English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
English Persian
overdone خیلی پخته و سرخ شده
Search result with all words
The meet is overdone. این گوشت خیلی پخته و سرخ شده است.
Other Matches
she has a well poised head وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner <idiom> گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
i am very keen on going there من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
go great guns <idiom> موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
microfilmed فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
ponderous خیلی سنگین خیلی کودن
rattling خیلی تند خیلی خوب
ripe پخته
riper پخته
terracotta گل پخته
ripest پخته
coction پخته
underdone کم پخته
slack baked نیم پخته
soden نیم پخته
spatchcock بشتاب پخته
samel نیم پخته
sunbaked افتاب پخته
half-baked نیم پخته
dough baked نیم پخته
boiled پخته شده
burnt brick خشت پخته
fired brick اجر پخته
half baked نیم پخته
biffin سیب پخته
well done خوب پخته
sodden نیم پخته
hard baked سفت پخته شده
it is half cooked نیم پخته است
well-done steak استیک کاملا پخته
arch brick اجر زیاد پخته
boild egg تخم مرغ پخته
cold cuts گوشت پخته سرد
it was cooked to rags انقدر پخته شدکه له شد
He has cooked a pottage for you. <proverb> برایت آش پخته است .
liverwurst سوسیس جگر پخته
rare لطیف نیم پخته
underbaked نیم پخته ناپخته
underdo نیم پخته کردن
rarest لطیف نیم پخته
rarer لطیف نیم پخته
warmed over دوباره پخته شده
convenience foods خوراک پیش پخته
convenience food خوراک پیش پخته
sunny side up فقط یک طرفش پخته
luncheon meat گوشت پخته و آماده
warmed over زیادتر ازمعمول پخته شده
boild egg soft تخم مرغ پخته عسلی
boild egg hard تخم مرغ پخته سفت
stroganoff گوشت پخته نازک با خردل
first class brick اجر خوب پخته شده
I want my steak well done. می خواهم استیکم خوب پخته با شد
body brick اجر خوب پخته شده
bakemeat شیرینی اردی غذای پخته
baked meat شیرینی اردی غذای پخته
Cooked vegetables digest easily. سبزی پخته زود هضم است.
succotash غذای مرکب از لوبیا ومغزذرت پخته
gigot ران گوسفند و غیره که پخته باشد
medium steak استیک متوسط سرخ یا پخته شده
pale brick اجری که خوب پخته نشده است
cow heel پاچه گاو پخته و دلمه شده
baked beans لوبیای قرمز پخته شده و گوشت خوک
well done [fully cooked] <adj.> کاملا پخته [برای گوشت] [غذا و آشپزخانه]
dumpling نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
fully cooked <adj.> کاملا پخته [برای گوشت] [غذا و آشپزخانه]
dumplings نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
apple dumpling شیرینی پخته شده با سیب درونش [آشپزی]
hash گوشت وسبزههای پخته که باهم بیامیزند امیزش
The project is not fully developed yet. این طرح هنوز پخته وآماده نیست
waffling کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffled کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffle کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffles کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
emergencies خیلی خیلی فوری
emergency خیلی خیلی فوری
macedoine مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
broth غذای مایعی مرکب از گوشت یاماهی وحبوبات وسبزیهای پخته
hominy ذرت پوست کنده که با اب جوش یا شیر پخته شده باشد
strudel ورقه نازک خمیر پخته که لوله شده و لای ان شیرینی باشد
parfait دسریخ زده مرکب از سرشیروتخم مرغ پخته وشربت ومواد دیگری
jim dandy ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
processed silk ابریشم پخته [ابریشمی که صمغ آن گرفته شده و آماده ریسندگی و یا رنگرزی است.]
far and away خیلی
dumpiness خیلی
damn خیلی
very little خیلی کم
dammit خیلی
highly خیلی
very خیلی
copious خیلی
ten خیلی
to a large extent خیلی
many خیلی
abysmal <adj.> خیلی بد
villainous خیلی بد
for long خیلی
in large quantities خیلی خیلی
routh خیلی
not a few خیلی ها
Nothing more, thanks. خیلی متشکرم.
I had an awful time . به من خیلی بد گذشت
dead slow خیلی اهسته
much was said خیلی حرفهازده شد
level best خیلی خوب
overstrung خیلی حساس
oftentimes خیلی اوقات
far off خیلی دور
far and away خیلی دور
much worse خیلی بدتر
superrabundant خیلی زیاد
of vital importance خیلی ضروری
span new خیلی تازه
pianissmo خیلی نرم
skinless خیلی حساس
senseful خیلی حساس
sappy خیلی احساساتی
very light خیلی سبک
She is very pretentious. خیلی ادعادارد
subminiature خیلی کوچک
by leaps and bounds خیلی تند
rotundily چاقی خیلی
ritzy خیلی شیک
raff خیلی زیاد
primely خیلی خوب
precisian خیلی دقیق
ultraconservative خیلی محتاط
corking خیلی زیبا
pixilated خیلی حساس
He is a loose card . خیلی ول است
many persons خیلی اشخاص
(as) old as the hills <idiom> خیلی قدیمی
in no time خیلی زود
not so hot <idiom> نه خیلی خوب
mad as a hornet <idiom> خیلی عصبانی
in seventh heaven <idiom> خیلی خوشحال
in cold blood <idiom> خیلی خونسرد
immensurable خیلی قدیم
to pieces <idiom> خیلی زیاده
too bad <idiom> خیلی بد ،غم انگیز
tickled pink <idiom> خیلی شادوخوشحال
(a) snap <idiom> خیلی ساده
number one خیلی خوب
iam in bad خیلی محتاجم
skin and bones <idiom> خیلی لاغر
thank you very much خیلی متشکرم
hit bottom <idiom> خیلی پست
get up the nerve <idiom> خیلی شلوغ
many people خیلی اشخاص
many people خیلی از مردم
lower most خیلی پست تر
lily white خیلی سفید
giantess زن خیلی قدبلند
level best خیلی عالی
(go over with a) fine-toothed comb <idiom> خیلی بادقت
toploftiness خیلی متکبر
to spread like wildfire خیلی زودمنتشرشدن
it is very easily done خیلی به اسانی
hand and glove خیلی صمیمی
bone dry خیلی خشک
hand and glove خیلی نزدیک
hand in glove خیلی صمیمی
hand in glove خیلی نزدیک
flying high <idiom> خیلی شادوشنگول
swith خیلی عظیم
sick [British E] <adj.> خیلی خوب
Many thanks! خیلی ممنون!
faraway خیلی دور
I spoke my mind. من خیلی رک گفتم.
whopping خیلی بزرگ
decrepit خیلی پیر
a lot of times <adv.> خیلی از اوقات
frequently <adv.> خیلی از اوقات
immediate خیلی فوری
really sick خیلی محشر
cool <adj.> خیلی خوب
awesome <adj.> خیلی خوب
great <adj.> خیلی خوب
precipitating خیلی سریع
precipitates خیلی سریع
precipitated خیلی سریع
precipitate خیلی سریع
really wicked خیلی محشر
superabundant خیلی زیاد
many times <adv.> خیلی از اوقات
often <adv.> خیلی از اوقات
high خیلی بزرگ
frequently خیلی اوقات
quaint خیلی فریف
wells خیلی خوب
well خیلی خوب
glorious خیلی خوب
very good خیلی خوب
goody-goody خیلی خوب
goody-goodies خیلی خوب
goody goody خیلی خوب
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com