Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (21 milliseconds)
English
Persian
to pave the street with stone
خیابان را سنگ فرش کردن
Search result with all words
macadam
سنگ فرش کردن خیابان
to lay out
خیابان بندی کردن
Other Matches
bystreet
خیابان کناری خیابان فرعی
road bridge
پل خیابان
SS
خیابان
avenues
خیابان
pavements
کف خیابان
roadbed
کف خیابان
roads
خیابان
road
خیابان
pavement
کف خیابان
avenue
خیابان
avenuse
خیابان
streets
خیابان
lane
خیابان
street
خیابان
lanes
خیابان
St
خیابان
Downing Street
خیابان داونینگ
roadways
وسط خیابان
street lighting
روشنایی خیابان
stop street
خیابان فرعی
asphalt
قیر خیابان
roadway
وسط خیابان
up the street
بالای خیابان
runways
خیابان پرواز
parkway
خیابان مشجر
At the end of the street.
درته خیابان
parkway
خیابان درختدار
the open of a street
دهنه خیابان
carriage drive
خیابان پارک
Fleet Street
خیابان فلیت
asphaltum
قیر خیابان
alleyways
خیابان کوچک
alleys
خیابان کوچک
alley
خیابان کوچک
drive way
جاده خیابان
road
طریق خیابان
slums
خیابان پرجمعیت
slum
خیابان پرجمعیت
avenues
خیابان اصلی
runway
خیابان پرواز
roads
طریق خیابان
avenue
خیابان اصلی
streetcar
[American E]
[old-fashioned]
قطار برقی خیابان
The store across the street.
فروشگاه آنطرف خیابان
cardo
خیابان اصلی
[در رم باستان]
street lightning
روشنی راه و خیابان
main drag
<idiom>
مهمترین خیابان شهر
kennels
جوی مجرای اب خیابان
trolley
[American E]
[old-fashioned]
قطار برقی خیابان
tramcar
[British E]
قطار برقی خیابان
tram
[British E]
قطار برقی خیابان
kennel
جوی مجرای اب خیابان
trolleycar
[American E]
[old-fashioned]
قطار برقی خیابان
to stroll through the streets
در خیابان ها قدم زدن
in normal situations on public roads
در ترافیک معمولی خیابان
a low-traffic road
خیابان کم رفت و آمد
crossroads
تقاطعدر جاده یا خیابان
toby
خیابان جاده اصلی
bituminous road
جاده یا خیابان اسفالت
lay out
نقشه خیابان بندی
road side
کنار جاده یا خیابان
road traffic
رفت و امد خیابان
road traffic
امد وشد خیابان
orderly bin
صندوق زباله در خیابان
It's one-way street.
آن خیابان یک طرفه است.
i walked a cross the street
از این سر خیابان قدم زدم به ان سر
I was standing at the street corner .
درگوشه خیابان ایستاده بودم
street gutter
نهر کنار خیابان و راه
avenuse
خیابان وسیع راهرو باغ
roadways
وسط خیابان زمین جاده
glades
خیابان یا کوچه جنگل درختستان
glade
خیابان یا کوچه جنگل درختستان
roadway
وسط خیابان زمین جاده
curbstone
سنگ جدول پیاده رو خیابان
Where does this street lead on to ?
این خیابان یکجا می خورد ؟
The cab neared
[approached]
20th Street.
تاکسی به خیابان بیستم نزدیک شد.
sagfety island
بلندی وسط خیابان مخصوص عابرین
safety zone
بلندی وسط خیابان مخصوص عابرین
jaywalk
با بی توجهی از وسط خیابان راه رفتن
drinking fountain
محل عمومی در خیابان برای اب نوشیدن
erfuge
پناهگاه روی زمینی در وسط خیابان
street traffic
رفت و آمد
[مثال در جاده یا خیابان]
double-parking
نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
drinking fountains
محل عمومی در خیابان برای اب نوشیدن
double-parks
نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
to walk around the block
دور بلوک خیابان راه رفتن
double-parked
نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
double-park
نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
traffic on public roads
رفت و آمد
[مثال در جاده یا خیابان]
double park
نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
boulevard
خیابان پهنی که دراطراف ان درخت باشد بولوارد
safety island
سکوی وسط خیابان برای ایستادن پیاده رو
boulevards
خیابان پهنی که دراطراف ان درخت باشد بولوارد
traffic island
بلندی وسط خیابان مخصوص توقف پیاده رو
blacktop
موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
island
محل میخکوبی شده وسط خیابان و میدان وغیره
street offences
اعمالی که هر گاه در خیابان صورت پذیرد جرم است
islands
محل میخکوبی شده وسط خیابان و میدان وغیره
jaywalkers
پیاده ایکه از وسط مناطق ممنوعه خیابان عبور میکند
jaywalker
پیاده ایکه از وسط مناطق ممنوعه خیابان عبور میکند
crosswalk
محل میخکوبی شده یا خط کشی شده عرض خیابان مخصوص عبور پیاده
road traffic
ترافیک جاده ترافیک خیابان
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
cross
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilizing
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
timed
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilize
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringing
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
to wipe out
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilises
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilised
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringes
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
point
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
crosser
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstood
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crosses
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
check
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
woos
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
withstand
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crossest
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstands
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringe
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
exploits
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
to use effort
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
withstanding
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
married under a contract unlimited perio
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
correcting
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
preached
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploit
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
correct
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
woo
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
exploiting
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
checks
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
preach
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilising
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preaches
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
support
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
wooed
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
transliterate
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharge
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalizes
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
institutionalizing
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
exploits
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com