Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (10 milliseconds)
English
Persian
treacherous
خیانت امیز
false hearted
خیانت امیز
felonious
خیانت امیز
traitorous
خیانت امیز
Search result with all words
treasonable
خیانت امیز قابل ارتکاب خیانت
conspiracies
نقشه خیانت امیز
conspiracy
نقشه خیانت امیز
treasonoius
خیانت امیز قابل ارتکاب خیانت
Other Matches
rat race
عملیات رقابت امیز عنیف وشتاب امیز
expostulatory
سرزنش امیز تعرض امیز
suasive
ترغیب امیز تحریک امیز
trickier
خدعه امیز مهارت امیز
trickiest
خدعه امیز مهارت امیز
antagonistic
خصومت امیز رقابت امیز
admonitory
نصیحت امیز توبیخ امیز
incriminatory
تهمت امیز اتهام امیز
gratulant
تهنیت امیز تبریک امیز
tricky
خدعه امیز مهارت امیز
falseness
خیانت
felony
خیانت
dishonesty
خیانت
punic faith
خیانت
perfidy
خیانت
insidiousness
خیانت
faithlessness
خیانت
false heartedness
خیانت
punic f.
خیانت
traitorousness
خیانت
felonies
خیانت
betrayal
خیانت
untruth
خیانت
untruthful
خیانت
treason
خیانت
infidelity
خیانت
infidelities
خیانت
betrayals
خیانت
untruths
خیانت
rat
خیانت
falsity
خیانت
betrayment
خیانت
treachery
خیانت
disloyaty
خیانت
malversation
خیانت در امانت
high treason
خیانت بزرگ
perfidiousness
خیانت کاری
perfidiously
ازروی خیانت
two-faced
<idiom>
ناسپاس ،خیانت
betray
خیانت کردن به
malice a
خیانت عمدی
betrayed
خیانت کردن به
betraying
خیانت کردن به
betrays
خیانت کردن به
guile
خیانت دورویی
foully
ازراه خیانت
breach of trust
خیانت در امانت
treacherousness
خیانت کاری
treason
خیانت به کشور
abuse of confidence
خیانت در امانت
to play false
خیانت کردن
barratry
خیانت در امانت
lese majeste
خیانت علیه حکومت
lese majesty
خیانت علیه حکومت
disloyalty
خیانت نمک بحرامی
stab someone in the back
<idiom>
خیانت کردن به کسی
guile
تلبیس تدلیس خیانت
prevarication
خیانت وکیل به موکل
sell-out
یکجا فروختن خیانت کردن
sell out
یکجا فروختن خیانت کردن
belying
دروغ دراوردن خیانت کردن
belie
دروغ دراوردن خیانت کردن
belies
دروغ دراوردن خیانت کردن
sedition
خیانت در حفظ اسرار نظامی
conspire
درنقشه خیانت شرکت کردن
judns be trayed jesus
یهودابه مسیح خیانت کرد
sell to pass
خیانت به مرام دسته خودکردن
sell the pass
خیانت به مرام دسته خودکردن
conspiring
درنقشه خیانت شرکت کردن
conspires
درنقشه خیانت شرکت کردن
sell-outs
یکجا فروختن خیانت کردن
conspired
درنقشه خیانت شرکت کردن
belied
دروغ دراوردن خیانت کردن
belie
خیانت کردن به عوضی نشان دادن
belies
خیانت کردن به عوضی نشان دادن
to swear tre sonagainstany one
سوگند برای خیانت بکسی خوردن
belied
خیانت کردن به عوضی نشان دادن
belying
خیانت کردن به عوضی نشان دادن
This is treason, pure and simple.
خیانت که دیگه شاخ ودم ندارد
lese majeste
خیانت یاتوط ئه علیه مقام سلطنت یاحکومت
lese majesty
خیانت یاتوط ئه علیه مقام سلطنت یاحکومت
bill of attainder
لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
synaloepha
هم امیز
murmurous
غر غر امیز
synalepha
هم امیز
applausive
تحسین امیز
affrontive
دشنام امیز
commendatory
تقدیر امیز
based on private motives
غرض امیز
advised
مصلحت امیز
amusive
تفریح امیز
competetive
رقابت امیز
conciliar
توط ئه امیز
approbative
تحسین امیز
approbatory
تحسین امیز
color mixer
رنگ امیز
complimentary
تعریف امیز
speculative
احتکار امیز
insidious
دسیسه امیز
censurable
انتقاد امیز
caustically
بطورطعنه امیز
collusive
دسیسه امیز
catastrophical
مصیبت امیز
caressive
نوازش امیز
pejorative
تحقیر امیز
calumniatory
افترا امیز
slanderous
افترا امیز
pacific
مسالمت امیز
chimerical
هوس امیز
affrontive
توهین امیز
antagonistic
مخالفت امیز
glamorous
طلسم امیز
diverting
تفریح امیز
sniffy
اهانت امیز
beatific
سعادت امیز
sardonically
کنایه امیز
jocular
شوخی امیز
sardonically
طعنه امیز
sardonic
کنایه امیز
sardonic
طعنه امیز
peremptory
شتاب امیز
provocative
تحریک امیز
honorific
افتخار امیز
honorifics
افتخار امیز
venturesome
مخاطره امیز
abrogative
نسخ امیز
absolutory
بخشش امیز
afflictive
مصیبت امیز
affetionate
محبت امیز
competitive
رقابت امیز
competitiveness
رقابت امیز
educative
تربیت امیز
flattering
تملق امیز
affeluo'so a
عاطفه امیز
adversative
نقض امیز
adventurously
بطورمخاطره امیز
adulatory
تملق امیز
admonitive
نصیحت امیز
admissive
تصدیق امیز
acrimenious
تعنه امیز
acclamatory
تحسین امیز
apologetic
پوزش امیز
conciliative
صلح امیز
impetrative
استغاثه امیز
intimidatory
تهدید امیز
iron ical
طعنه امیز
justificatory
توجیه امیز
minatory
تهدید امیز
monitive
اندرز امیز
objurgatory
سرزنش امیز
repoachful
سرزنش امیز
obreptitious
خدعه امیز
intermedial
وساطت امیز
intercessory
شفاعت امیز
intercessorial
شفاعت امیز
impetratory
لابه امیز
impetratory
استغاثه امیز
imputative
تهمت امیز
impostrous
دغل امیز
impostrous
تزویر امیز
imprecatory
نفرین امیز
imprecatory
لعنت امیز
incensive
هیجان امیز
indemnificatory
غرامت امیز
ostensive
تظاهر امیز
philosophistic
سفسطه امیز
praiseful
ستایش امیز
sportiveŠetc
شوخی امیز
supplicatory
التماس امیز
tolerantly
مدارا امیز
tragical
مصیبت امیز
vexatious
رنجش امیز
vindicative
حمایت امیز
vituperatory
سرزنش امیز
vituperatory
توبیخ امیز
sophistic
سفسطه امیز
smoothe
تعارف امیز
scorner
استهزاء امیز
prankful
شوخی امیز
preachy
موعظه امیز
procrastinatory
طفره امیز
protreptic
موعظه امیز
recommendatory
توصیه امیز
reconciliatory
مصالحه امیز
reprehensive
ملامت امیز
revelatory
مکاشفه امیز
riskful
مخاطره امیز
wailful
تاثر امیز
impetrative
لابه امیز
pacificatory
صلح امیز
domineeringly
بطورتحکم امیز
doxological
ستایش امیز
elusory
طفره امیز
encomiastic
ستایش امیز
eulogistic
ستایش امیز
exaggeratedly
بطوراغراق امیز
exaggerative
اغراق امیز
exaggeratory
اغراق امیز
excomminucative
تکفیر امیز
dissipative
اسراف امیز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com