Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
Pickles are often eaten as a relish .
خیار شور درا اغلب بعنوان مزه می خورند
Other Matches
lanceolate leaves
برگ های اسلیمی
[شاه عباسی]
[نیزه ای]
[شعله]
[اغلب در یک یا دو سمت برگ بصورت کنگره بوده و در اغلب فرش های لچک ترنج و باغی بکار می رود.]
carrying capacity
خورند
tolerance
خورند
tolerances
خورند
By
[In]
comparison with the French, the British eat far less fish.
در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
right of rescission
خیار
cucumbers
خیار
cucumber
خیار
option
خیار
options
خیار
option of conditions
خیار شرط
option of fraud
خیار تدلیس
option of loss
خیار غبن
option of meeting place
خیار مجلس
option of trickery
خیار تدلیس
pickler
خیار ترشی
gherkins
خیار ریز
make option
جعل خیار
option of animals
خیار حیوان
option of condition
خیار شرط
expire of option
انقضاء خیار
option of inspection
خیار رویت
option of defect
خیار عیب
gherkin
خیار ریز
option of deception
خیار غبن
ballistic match
تطابق شرایط بالیستیکی خورند بالیستیکی
option of delayed payment of the price
خیار تاخیر ثمن
option of unfulfilled conditions
خیار تخلف شرط
option of incorrect description
خیار تخلف وصف
option of contract invalid in part
خیار تبعیض صفقه
expire of option
انقضاء مدت خیار
call option
خرید به شرط خیار
option of sales unfulfilled in part
خیار تبعض صفقه
incorrect
خیار تخلف وصف
pepo
کدو و خیار ومانند انها
oftentimes
اغلب
often
<adv.>
اغلب
oft
[archaic, literary]
<adv.>
اغلب
many times
<adv.>
اغلب
frequently
<adv.>
اغلب
a lot of times
<adv.>
اغلب
on any number of occasions
<adv.>
اغلب
regularly
[often]
<adv.>
اغلب
frequently
اغلب
common
آنچه اغلب اتفاق میافتد
moviegoers
کسی که اغلب به سینما میرود
commoners
آنچه اغلب اتفاق میافتد
commonest
آنچه اغلب اتفاق میافتد
in and out
<idiom>
اغلب به بیرون رفتوآمد کردن
moviegoer
کسی که اغلب به سینما میرود
buyer's option to duble
خیار مشتری در این که درصورت ترقی ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
frequented
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
frequenting
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
frequent
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
frequents
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
sorrel
اسب کهر اغلب با یال و دم سفید
seller's option to duble
خیار بایع در مورد این که درصورت تنزل ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
copper
[police officer]
پاسبان
[اغلب تحقیر آمیز]
[اصطلاح عامیانه]
copper
[police officer]
پلیس
[اغلب تحقیر آمیز]
[اصطلاح عامیانه]
cambric tea
نوشابه گرمی از اب و شیر وشکر و اغلب چای
duble option
خیار مشتری و بایع در موردتغییر دادن مقدار ثمن و مبیع در صورت تغییر ارزش پول
altar-niche
[تو رفتگی در محراب کلیسا که اغلب نیایشگاه کوچکی است.]
put in more
عمل یا بیع خیاری که در ان خیار فسخ در صورت تنزل ارزش پول پیش بینی شده باشد
put option
خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
increment
افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
increments
افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
In the nature of things, young people often rebel against their parents.
طبعا جوانان اغلب با پدر و مادر خود سرکشی می کنند. .
wheel mode
ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
chimney-bar
[نعل درگاه برای شومینه که اغلب از آهن مسطح به شکل اچ یا تی است.]
undwe the t. of
بعنوان
by way of
بعنوان
horse design
نقش اسب
[در اغلب طرح های شکارگاهی از این حیوان استفاده می شود.]
vibrators
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
cist
[قبر ماقبل تاریخ مانند جعبه که اغلب همراه با سنگ نشانه بود.]
vibrator
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
under cover of frind ship
بعنوان دوستی
under the plea of
بعنوان به بهانه
preparatorily
بعنوان تهیه
CD quality
اغلب به وسایلی گفته میشود که می توانند الگوهای بیتی رادر ثانیه ذخیره کنند
anoxia
فقدان اکسیژن در سلولهای خونی و بافتی که اغلب منجربه زیانهای جبران ناپذیری میشود
Huffman code
کد فشرده سازی داده که حروف ای که اغلب نرخ می دهند فضای بیت کمتری اشغال می کنند
ada
زبان برنامه نویسی سطح بالا که اغلب در ارتش و صنعت و موضوعات علمی به کار می رود
armlet
بازوبند
[بعنوان جواهر]
co-opt
بعنوان همقطار پذیرفتن
under the notion of
بعقیده بفکر بعنوان
surcharges
بعنوان جریمه گرفتن
patterns
بعنوان الگو بکاربردن
supervisory
بعنوان بررسی کننده
surcharge
بعنوان جریمه گرفتن
co opt
بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opts
بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opted
بعنوان همقطار پذیرفتن
co option
پذیرفتن بعنوان همکار
co optation
پذیرفتن بعنوان همکار
co-opting
بعنوان همقطار پذیرفتن
pattern
بعنوان الگو بکاربردن
alabaster
[کربنات کلسیم نیمه شفاف در رنگ های زرد و سفید که اغلب در نورگیر پنجره استفاده می شود.]
on the score of neglect
بعنوان غفلت ازاین بابت
record as target
ثبت کردن بعنوان هدف
tax incentive
مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی
under the guize of
بعنوان به بهانه درهیئت درزی
Mountaineering . Mountain - climbing .
کوه نوردی ( بعنوان ورزش )
I pulled him by the ears.
گوشش را کشیدم ( بعنوان تنبیه )
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink .
قابل ندارد ( بعنوان تعارف )
bait fish
ماهی کوچک بعنوان طعمه
mark
بعنوان سیگنال استفاده میکند
to present oneself
[as]
خود را اهداء کردن
[بعنوان]
marks
بعنوان سیگنال استفاده میکند
sit in
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit-in
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
to take something as a joke
چیزی را بعنوان شوخی گرفتن
instance
بعنوان مثال ذکر کردن
as
بهمان اندازه بعنوان مثال
historicize
بعنوان تاریخ نشان دادن
instances
بعنوان مثال ذکر کردن
parent
بعنوان والدین عمل کردن
sit-ins
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
micro
تخته مدار چاپ شده اصلی سیستم که حاوی اغلب قط عات و اتصالات برای گفتههای گسترده و... است
diskette
دیسک سبک و انعط اف پذیر که میتواند داده مغناطیسی ذخیره کند و در اغلب کامپیوترهای شخصی به کار می رود
micros
تخته مدار چاپ شده اصلی سیستم که حاوی اغلب قط عات و اتصالات برای گفتههای گسترده و... است
WWW
مجموعهای از میلیون ها وب سیلت و صفحات وب که با هم بخشی از اینترنت را تشکیل می دهند که اغلب اوقات توسط کاربر استفاده می شوند
My Computer
نشانهای که اغلب در گوشه سمت چپ در بالای صفحه نمایش در پنجره جاری قرار دارد. و حاوی مروری بر PC است
game theory
این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
to lose something
چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
to tutor
بعنوان معلم سرخانه کار کردن
to forfeit something
چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
taskwork
کاری که بعنوان وفیفه انجام میشود
brush
دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
lapboard
تختهای که بعنوان میز تحریربکار میرود
he was engagedon probation
بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
officiating
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
for keeps
برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
officiates
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiated
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
sand trap
قطعه زمین پر از ماسه بعنوان مانع
officiate
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
brushes
دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
to lose something
مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
pattern
بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
patterns
بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
bucktail
نوعی حشره بعنوان طعمه ماهیگیری در زیر اب
He has been exposed as a traitor.
هویت مخفی او
[مرد]
بعنوان خائن افشا شد.
prototype
اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
to forfeit something
مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
prototypes
اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
The letter is addressed to you .
نامه بعنوان شما نوشته شده است
To stipulate.
شرط کردن (بعنوان شرایط قرار دادن )
tail group
مجموعه دم که بعنوان یک واحد یا جزئی از هواپیمامسوب میشود
sprag
قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
queen of
دختری که در بازیهای روزیکم می بعنوان ملکه برگزیده میشود
writes
بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
baseboard
چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
bag
قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
bags
قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
bug
نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
bugging
نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
bugs
نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
treasury stock
سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد
write
بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟
head hunt
بریدن سردشمن وبردن ان بعنوان غنیمت ونشانه پیروزی
. Why,what was the harm?
چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
eryngo
ریشه شقاقل که بعنوان مقوی باء مصرف میشود
lupulin
خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
keel area
ناحیه برجسته جانبی تیرک زیر هواپیماهای دریایی که اغلب زیر سطح اب قرارمیگیرد
host computers
کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
host computer
کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
backstreet
فعالیتهای غیر رسمی و مخفی و اغلب غیر قانونی
paragon
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragons
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
designated hitter
بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
head
طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
aperitif
نوشابهء الکلی که بعنوان محرک اشتها قبل از غذامی نوشند
thyratron
پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
fumigant
ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
to kiss hands
دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
L cache
فضای کوچک RAM ایستای سریع روی قطعه پردازنده که داده هایی که اغلب استفاده می شوند را برای افشزایش سرعت پردازش ذخیره میکند
hub
(وسط چرخ که اغلب بلبرینگ دارد و روی محور یا آسه می چرخد) توپی، چرخمیان، ناف، (مرکز فعالیت یا اهمیت یا توجه و غیره) کانون، قلبگاه، میانگاه، توپی چر، قطب
amphetamines
مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
cut-outs
روزنهای در هواپیماهی دارای کابین با فشار تنظیم شده بعنوان در پنجره و غیره
cut-out
روزنهای در هواپیماهی دارای کابین با فشار تنظیم شده بعنوان در پنجره و غیره
cereals
حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
prize fellow
شاگردی که در امتحانات سرامد شده وامتیازی بعنوان جایزه باو داده اند
glass wool
تودهای ازرشتههای شیشهای که بعنوان عایق گرما یا درتصفیه هوا بکار میر ود
land plaster
صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
amphetamine
مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
mulch
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
Perspex
خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
cereal
حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
mulches
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
benzocaine
ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
veil of money
نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
grand tours
سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
scrim
پارچه استری مبل وغیره کرباس نازکی که بعنوان بتونه قاب چوبی وامثال ان بکارمیبرند
grand tour
سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
cryoelectronic storage
یک وسیله ذخیره شامل موادی که در دماهای بسیار پایین بعنوان هادیهای عالی عمل می کنند
rightsizing
فرایند جابجایی ساختار فناوری اطلاعات یک شرکت به کاراترین سخت افزار. اغلب به معنای جابجایی از شبکه مبتنی بر mainfrome به شبکه بر پایه pc
knot density
چگالی گره
[تراکم تعداد گره در مساحتی مشخص از فرش می باشد که اغلب بصورت متر مربع و یا اینچ مربع محاسبه می گردد.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com