Dictiornary-Farsi | خیلی ریز وغیر مریی بامیکروسکوپ | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
submicroscopic	خیلی ریز وغیر مریی بامیکروسکوپ


Other Matches

obvious	مریی
sightly	مریی
visible	مریی
skyline	افق مریی
skylines	افق مریی
silhouette	محیط مریی
visibly	بطور مریی
silhouettes	محیط مریی
macroscopic	نمودار به چشم مریی
stereobate	پی مریی وروی زمین ساختمان
spectrum	رنگهای مریی درطیف بین
contour	محیط مریی دوره میزان منحنی
luminous flux	جریان تشعشع در طول موج مریی
casuistry	استدلال غلط وغیر منطقی
UN	پیشوند بمعنی "لا" و " نه " وغیر و "عدم " و "نا"
slang	واژه عامیانه وغیر ادبی
laity	غیر فنی وغیر علمی
un-	پیشوند بمعنی "لا" و " نه " وغیر و "عدم " و "نا"
she has a well poised head	وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner <idiom>	گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
i am very keen on going there	من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
go great guns <idiom>	موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
microfilms	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
under the counter	داروی بدون نسخه وغیر مجاز
xylose	قند متبلور وغیر قابل تخمیر
sottovoce	صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
fibrin	ماده پروتئینی رشته مانند وغیر محلول
burke	بطوراهسته وغیر مستقیم از شرکسی راحت شدن
pyrrhic	وتدی که مرکب از دوهجای کوتاه وغیر مشددباشد
bind	الزام اور وغیر قابل فسخ کردن
binds	الزام اور وغیر قابل فسخ کردن
cadastre	مامور ثبت وممیزی املاک مزروعی وغیر منقول
countertenor	خوانندهای که صدای بسیار بلند وغیر عادی دارد
countertenors	خوانندهای که صدای بسیار بلند وغیر عادی دارد
very low frequency	فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
scrubs	زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubbing	زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrub	زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubbed	زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
rattling	خیلی تند خیلی خوب
ponderous	خیلی سنگین خیلی کودن
scrawled	با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawl	با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawling	با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawls	با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
presbytery	داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
dysfunction	عمل یا کار معلول وغیر عادی عدم کار
presbyteries	داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
conventicle	انجمن مخفی وغیر قانونی انجمن مذهبی
emergencies	خیلی خیلی فوری
emergency	خیلی خیلی فوری
jim dandy	ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
dumpiness	خیلی
routh	خیلی
for long	خیلی
abysmal <adj.>	خیلی بد
in large quantities	خیلی خیلی
to a large extent	خیلی
dammit	خیلی
ten	خیلی
damn	خیلی
highly	خیلی
very	خیلی
far and away	خیلی
villainous	خیلی بد
very little	خیلی کم
copious	خیلی
many	خیلی
not a few	خیلی ها
far and away	خیلی دور
far off	خیلی دور
skin and bones <idiom>	خیلی لاغر
too bad <idiom>	خیلی بد ،غم انگیز
(a) snap <idiom>	خیلی ساده
dead slow	خیلی اهسته
by leaps and bounds	خیلی تند
tickled pink <idiom>	خیلی شادوخوشحال
piping hot	خیلی داغ
pitch black	خیلی سیاه
not so hot <idiom>	نه خیلی خوب
far	زیاد خیلی
as good as	خیلی خوب
as stiff as a poker	خیلی خشک
mad as a hornet <idiom>	خیلی عصبانی
at most	خیلی باشد
Nothing more, thanks.	خیلی متشکرم.
in seventh heaven <idiom>	خیلی خوشحال
before you can say knife	خیلی زود
benedicite	خیلی خوب
to pieces <idiom>	خیلی زیاده
too tough	خیلی سفت
precise	خیلی دقیق
jolly	بذله گو خیلی
in cold blood <idiom>	خیلی خونسرد
pitch-black	خیلی سیاه
thank you very much	خیلی متشکرم
precisian	خیلی دقیق
pixilated	خیلی حساس
pianissmo	خیلی نرم
very light	خیلی سبک
overstrung	خیلی حساس
oftentimes	خیلی اوقات
of vital importance	خیلی ضروری
swith	خیلی عظیم
much worse	خیلی بدتر
much was said	خیلی حرفهازده شد
primely	خیلی خوب
raff	خیلی زیاد
ritzy	خیلی شیک
superrabundant	خیلی زیاد
to spread like wildfire	خیلی زودمنتشرشدن
subminiature	خیلی کوچک
span new	خیلی تازه
toploftiness	خیلی متکبر
skinless	خیلی حساس
senseful	خیلی حساس
sappy	خیلی احساساتی
ultraconservative	خیلی محتاط
rotundily	چاقی خیلی
bone dry	خیلی خشک
number one	خیلی خوب
many persons	خیلی اشخاص
(go over with a) fine-toothed comb <idiom>	خیلی بادقت
flying high <idiom>	خیلی شادوشنگول
get up the nerve <idiom>	خیلی شلوغ
hit bottom <idiom>	خیلی پست
hand in glove	خیلی نزدیک
hand in glove	خیلی صمیمی
hand and glove	خیلی نزدیک
hand and glove	خیلی صمیمی
(as) old as the hills <idiom>	خیلی قدیمی
iam in bad	خیلی محتاجم
He is a loose card .	خیلی ول است
immensurable	خیلی قدیم
many people	خیلی اشخاص
many people	خیلی از مردم
lower most	خیلی پست تر
lily white	خیلی سفید
level best	خیلی خوب
level best	خیلی عالی
She is very pretentious.	خیلی ادعادارد
it is very easily done	خیلی به اسانی
I had an awful time .	به من خیلی بد گذشت
in no time	خیلی زود
giantess	زن خیلی قدبلند
awesome <adj.>	خیلی خوب
really wicked	خیلی محشر
really sick	خیلی محشر
costs and arm and a leg <idiom>	خیلی گرونه
infinitely	خیلی زیاد
faraway	خیلی دور
often	خیلی اوقات
great <adj.>	خیلی خوب
highs	خیلی بزرگ
precipitating	خیلی سریع
precipitates	خیلی سریع
precipitated	خیلی سریع
precipitate	خیلی سریع
corking	خیلی زیبا
exceeding	خیلی زیاد
Many thanks!	خیلی ممنون!
many times <adv.>	خیلی از اوقات
open and shut	خیلی سهل
open-and-shut	خیلی سهل
parlous	خیلی مهیب
frequently <adv.>	خیلی از اوقات
I spoke my mind.	من خیلی رک گفتم.
a lot of times <adv.>	خیلی از اوقات
superabundant	خیلی زیاد
decrepit	خیلی پیر
often <adv.>	خیلی از اوقات
stentorian	خیلی بلند
extra	بسیار خیلی
extra-	بسیار خیلی
extras	بسیار خیلی
whopping	خیلی بزرگ
regularly [often] <adv.>	خیلی از اوقات
on any number of occasions <adv.>	خیلی از اوقات
fortissimo	خیلی بلند
oft [archaic, literary] <adv.>	خیلی از اوقات
immediate	خیلی فوری
extreme	خیلی زیاد
goody-goody	خیلی خوب
very good	خیلی خوب
glorious	خیلی خوب
well	خیلی خوب
wells	خیلی خوب
nifty	خیلی خوب
niftiest	خیلی خوب
goody-goodies	خیلی خوب
lots	خیلی زیاد
seldom	خیلی کم ندرتا
Neanderthal	خیلی کهنه
confidential	خیلی محرمانه
raucous	خیلی نامرتب
goody goody	خیلی خوب
oodles	خیلی زیاد