English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
my fancy plays round that idea خیال من همواره در پیرامون این موضوع سیر میکند
Other Matches
circular فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circulars فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
relational database management system نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
relational database نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
significantly یاتی درباره یک موضوع بیان میکند , با انتساب مقدار به هر یک
significant یاتی درباره یک موضوع بیان میکند , با انتساب مقدار به هر یک
faceted code یات یک موضوع را بیان میکند با انتساب دادن به هر یک یک مقدار
case law رویهای که قاضی CL در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعدسابقه میشود
guaranteed متن قانونی که صحت کار ماشین یا کیفیت خوب یک موضوع را تایید میکند
guarantees متن قانونی که صحت کار ماشین یا کیفیت خوب یک موضوع را تایید میکند
guarantee متن قانونی که صحت کار ماشین یا کیفیت خوب یک موضوع را تایید میکند
knowledge وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
ayŠaye همواره
eer همواره
on همواره
ever- همواره
ever همواره
always همواره
invariably مطلقا" همواره
experts نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
expert نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
rule نرم افزاری که قوانین و دانش خبره را در یک موضوع مشخص برای داده کاربر برای حل مشکل اعمال میکند
queueing فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
sequential access فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
queues فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queued فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queue فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
Science does not remain static. علم همواره در حرکت است
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
red herring شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herrings شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
that is not the proposition موضوع چیز دیگر است موضوع این نیست
constants فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
constant فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
to continue one's progress پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
demur ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
gyrocompass نوعی قطب نما که همواره شمال حقیقی را نشان میدهد
mail server کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
circumferences پیرامون
absis پیرامون
perimeters پیرامون
circumference پیرامون
perimeter پیرامون
ambit پیرامون
outlining پیرامون
outlined پیرامون
outline پیرامون
outlines پیرامون
circuity پیرامون
peripheries پیرامون
periphery پیرامون
reversed روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverses روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverse روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversing روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
outline خلاصه پیرامون
around پیرامون دراطراف
space current جریان پیرامون
outlined خلاصه پیرامون
perimeters پیرامون محیط
periscopes پیرامون بین
periscope پیرامون بین
circumnavigate پیرامون پیمودن
outlining خلاصه پیرامون
perimeter پیرامون محیط
outlines خلاصه پیرامون
have to do with <idiom> پیرامون موضوعی بودن
the four seas دریاهای پیرامون بریتانیا
to skirt a camp از کنار یا پیرامون اردویی ردشدن
pi نسبت پیرامون به شعاع دایره
parosteitis اماس بافتهای پیرامون استخوان
perigynous واقع در پیرامون مادگی یاتخمدان
wet bulb termometere ترمومتری که در ان جزء حساس توسط پارچهای که همواره با اب مرطوب نگاه داشته میشود احاطه شده است
say's law عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
i thought of you جای شما را خالی کردم همواره فکر شما را میکردم
pope's eye غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
dump نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
repeater وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
cabin pressure فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
idealogy خیال
fancy خیال
fanciest خیال
ideologies خیال
design خیال
dump خیال
plans خیال
fantasm خیال
plan خیال
fata morgana خیال
freewheeling بی خیال
apparition خیال
notional خیال
ideology خیال
fancies خیال
inapprehensive بی خیال
phantasma خیال
phantasy خیال
spectrum خیال
minds خیال
minding خیال
mind خیال
whim خیال
fancied خیال
figment خیال
figments خیال
whims خیال
get off بی خیال شدن
doubleganger خیال
phantoms خیال
apparitions خیال
notion خیال
hallucination خیال
carefree بی خیال
humours خیال
fictions خیال
humoring خیال
humour خیال
phantom خیال
humoured خیال
hallucinations خیال
notions خیال
fantasies خیال
fancying خیال
intention خیال
wraiths خیال
intentions خیال
fiction خیال
humored خیال
conceptualization خیال
fantasy خیال
wraith خیال
humors خیال
designs خیال
humouring خیال
daydreaming خیال باطل
maya خواب و خیال
absentminded پریشان خیال
abstractedly با پریشانی خیال
puzzleheaded اشفته خیال
daydreams خیال باطل
thinks خیال کردن
going to خیال داشتن
abstractionism خیال بافی
Utopia وهم و خیال
think خیال کردن
Utopias وهم و خیال
he thought خیال می کرد
cloud castle خیال خام
chimeras خیال واهی
high flying بلند خیال
imaginary وهمی خیال
chimaera خیال واهی
he changed his mind از ان خیال منصرف شد
futurism خیال پرستی
forced fantasy خیال فراخوانده
far away پریشان خیال
day dreaming خیال پروری
daydreamer خیال باف
high flying خیال پرور
humor خیال مزاح
chimera خیال واهی
reverie خیال واهی
impressions عقیده خیال
reverie خیال خام
an absurd notion خیال بیهوده
reveries خیال واهی
ideation خیال اندیشی
ideate خیال کردن
impression عقیده خیال
reveries خیال خام
i intend to stay here خیال دارم که ...
fancy free عاری از خیال
daydreamed خیال باطل
vision خیال تصور
abstracted پریشان خیال
imaginative <adj.> خیال آفرین
whim wham خیال وسواس
fancier خیال باف
supposable خیال کردن
absent minded پریشان خیال
absent-minded پریشان خیال
absent-mindedly پریشان خیال
sitting duck <idiom> بی خیال نشستن
deem خیال کردن
specter خیال وفکر
starry-eyed خیال پرور
starry-eyed خیال اندیش
flights of fancy بال خیال
absent پریشان خیال
ideas فکر خیال
idea فکر خیال
fanciers خیال باز
fanciers خیال باف
visions خیال تصور
fancier خیال باز
starry eyed خیال اندیش
starry eyed خیال پرور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com