Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
cresture conforts	خوراک و پوشاک خوب
Other Matches
gastronome	EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
garment	پوشاک
garments	پوشاک
raiment	پوشاک
head tire	پوشاک سر
wears	پوشاک
wear	پوشاک
vesture	پوشاک
head dress	پوشاک سر
clothing	پوشاک
head-dresses	پوشاک سر ارایش مو
headdress	پوشاک سر ارایش مو
headdresses	پوشاک سر ارایش مو
clothier	پوشاک فروش
garb	پوشاک ویژه
glad-rags	پوشاک عالی
beaver fur	خز سگ آبی [صنعت پوشاک]
leather trousers {pl}	شلوار چرمی [پوشاک و مد]
lederhosen	شلوار چرمی [پوشاک و مد]
leather pants {pl} [American]	شلوار چرمی [پوشاک و مد]
layette	پوشاک طفل نوزاد
weed	دراز و لاغر پوشاک
weeded	دراز و لاغر پوشاک
weeding	دراز و لاغر پوشاک
layettes	پوشاک طفل نوزاد
beaver	خز سگ آبی [صنعت پوشاک]
serverance allowance	حق پوشاک برای سختی هوا
the food was smoked	خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
ark	[نوعی قفسه برای آویزان کردن پوشاک کشیشان در کلیسا]
nutrition	خوراک
fares	خوراک
faring	خوراک
nutriment	خوراک
chows	خوراک
foods	خوراک
food	خوراک
keeps	خوراک
keep	خوراک
fare	خوراک
fared	خوراک
chow	خوراک
nutriments	خوراک
victuals	خوراک
meat	خوراک
oligotrophic	کم خوراک
at mess	سر خوراک
feeds	خوراک
messmate	هم خوراک
tack	خوراک
feed	خوراک
tacked	خوراک
tacking	خوراک
tacks	خوراک
intakes	خوراک
intake	خوراک
nourishment	خوراک
butterpump	غم خوراک
mess	:یک خوراک
repasts	خوراک
repast	خوراک
passage money	خوراک
tucker	خوراک
meats	خوراک
viands	خوراک
pabulum	خوراک
messes	:یک خوراک
cannon fodder	خوراک توپ
dosing	یک خوراک دارو
boarding house	خوابگاه و خوراک
boarding houses	خوابگاه و خوراک
viand	خوراک ماکولات
he partook of fare	در خوراک ما شریک شد
doses	یک خوراک دارو
to give to eat	خوراک دادن
at meat	سر خوراک یا غذا
autotroph	خوراک ساز
frugal food	خوراک ساده
meal time	موقع خوراک
meal time	وقت خوراک
chop house	خوراک خانه
kingfisher	ماهی خوراک
eating house	خوراک پزخانه
heterotroph	خوراک گیر
feedstuff	خوراک حیوانات
insects	کرم خوراک
insect	کرم خوراک
piece de resistance	خوراک اصلی
nourish	خوراک دادن
nourished	خوراک دادن
nourishes	خوراک دادن
to d. up	خوراک گذاردن
timbale	خوراک دلمه
sitophobia	خوراک هراسی
feeder	خوراک دهنده
feeders	خوراک دهنده
slipslop	خوراک ابکی
queasiness	سنگینی خوراک
preparation of food	تهیه خوراک
food gathering	خوراک اوری
dosed	یک خوراک دارو
grub	خوراک خواربار
gourmet	خوراک شناس
gourmets	خوراک شناس
junk food	گنده خوراک
dish	سینی خوراک
dishes	سینی خوراک
treat	خوراک رایگان
treated	خوراک رایگان
treats	خوراک رایگان
menu	فهرست خوراک
menus	فهرست خوراک
support [nourish, feed]	خوراک دادن
aliment	خوراک دادن
snack	خوراک مختصر
snack	خوراک سرپایی
snacks	خوراک مختصر
snacks	خوراک سرپایی
feed	خوراک دادن
feed	خوراک علوفه
feeds	خوراک دادن
feeds	خوراک علوفه
recipe	خوراک دستور
suave	خوش خوراک
regale	خوراک لذیذ
eating	خوش خوراک
regaled	خوراک لذیذ
regales	خوراک لذیذ
food stamp	تمبر خوراک
dose	یک خوراک دارو
food stamps	تمبر خوراک
plat du jour	خوراک روز
dosages	یک خوراک دارو
junk foods	گنده خوراک
health foods	خوراک بهداشتی
dosage	یک خوراک دارو
eating	خورد و خوراک
health food	خوراک بهداشتی
grubs	خوراک خواربار
recipes	خوراک دستور
slops	خوراک ابکی
hors d'oeuvre	پیش خوراک
regaling	خوراک لذیذ
hors d'oeuvres	پیش خوراک
grubbed	خوراک خواربار
plats du jour	خوراک روز
kickshaw	خوراک خوش مزه
thropholyt	لایه خوراک کاه
gratin	خوراک ته دیم دار
fast food	تند خوراک تندکار
convenience foods	خوراک پیش پخته
he cannot earn his own keep	اونمیتواندخرج خوراک خودرادربیاورد
holozoic	جانور خوراک گیر
kitchener	بخاری خوراک پزی
nosh	خوراک سبک خوردن
sanguification	تبدیل خوراک بخون
rotisserie	مغازه خوراک پزی
revalenta	خوراک عدس واردجو
to eat one's mutton	یا کسی خوراک خوردن
pitch into	به خوراک حمله کردن
piece deresistance	بخش عمده خوراک
convenience food	خوراک پیش پخته
trencherman	ادم خوش خوراک
throphogen	لایه خوراک ساز
vegetable diet	خوراک سبزی دار
spaghetti	خوراک رشته فرنگی
doses	خوراک دوا یا شربت
dosed	خوراک دوا یا شربت
dose	خوراک دوا یا شربت
cuisine	روش اشپزی خوراک
heater	چراغ خوراک پزی
dozes	دوز یک خوراک دارو
dozed	دوز یک خوراک دارو
dozing	دوز یک خوراک دارو
doze	دوز یک خوراک دارو
dosing	خوراک دوا یا شربت
kitchen	محل خوراک پزی
cooker	چراغ خوراک پزی
larder	گنجه خوراک خوراکی
chillies	خوراک لوبیای پر ادویه
chilli	خوراک لوبیای پر ادویه
larders	گنجه خوراک خوراکی
chilies	خوراک لوبیای پر ادویه
heaters	چراغ خوراک پزی
Primuses	چراغ خوراک پزی
Primus	چراغ خوراک پزی
cookers	چراغ خوراک پزی
receiver	دستگاه خوراک دهنده
dainty	گوشت یا خوراک لذیذ
receivers	دستگاه خوراک دهنده
receivers	جعبه خوراک دهنده
receiver	جعبه خوراک دهنده
eating disorder	اختلال خورد و خوراک
feed belt	نوار خوراک دهنده
feeding group	قسمت خوراک دهنده
hoppers	محفظه خوراک دستگاه
hopper	محفظه خوراک دستگاه
recipe	دستور خوراک پزی
chili	خوراک لوبیای پر ادویه
kitchens	محل خوراک پزی
helpings	یک وعده یا پرس خوراک

Recent search history
Search history is off. Activate

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com