Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
necromimesis
خود مرده انگاری
Other Matches
stillbirth
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
keb
میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
stillborn
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirths
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
dog cheap
مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
dead wool
پشم مرده
[که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
minimization
کم انگاری
imaginary
انگاری
laches
سهل انگاری
presupposition
پیش انگاری
imaginary part
جزء انگاری
presuppositions
پیش انگاری
imaginary root
ریشه ی انگاری
imaginary axis
محور انگاری
cryptomnesia
نو انگاری خاطره
insouciance
سهل انگاری
anthropomorphism
انسان انگاری
nonchalance
سهل انگاری
imaginary
جزء انگاری
negligence
سهل انگاری
nihilism
نیست انگاری
indifference
لاقیدی سهل انگاری
contralateral neglect
نادیده انگاری دگرسو
reification
شیئی انگاری مفهومها
sour grapes mechanism
مکانیسم ناچیز انگاری
enelicomorphism
بزرگسال انگاری کودک
theomania
خود خدا انگاری
zoomorphism
حیوان ریخت انگاری
neghgent
غفلت کار سها انگاری
to greenwash
نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
talk someone's ear off
<idiom>
آنقدر حرف میزند که انگاری سرگنجشک خورده
[اصطلاح روزمره]
The culpable action may be done wilfully or by negligence.
عمل قابل مجازات ممکن است آگاهانه یا با سهل انگاری انجام شود.
His sculptures blend into nature as if they belonged there.
مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
one-man
یک مرده
defunct
مرده
his heart sank
دل مرده شد
one man
یک مرده
at rest
مرده
six feet under
<idiom>
مرده
in the dust
مرده
exanimate
مرده
lifeless
مرده
deceased
مرده
vapid
مرده
hearse
مرده کش
hearses
مرده کش
low spirited
دل مرده
low-spirited
دل مرده
dead
مرده
extinct
مرده
death day
سال مرده
death feigning
مرده نمایی
out of play
توپ مرده
deadball
توپ مرده
dead volume
حجم مرده
dead time
زمان مرده
dead storage
حجم مرده
dead as a d.
بکلی مرده
dead ball
توپ مرده
dead band
نوار مرده
dead rise
فاصله مرده
dead soils
خاکهای مرده
dead space
فضای مرده
dead storage
گنجایش مرده
dead load
بار مرده
morgues
مرده خانه
death watch
پاسبان مرده
idle wire
سیم مرده
swelled
موج مرده
ground swell
موج مرده
dead as a doornail
<idiom>
کاملا مرده
playing dead
مرده نمایی
still born
مرده بدنیاامده
swell
موج مرده
exanimate
دل مرده وبیروح
inhumationist
مرده خاک کن
dull finish
رخده مرده
dull finish
کالیبر مرده
down with him
مرده باد
death's head
جمجمه مرده
idle turn
کلاف مرده
swells
موج مرده
defunct
مرده درگذشته
necropsy
مرده نگری
death masks
قیافه مرده
death mask
قیافه مرده
non productive time
زمان مرده
deadness
حالت مرده
saprophage
مرده خوار
autopsy
تشریح مرده
resurrectionist
مرده دزد
autopsies
تشریح مرده
cremations
مرده سوزانی
cremation
مرده سوزانی
resurrection man
مرده دزد
time lags
زمان مرده
reliquiae
مرده ریگ
time lag
زمان مرده
pah
مرده شور
necrophobia
مرده هراسی
living corpse
مرده متحرک
necromania
مرده پرستی
parted
درگذشته مرده
necrolatry
مرده پرستی
slaked lime
اهک مرده اهک مرده
murrain
گوشت مرده
blate
روح مرده
lyke wake
پاسبانی مرده در شب
stillbirth
مرده زاد
stillbirths
مرده زاد
air slaked lime
اهک مرده
morgue
مرده خانه
necrophagous
مرده خور
necrophagous
مرده خوار
necrophilia
مرده گرایی
widower
مرد زن مرده
widowers
مرد زن مرده
plague on it
مرده شورش ببرد
departed
مرده درگذشته مرحوم
sequestrum
قسمت بافت مرده
sloughy
شبیه پوست مرده
still born
مرده زاییده شده
protoxlead
سنگ مرده مرتک
he seems to have died
ازقرارمعلوم مرده است
aeropause
منطقه جوی مرده
inheritances
مرده ریگ وراثت
death masks
ماسک صورت مرده
death mask
ماسک صورت مرده
dead-house
مرده شوی خانه
autopsy
تشریح نسج مرده
autopsies
تشریح نسج مرده
time lags
فاصله زمانی مرده
time lag
فاصله زمانی مرده
mortuaries
مرده شوی خانه
inheritance
مرده ریگ وراثت
back lash eliminator
تعادل در مسیر مرده
balefire
اتش مرده سوزانی
funeral home
مرده شوی خانه
d. paleness
رنگ ارام مرده
gralloch
احشای گوزن مرده
eloge
ستایش شخص مرده
He is not dead by any chance , is he ?
نکند مرده باشد ؟
mortuary
مرده شوی خانه
cirerar yurn
فرف خاکستر مرده
cadaveric
دارای رنگ مرده
blast it
مرده شورش را ببرد
Speak well of the dead .
<proverb>
پشت سر مرده بد نگو.
prosector
تشریح کننده بدن مرده
To be crazy about agirl .
کشته مرده دختری بودن
sciomantic
غیبگو از روی سایه مرده
palling
تابوت محتوی مرده حائل
cadaverous
دارای رنگ پریده و مرده
pall
تابوت محتوی مرده حائل
natimortality
امار مرده زاییده شدگان
deathy
مرگ نما مرده وار
palled
تابوت محتوی مرده حائل
palls
تابوت محتوی مرده حائل
heritage
مرده ریگ سهم موروثی
crematory
کورهای که لاشه مرده یااشغال را در ان می سوزانند
f. pile or pyre
توده هیزم که مرده راروی ان میسوزانند
funeral pyre
توده هیزم که مرده را روی ان میسوزانند
urns
گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
urn
گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
under hatches
زیر عرشه دوراز نظر مرده
it is not true that he is dead
اینکه میگویند مرده است حق ندارد
wraiths
روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
ossuary
فرف مخصوص نگاهداری استخوانهای مرده
ossuary
محل امانت گذاری استخوان مرده
sciomacy
غیب گویی از روی سایه مرده
postmortem
مرده رامعاینه وکالبد شکافی کردن
necrotic
دارای بافت مرده یااستخوان فاسد
wraith
روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
zombiism
اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
crematoria
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematorium
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoriums
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
incinerator
کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
obsequial
وابسته به ایین تشیع جنازه باختم مرده
incinerators
کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
pyres
توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
corn
میخچه
[پزشکی]
[ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
clavus
میخچه
[پزشکی]
[ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
pyre
توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
twicer
حروف چینی که خودش هم چاپ کننده است دو مرده
lich gate
سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
But his body was eventually recovered.
اما ممکن بود او
[مرد]
فقط مرده بازیافته شود.
transmigration
حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید
give someone an inch and they will take a mile
<idiom>
اگربه مرده روبدی میگه کفن پولک دوزی میخواهم
hatchment
صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود
gavelkind
تقسیم مال کسی که بی وصیت مرده بطور برابر میان پسرانش
infarct
ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس
funeral home
محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
zombies
روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
zombie
روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
zombi
روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
direct loading
مجموعه نیروهائیکه مستقیمابه ساختمان اثر میکند وشامل بارهای زنده و مرده میباشد
a dead language
<idiom>
زبان مرده و منقرض شده
[زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
undertaking
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
back frow
اولین شیار ایجاد شده توسط گاواهن که به شیار مرده معروف است
undertaker
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com