
present value	ارزش حال
limiting value	ارزش نهایی
logical value	ارزش منطقی
place value	ارزش مکانی
loss of value	افت ارزش
cheap	کم ارزش پست
maintenance cost	ارزش نگهداری
cheaper	کم ارزش پست
cheapest	کم ارزش پست
final value	ارزش نهایی
man friday	کمک با ارزش
monetary value	ارزش پولی
intrinsic value	ارزش ذاتی
objective value	ارزش عینی
axiology	ارزش شناسی
net worth	ارزش خالص
paradox of value	تناقض ارزش
par value	ارزش اسمی
nominal value	ارزش اسمی
gross value	ارزش ناخالص
objective value	ارزش واقعی
belittlement	کم ارزش سازی
numerical value	ارزش عددی
heat of combustion	ارزش گرمایی
heat value	ارزش گرمایی
penny worth	ارزش یک پنی
axiology	علم ارزش ها
base rate	ارزش اولیه
base rates	ارزش اولیه
loan value	ارزش وام
book value	ارزش دفتری
absolute volue	ارزش مطلق
valuations	ارزش گذاری
added value	ارزش افزوده
net net worth	ارزش خالص
influence value	ارزش تاثیر
increase in value	افزایش ارزش
net price	ارزش خالص
net value	ارزش خالص
auxiliary value	ارزش کومکی
valuation	ارزش گذاری
average value	ارزش میانگین
heating value	ارزش گرمایی
quantitative value	ارزش کمی
scale value	ارزش مقیاسی
exchange value	ارزش مبادله
equity capital	ارزش ویژه
esteem	رعایت ارزش
end value	ارزش انتهایی
economic value	ارزش اقتصادی
code value	ارزش رمز
commercial value	ارزش تجارتی
store of value	منبع ارزش
salvage value	ارزش بازیافتنی
scrap value	ارزش اسقاطی
quantitative value	ارزش مقداری
capital value	ارزش سرمایهای
real value	ارزش واقعی
capital value	ارزش فعلی
wear thin <idiom>	بی ارزش شدن
undervaluation	کم ارزش گذاری
capitalized value	ارزش سرمایهای
rental value	ارزش اجارهای
exchange value	ارزش مبادلهای
salavage value	ارزش اسقاطی
indexation	ارزش ترازی
subjective value	ارزش ذهنی
premiums	اضافه ارزش
threshold value	ارزش استانهای
tinker's dam	چیزبی ارزش
tinker's damn	چیزبی ارزش
present value	ارزش فعلی
junk	کهنه و کم ارزش
decrease in value	کاهش ارزش
declared value	ارزش افهارشده
haw	چیز بی ارزش
hawed	چیز بی ارزش
hawing	چیز بی ارزش
haws	چیز بی ارزش
critical value	ارزش بحرانی
coupling valve	ارزش اتصال
valence	توان ارزش
premium	اضافه ارزش
surplus value	ارزش اضافی
differential cost	ارزش نهایی
diagnostic value	ارزش تشخیصی
surrender value	ارزش بازخرید
survival value	ارزش بقا
theory of value	نظریه ارزش
cost account	ذکر ارزش
value theory	نظریه ارزش
cost finding	ارزش یابی
capital value	ارزش سرمایه
value added	ارزش افزوده
caloric value	ارزش گرمایی
nothing	بی ارزش ابدا
calorific value	ارزش گرمایی
truth value	ارزش درستی
valuably	بطور با ارزش
heritage asset	میراث با ارزش
face value	ارزش صوری
value analysis	تحلیل ارزش
present worth	ارزش فعلی
valorization	تعیین ارزش
expected value	ارزش منتظره
call by value	فراخوانی با ارزش
prime cost	ارزش اولیه
face value	ارزش اسمی
use by value	استفاده با ارزش
use value	ارزش استفاده
call price	ارزش اسمی
use value	ارزش استعمال
production cost	ارزش ساخت
value as security	ارزش تضمین
present worth	ارزش حال
value of money	ارزش پول
capital	ارزش ویژه
value of assets	ارزش دارائی ها
value in use	ارزش استعمال
rubbish	چیزپست و بی ارزش
value date	تاریخ ارزش
waff	نظر بی ارزش
value for money	ارزش پول
value in exchange	ارزش مبادله
value in use	ارزش استفاده
kitsch	هنر بی ارزش
most significant digit	با ارزش ترین رقم
threepenny	دارای ارزش سه پنی
lsc	کاراکتر با کمترین ارزش
piece production cost	ارزش تولید قطعه
undervalued	کم ارزش گذاری شده
valued	ارزش گذاری شده
relative value of pieces	ارزش نسبی سوارها
convection	ارزش حرارتی همبرداری
marginal value product	ارزش تولید نهائی
valuations	ارزش گذاری تصدیق
net present value	ارزش فعلی خالص
net present value	ارزش حال خالص

to belittle oneself

خود را کم ارزش کردن