Dictiornary-Farsi | خیلی ممنون! | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
Many thanks!	خیلی ممنون!


Search result with all words

Thank you, I appreciate it.	خیلی ممنون.شما لطف دارید.
Thank you very much indeed.	واقعا خیلی ممنون.
Other Matches

grateful	ممنون
indebted	ممنون
thankful	ممنون شاکر
disoblige	ممنون نکردن
to be pleased with	ممنون شدن از
i am under obligation to him	من ممنون او هستم
agree	ممنون کردن پسندامدن
agrees	ممنون کردن پسندامدن
agreeing	ممنون کردن پسندامدن
i will t. you to open thedoor	ممنون میشوم اگر در را بازکنید
she has a well poised head	وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner <idiom>	گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
i am very keen on going there	من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
go great guns <idiom>	موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
microfilm	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce	صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency	فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
rattling	خیلی تند خیلی خوب
ponderous	خیلی سنگین خیلی کودن
emergencies	خیلی خیلی فوری
emergency	خیلی خیلی فوری
jim dandy	ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
dumpiness	خیلی
in large quantities	خیلی خیلی
routh	خیلی
very	خیلی
ten	خیلی
not a few	خیلی ها
very little	خیلی کم
to a large extent	خیلی
damn	خیلی
highly	خیلی
copious	خیلی
far and away	خیلی
many	خیلی
villainous	خیلی بد
abysmal <adj.>	خیلی بد
for long	خیلی
dammit	خیلی
much was said	خیلی حرفهازده شد
precisian	خیلی دقیق
oft [archaic, literary] <adv.>	خیلی از اوقات
corking	خیلی زیبا
many persons	خیلی اشخاص
often <adv.>	خیلی از اوقات
many times <adv.>	خیلی از اوقات
by leaps and bounds	خیلی تند
regularly [often] <adv.>	خیلی از اوقات
lily white	خیلی سفید
pixilated	خیلی حساس
pianissmo	خیلی نرم
overstrung	خیلی حساس
oftentimes	خیلی اوقات
of vital importance	خیلی ضروری
at most	خیلی باشد
before you can say knife	خیلی زود
much worse	خیلی بدتر
benedicite	خیلی خوب
many people	خیلی اشخاص
many people	خیلی از مردم
I spoke my mind.	من خیلی رک گفتم.
immensurable	خیلی قدیم
giantess	زن خیلی قدبلند
iam in bad	خیلی محتاجم
hand and glove	خیلی صمیمی
hand and glove	خیلی نزدیک
hand in glove	خیلی نزدیک
it is very easily done	خیلی به اسانی
in no time	خیلی زود
lower most	خیلی پست تر
frequently <adv.>	خیلی از اوقات
dead slow	خیلی اهسته
on any number of occasions <adv.>	خیلی از اوقات
a lot of times <adv.>	خیلی از اوقات
far and away	خیلی دور
far off	خیلی دور
level best	خیلی خوب
level best	خیلی عالی
To take with a pinch of salt.	خیلی جدی نگرفتن
(go over with a) fine-toothed comb <idiom>	خیلی بادقت
once in the blue moon	خیلی بندرت
He is a loose card .	خیلی ول است
I had an awful time .	به من خیلی بد گذشت
wicked <adj.>	خیلی خوب
sick [British E] <adj.>	خیلی خوب
flying high <idiom>	خیلی شادوشنگول
get up the nerve <idiom>	خیلی شلوغ
hit bottom <idiom>	خیلی پست
too tough	خیلی سفت
Nothing more, thanks.	خیلی متشکرم.
not so hot <idiom>	نه خیلی خوب
mad as a hornet <idiom>	خیلی عصبانی
in seventh heaven <idiom>	خیلی خوشحال
in cold blood <idiom>	خیلی خونسرد
to pieces <idiom>	خیلی زیاده
too bad <idiom>	خیلی بد ،غم انگیز
tickled pink <idiom>	خیلی شادوخوشحال
(a) snap <idiom>	خیلی ساده
skin and bones <idiom>	خیلی لاغر
(as) old as the hills <idiom>	خیلی قدیمی
cool <adj.>	خیلی خوب
awesome <adj.>	خیلی خوب
great <adj.>	خیلی خوب
toploftiness	خیلی متکبر
to spread like wildfire	خیلی زودمنتشرشدن
thank you very much	خیلی متشکرم
swith	خیلی عظیم
superrabundant	خیلی زیاد
subminiature	خیلی کوچک
span new	خیلی تازه
skinless	خیلی حساس
senseful	خیلی حساس
sappy	خیلی احساساتی
rotundily	چاقی خیلی
ritzy	خیلی شیک
raff	خیلی زیاد
ultraconservative	خیلی محتاط
very light	خیلی سبک
bone dry	خیلی خشک
really wicked	خیلی محشر
really sick	خیلی محشر
She is very pretentious.	خیلی ادعادارد
number one	خیلی خوب
primely	خیلی خوب
superabundant	خیلی زیاد
lots	خیلی زیاد
oodles	خیلی زیاد
extra-	بسیار خیلی
costs and arm and a leg <idiom>	خیلی گرونه
often	خیلی اوقات
highs	خیلی بزرگ
highest	خیلی بزرگ
high	خیلی بزرگ
frequently	خیلی اوقات
quaint	خیلی فریف
precipitates	خیلی سریع
confidential	خیلی محرمانه
hand in glove	خیلی صمیمی
infinitely	خیلی زیاد
whopping	خیلی بزرگ
immediate	خیلی فوری
open-and-shut	خیلی سهل
open and shut	خیلی سهل
whacking	خیلی بزرگ
whackings	خیلی بزرگ
niftier	خیلی خوب
niftiest	خیلی خوب
nifty	خیلی خوب
fortissimo	خیلی بلند
extras	بسیار خیلی
precipitating	خیلی سریع
decrepit	خیلی پیر
extra	بسیار خیلی
exceeding	خیلی زیاد
precipitated	خیلی سریع
Neanderthal	خیلی کهنه
wells	خیلی خوب
precise	خیلی دقیق
pitch black	خیلی سیاه
pitch-black	خیلی سیاه
very good	خیلی خوب
piping hot	خیلی داغ
goody-goody	خیلی خوب
goody-goodies	خیلی خوب
goody goody	خیلی خوب
raucous	خیلی نامرتب
far	زیاد خیلی
seldom	خیلی کم ندرتا
stentorian	خیلی بلند
parlous	خیلی مهیب
as stiff as a poker	خیلی خشک
glorious	خیلی خوب
well	خیلی خوب
jolly	بذله گو خیلی
as good as	خیلی خوب
pluperfect	خیلی عالی
extreme	خیلی زیاد
faraway	خیلی دور
precipitate	خیلی سریع
oversimplified	خیلی سهل گرفتن
You are most welcome.	خیلی خوش آمدید
He is no fool . He is quite knowledgeable.	خیلی سرش می شود
We had a lovely ( nice ,enjoyable ) time .	به ما خیلی خوش گذشت
It is not very far from our house.	خیلی ازمنزل ما دورنیست
oversimplification	خیلی سهل گرفتن
We had a very rough time.	نه ما خیلی سخت گذشت
What impudence!what never !what cheek!	واقعا" که خیلی رو می خواهد !
He is as bold as brass. He has a never .	خیلی پررو است
bottlenecks	راه خیلی باریک
very high	ارتفاع خیلی بالا
voracious	پرولع خیلی گرسنه
very high frequency	فرکانس خیلی زیاد
His manners are free and easy.	خیلی خودمانی است
He is loaded.	خیلی خر پول است
lowest	خیلی پست تر پایین تر
very long	برد خیلی زیاد
very light	خیلی روشن یا کم رنگ