Dictiornary-Farsi | خیلی زیبا | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
corking	خیلی زیبا


Other Matches

she has a well poised head	وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
i am very keen on going there	من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner <idiom>	گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns <idiom>	موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
microfilms	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce	صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency	فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
rattling	خیلی تند خیلی خوب
ponderous	خیلی سنگین خیلی کودن
swelled	زیبا
scrumptious	زیبا
picturesque	زیبا
crumpets	زن زیبا
fairest	زیبا
good-looking	زیبا
good looking	زیبا
crumpet	زن زیبا
queen of love	زن زیبا
queen of hearts	زن زیبا
pulchritudinous	زیبا
inelegant	نا زیبا
sightliness	زیبا
yummy	زیبا
well favored	زیبا
swell	زیبا
swells	زیبا
beautiful	زیبا
belles	زن زیبا
belle	زن زیبا
fairs	زیبا
fairer	زیبا
fair	زیبا
spiffy	زیبا
stylish	زیبا
goodly	زیبا
eyeful	زیبا
bonny	زیبا
gainly	زیبا
cute	زیبا
cuter	زیبا
cutest	زیبا
elegant	زیبا
dinky	زیبا
beauteous	زیبا
chic	زیبا
titivate	زیبا کردن
smarten	زیبا کردن
well favoured	زیبا خوشگل
smatt	زیبا باهوش
handsomely	بطور زیبا
peewits	مرغ زیبا
adorn	زیبا کردن
adorns	زیبا کردن
graphic arts	هنرهای زیبا
beautification	زیبا سازی
nymph	زن بسیار زیبا
nymphs	زن بسیار زیبا
beauties	زنان زیبا
beauty	زنان زیبا
fine arts	هنرهای زیبا
knockout <idiom>	خانم زیبا
tittivate	زیبا کردن
killdeer	مرغ زیبا
peaches	زن یادختر زیبا
peach	زن یادختر زیبا
habiliment	لباس زیبا
peewit	مرغ زیبا
beaux arts	هنرهای زیبا
to be good-looking	زیبا بودن
deluxe	بسیار زیبا
beautifully	بطور زیبا
proper dress	جامه زیبا
She looks appealing.	او [زن] زیبا است.
prettyish	نسبتا زیبا
to look good	زیبا بودن
china aster	گل رعنا زیبا
lapwing	مرغ زیبا
lapwings	مرغ زیبا
She looks nice.	او [زن] زیبا است.
pewit	مرغ زیبا
emergency	خیلی خیلی فوری
emergencies	خیلی خیلی فوری
tittivate	اراستن زیبا شدن
titivate	اراستن زیبا شدن
conservatory	هنرستان هنرهای زیبا
greenhouse	هنرستان هنرهای زیبا
venus	زن زیبا ستاره زهره
handsome	خوش قیافه زیبا
virtuosity	استعدادهنرهای زیبا یا فنون
trimly	بطور اراسته و زیبا
dressed to the nines (teeth) <idiom>	زیبا وبرازندهلباس پوشیدن
dilettante	دوستدارتفننی صنایع زیبا
dilettantes	دوستدارتفننی صنایع زیبا
dilettanti	دوستدارتفننی صنایع زیبا
conservatoire	اموزشگاه هنرهای زیبا
aesthete	طرفدار صنایع زیبا
aesthetes	طرفدار صنایع زیبا
embellishing	زیبا کردن پیراستن
embellishes	زیبا کردن پیراستن
well lookirg	زیبا خوش منظر
pinup	تصویر دختر زیبا
queen of heaven	نام زن ژوپیطر زن زیبا
bonnily	بطرز زیبا ودلپذیر
nymphet	دختر کوچک و زیبا
conservatories	هنرستان هنرهای زیبا
embellished	زیبا کردن پیراستن
embellish	زیبا کردن پیراستن
plumate	دارای پر وبال زیبا
shangri	شهر زیبا سرزمین دلخواه
the nine	نه تن الهه شعر و هنرهای زیبا
belles lettres	شعر و اثارادبی زیبا وهنری
specious	دارای فاهر زیبا وفریبنده
groom	زیبا کردن داماد شدن
grooms	زیبا کردن داماد شدن
jim dandy	ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
Ravishingly beautiful .	مثل ماه شب چهارده ( بی نهایت زیبا )
aestheticism	زیبایی پرستی علاقمندی به هنرهای زیبا
belletrist	نویسنده شعر و اثارادبی زیبا ادیب
to look like a million dollars [bucks] [American E] <idiom>	بسیار زیبا بودن [اصطلاح روزمره]
pretty to look at [to watch]	زیبا [خوشگل] برای نگاه کردن
Ravishingly beautiful.	مثل پنجه آفتاب ( بسیار زیبا )
Frigi darium	[تزئینات زیبا و بزرگ در حمام های رومی]
dressage	حرکات زیبا و شیرین کاری اسبهای تربیت شده
to look [feel] like a million dollars	بسیار زیبا [به نظر آمدن] بودن [اصطلاح روزمره]
cinerarium	[گلدان یا ظرف زیبا شبیه جعبه برای نگهداری خاکستر مردگان]
grunter [Australian E]	زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
bimbo	زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
tootsie	زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
chippy	زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
goer	زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
painted woman	زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
far and away	خیلی
not a few	خیلی ها
many	خیلی
very little	خیلی کم
for long	خیلی
in large quantities	خیلی خیلی
ten	خیلی
dumpiness	خیلی
damn	خیلی
dammit	خیلی
highly	خیلی
copious	خیلی
to a large extent	خیلی
routh	خیلی
abysmal <adj.>	خیلی بد
very	خیلی
villainous	خیلی بد
To take with a pinch of salt.	خیلی جدی نگرفتن
pixilated	خیلی حساس
pianissmo	خیلی نرم
much worse	خیلی بدتر
I spoke my mind.	من خیلی رک گفتم.
Many thanks!	خیلی ممنون!
precisian	خیلی دقیق
really wicked	خیلی محشر
really sick	خیلی محشر
primely	خیلی خوب
raff	خیلی زیاد
overstrung	خیلی حساس
lower most	خیلی پست تر
lily white	خیلی سفید
level best	خیلی خوب
level best	خیلی عالی
regularly [often] <adv.>	خیلی از اوقات
costs and arm and a leg <idiom>	خیلی گرونه
it is very easily done	خیلی به اسانی
in no time	خیلی زود
immensurable	خیلی قدیم
iam in bad	خیلی محتاجم
many people	خیلی از مردم
many people	خیلی اشخاص
oftentimes	خیلی اوقات
of vital importance	خیلی ضروری
a lot of times <adv.>	خیلی از اوقات
frequently <adv.>	خیلی از اوقات
many times <adv.>	خیلی از اوقات
often <adv.>	خیلی از اوقات
oft [archaic, literary] <adv.>	خیلی از اوقات
much was said	خیلی حرفهازده شد
on any number of occasions <adv.>	خیلی از اوقات
many persons	خیلی اشخاص
subminiature	خیلی کوچک
bone dry	خیلی خشک
(as) old as the hills <idiom>	خیلی قدیمی
skin and bones <idiom>	خیلی لاغر
(a) snap <idiom>	خیلی ساده
toploftiness	خیلی متکبر
to spread like wildfire	خیلی زودمنتشرشدن
to pieces <idiom>	خیلی زیاده
in cold blood <idiom>	خیلی خونسرد
in seventh heaven <idiom>	خیلی خوشحال
mad as a hornet <idiom>	خیلی عصبانی
not so hot <idiom>	نه خیلی خوب
ultraconservative	خیلی محتاط
hit bottom <idiom>	خیلی پست
get up the nerve <idiom>	خیلی شلوغ