Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
English
Persian
going to
خیال داشتن
Search result with all words
intend
خیال داشتن فهمیدن
intending
خیال داشتن فهمیدن
intends
خیال داشتن فهمیدن
Other Matches
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
minding
خیال
whim
خیال
whims
خیال
designs
خیال
phantasy
خیال
fancied
خیال
phantasma
خیال
fancies
خیال
fanciest
خیال
plan
خیال
apparitions
خیال
notional
خیال
plans
خیال
design
خیال
figment
خیال
figments
خیال
mind
خیال
phantom
خیال
minds
خیال
spectrum
خیال
notion
خیال
fancying
خیال
freewheeling
بی خیال
fictions
خیال
fiction
خیال
carefree
بی خیال
hallucinations
خیال
hallucination
خیال
fata morgana
خیال
intentions
خیال
wraith
خیال
conceptualization
خیال
ideology
خیال
ideologies
خیال
doubleganger
خیال
fancy
خیال
phantoms
خیال
inapprehensive
بی خیال
idealogy
خیال
fantasm
خیال
intention
خیال
wraiths
خیال
apparition
خیال
humour
خیال
fantasy
خیال
notions
خیال
fantasies
خیال
dump
خیال
humored
خیال
humoring
خیال
humours
خیال
humors
خیال
get off
بی خیال شدن
humouring
خیال
humoured
خیال
daydream
خیال باطل
absent-minded
<idiom>
فراموش خیال
deems
خیال کردن
deeming
خیال کردن
uneasily
پریشان خیال
uneasy
پریشان خیال
fancier
خیال باز
fancier
خیال باف
sitting duck
<idiom>
بی خیال نشستن
deem
خیال کردن
day dreaming
خیال پروری
daydreamer
خیال باف
thoughts
افکار خیال
thought
افکار خیال
ideation
خیال اندیشی
spectres
خیال وفکر
spectre
خیال وفکر
specters
خیال وفکر
deemed
خیال کردن
fanciers
خیال باف
fancy free
عاری از خیال
daydreaming
خیال باطل
high flying
بلند خیال
absent-mindedly
پریشان خیال
he thought
خیال می کرد
daydreams
خیال باطل
think
خیال کردن
thinks
خیال کردن
whim wham
خیال وسواس
absent minded
پریشان خیال
absent-minded
پریشان خیال
harebrained
بیفکرو خیال
forced fantasy
خیال فراخوانده
idealism
خیال اندیشی
i intend to stay here
خیال دارم که ...
ghosts
جان خیال
ghost
جان خیال
humor
خیال مزاح
wool-gathering
خواب و خیال
daydreamed
خیال باطل
autism
خیال پرستی
far away
پریشان خیال
high flying
خیال پرور
he changed his mind
از ان خیال منصرف شد
flights of fancy
بال خیال
specter
خیال وفکر
supposable
خیال کردن
reveries
خیال واهی
reverie
خیال خام
reverie
خیال واهی
Utopia
وهم و خیال
Utopias
وهم و خیال
starry eyed
خیال اندیش
reveries
خیال خام
visions
خیال تصور
revery
خیال واهی
imaginary
وهمی خیال
revery
خیال خام
scatter brained
پریشان خیال
idea
فکر خیال
ideas
فکر خیال
absent
پریشان خیال
puzzleheaded
اشفته خیال
vision
خیال تصور
futurism
خیال پرستی
starry eyed
خیال پرور
maya
خواب و خیال
impression
عقیده خیال
impressions
عقیده خیال
absentminded
پریشان خیال
imaginative
<adj.>
خیال آفرین
abstractedly
با پریشانی خیال
abstractionism
خیال بافی
an absurd notion
خیال بیهوده
chimaera
خیال واهی
cloud castle
خیال خام
fanciers
خیال باز
ideate
خیال کردن
starry-eyed
خیال اندیش
starry-eyed
خیال پرور
abstracted
پریشان خیال
chimera
خیال واهی
chimeras
خیال واهی
his intentions are good
خیال بدی ندارد
irreflexive
بی خیال بدون بازتاب
gawk
بی خیال نگاه کردن
daydream
خیال باطل کردن
gawked
بی خیال نگاه کردن
gawking
بی خیال نگاه کردن
incogitant
بی خیال فارغ البال
phantasm
حاصل خیال ووهم
daydreams
خیال باطل کردن
daydreamed
خیال باطل کردن
simulacrum
صورت خیالی خیال
to space out
پریشان خیال شدن
i gave up the idea
از ان خیال منصرف شدم
quixote
ادم خیال پرست
he hasno notion of going
خیال رفتن ندارد
daydreaming
خیال باطل کردن
gawks
بی خیال نگاه کردن
With peace of mind.
با آرامش خیال وخاطر
dreamer
ادم خیال باف
dreamers
ادم خیال باف
envisions
خیال بافی کردن
bovarism
در هم امیزی خیال و واقعیت
illusions
خیال باطل وهم
cloud land
عالم خیال یافرض
With an easy mind (conscience).
با خیال (وجدان ) راحت
envisioning
خیال بافی کردن
envisioned
خیال بافی کردن
envision
خیال بافی کردن
fantasizing
به خواب و خیال فرورفتن
fantasizes
به خواب و خیال فرورفتن
illusion
خیال باطل وهم
cloud-cuckoo-land
سرزمین خواب و خیال
fantasised
به خواب و خیال فرورفتن
fantasises
به خواب و خیال فرورفتن
fantasising
به خواب و خیال فرورفتن
fantasize
به خواب و خیال فرورفتن
fantasized
به خواب و خیال فرورفتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com