Dictiornary-Farsi | خیلی متشکرم | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 205 (10 milliseconds)

English	Persian
thank you very much	خیلی متشکرم


Search result with all words

Nothing more, thanks.	خیلی متشکرم.
Nothing more, thanks.	کافی است، خیلی متشکرم.
We enjoyed it, thank you.	از آن لذت بردیم. خیلی متشکرم.
Thank you for the confirmation of your request!	از تایید درخواستتان خیلی متشکرم.
Other Matches

Cheers! [British]	متشکرم!
Ta, love! [British]	متشکرم!
Thanks!	متشکرم!
Thank you!	متشکرم!
thank tou for that book	متشکرم
Thanks a mI'llion.	یک دنیا متشکرم
thank you	سپاس گزارم متشکرم
Thank you, this is for you.	متشکرم. این هم انعام شماست.
I can manage, thank you.	خودم از پسش برمی آیم، متشکرم.
she has a well poised head	وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
i am very keen on going there	من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
go great guns <idiom>	موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
paint oneself into a corner <idiom>	گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
microfilming	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce	صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency	فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
ponderous	خیلی سنگین خیلی کودن
rattling	خیلی تند خیلی خوب
emergencies	خیلی خیلی فوری
emergency	خیلی خیلی فوری
jim dandy	ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
dammit	خیلی
damn	خیلی
copious	خیلی
dumpiness	خیلی
in large quantities	خیلی خیلی
very	خیلی
to a large extent	خیلی
highly	خیلی
not a few	خیلی ها
very little	خیلی کم
ten	خیلی
routh	خیلی
far and away	خیلی
many	خیلی
villainous	خیلی بد
abysmal <adj.>	خیلی بد
for long	خیلی
on any number of occasions <adv.>	خیلی از اوقات
oft [archaic, literary] <adv.>	خیلی از اوقات
ritzy	خیلی شیک
many people	خیلی اشخاص
much was said	خیلی حرفهازده شد
much worse	خیلی بدتر
by leaps and bounds	خیلی تند
of vital importance	خیلی ضروری
pianissmo	خیلی نرم
overstrung	خیلی حساس
benedicite	خیلی خوب
oftentimes	خیلی اوقات
precisian	خیلی دقیق
many persons	خیلی اشخاص
regularly [often] <adv.>	خیلی از اوقات
primely	خیلی خوب
raff	خیلی زیاد
pixilated	خیلی حساس
many people	خیلی از مردم
iam in bad	خیلی محتاجم
a lot of times <adv.>	خیلی از اوقات
hand and glove	خیلی صمیمی
hand in glove	خیلی نزدیک
hand in glove	خیلی صمیمی
hand and glove	خیلی نزدیک
far and away	خیلی دور
far off	خیلی دور
giantess	زن خیلی قدبلند
immensurable	خیلی قدیم
in no time	خیلی زود
lower most	خیلی پست تر
corking	خیلی زیبا
often <adv.>	خیلی از اوقات
many times <adv.>	خیلی از اوقات
frequently <adv.>	خیلی از اوقات
I spoke my mind.	من خیلی رک گفتم.
lily white	خیلی سفید
level best	خیلی خوب
level best	خیلی عالی
dead slow	خیلی اهسته
it is very easily done	خیلی به اسانی
get up the nerve <idiom>	خیلی شلوغ
To take with a pinch of salt.	خیلی جدی نگرفتن
flying high <idiom>	خیلی شادوشنگول
(go over with a) fine-toothed comb <idiom>	خیلی بادقت
He is a loose card .	خیلی ول است
once in the blue moon	خیلی بندرت
I had an awful time .	به من خیلی بد گذشت
hit bottom <idiom>	خیلی پست
(as) old as the hills <idiom>	خیلی قدیمی
too tough	خیلی سفت
not so hot <idiom>	نه خیلی خوب
mad as a hornet <idiom>	خیلی عصبانی
in seventh heaven <idiom>	خیلی خوشحال
in cold blood <idiom>	خیلی خونسرد
to pieces <idiom>	خیلی زیاده
too bad <idiom>	خیلی بد ،غم انگیز
tickled pink <idiom>	خیلی شادوخوشحال
(a) snap <idiom>	خیلی ساده
skin and bones <idiom>	خیلی لاغر
wicked <adj.>	خیلی خوب
sick [British E] <adj.>	خیلی خوب
cool <adj.>	خیلی خوب
Many thanks!	خیلی ممنون!
very light	خیلی سبک
ultraconservative	خیلی محتاط
toploftiness	خیلی متکبر
to spread like wildfire	خیلی زودمنتشرشدن
swith	خیلی عظیم
superrabundant	خیلی زیاد
subminiature	خیلی کوچک
span new	خیلی تازه
skinless	خیلی حساس
senseful	خیلی حساس
sappy	خیلی احساساتی
bone dry	خیلی خشک
number one	خیلی خوب
awesome <adj.>	خیلی خوب
great <adj.>	خیلی خوب
really wicked	خیلی محشر
really sick	خیلی محشر
She is very pretentious.	خیلی ادعادارد
rotundily	چاقی خیلی
before you can say knife	خیلی زود
whacking	خیلی بزرگ
faraway	خیلی دور
immediate	خیلی فوری
confidential	خیلی محرمانه
Neanderthal	خیلی کهنه
decrepit	خیلی پیر
often	خیلی اوقات
highs	خیلی بزرگ
highest	خیلی بزرگ
high	خیلی بزرگ
extreme	خیلی زیاد
frequently	خیلی اوقات
quaint	خیلی فریف
infinitely	خیلی زیاد
pluperfect	خیلی عالی
exceeding	خیلی زیاد
whackings	خیلی بزرگ
niftiest	خیلی خوب
whopping	خیلی بزرگ
nifty	خیلی خوب
superabundant	خیلی زیاد
parlous	خیلی مهیب
open-and-shut	خیلی سهل
open and shut	خیلی سهل
fortissimo	خیلی بلند
extras	بسیار خیلی
extra-	بسیار خیلی
lots	خیلی زیاد
oodles	خیلی زیاد
extra	بسیار خیلی
jolly	بذله گو خیلی
glorious	خیلی خوب
far	زیاد خیلی
precise	خیلی دقیق
pitch black	خیلی سیاه
very good	خیلی خوب
seldom	خیلی کم ندرتا
piping hot	خیلی داغ
pitch-black	خیلی سیاه
costs and arm and a leg <idiom>	خیلی گرونه
goody-goody	خیلی خوب
as stiff as a poker	خیلی خشک
stentorian	خیلی بلند
well	خیلی خوب
wells	خیلی خوب
precipitating	خیلی سریع
precipitates	خیلی سریع
niftier	خیلی خوب
goody goody	خیلی خوب
goody-goodies	خیلی خوب
at most	خیلی باشد
raucous	خیلی نامرتب
precipitate	خیلی سریع
precipitated	خیلی سریع
as good as	خیلی خوب
It is not very far from our house.	خیلی ازمنزل ما دورنیست
We had a lovely ( nice ,enjoyable ) time .	به ما خیلی خوش گذشت
very short	شعاع عمل خیلی کم
What impudence!what never !what cheek!	واقعا" که خیلی رو می خواهد !
He is no fool . He is quite knowledgeable.	خیلی سرش می شود
oversimplifying	خیلی سهل گرفتن
We had a very rough time.	نه ما خیلی سخت گذشت
ultramodern	خیلی جدید متجدد
micro-	در معنای خیلی کوچک
very high frequency	فرکانس خیلی زیاد
He is as bold as brass. He has a never .	خیلی پررو است
ultramodernist	ادم خیلی متجدد
ultrashort wave	موج خیلی کوتاه
Thank you very much indeed.	واقعا خیلی ممنون.
You are most welcome.	خیلی خوش آمدید
oversimplification	خیلی سهل گرفتن
oversimplifies	خیلی سهل گرفتن
very short	برد خیلی کوتاه
very many book	کتابهای خیلی زیاد
very high	ارتفاع خیلی بالا