English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 95 (6 milliseconds)
English Persian
origin writ دادخواست بدوی
Other Matches
initialing بدوی
inchoative بدوی
proto بدوی
incipient بدوی
initial بدوی
initialed بدوی
rudimentary بدوی
initialled بدوی
nomad بدوی
initialling بدوی
Bedouin بدوی
nomads بدوی
Bedouins بدوی
primitive بدوی
initials بدوی
rudimental بدوی ابتدائی
rudiment چیز بدوی
proto arabic عربی بدوی
petition to court of first instance عرضحال بدوی
prime impression دعوی بدوی
germinal جرثومهای بدوی
summary court دادگاه بدوی
ingressive بدوی ابتدائی
in germ درمرحله بدوی
in embryo درمرحله بدوی
court of first instance دادگاه بدوی
seminal نطفهای بدوی
incipiently بطور ابتدائی یا بدوی
primitively بطور قدیمی یا بدوی
primordially بطور بدوی یا اصلی
embryos گیاهک تخم مرحله بدوی
embryo گیاهک تخم مرحله بدوی
demur ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demurred ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demurring ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demurs ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
false کدی که حاوی مقادیری بدوی حد است
claiming دادخواست
claim دادخواست
suits دادخواست
claimed دادخواست
petitioned دادخواست
petition دادخواست
bill دادخواست
bills دادخواست
suited دادخواست
suit دادخواست
petitions دادخواست
claims دادخواست
plea دادخواست
pleas دادخواست
petitioning دادخواست
petitioner دادخواست
petitioners دادخواست
legal suit دادخواست قانونی
to go to law دادخواست دادن
implead دادخواست دادن
submission of a claim تسلیم دادخواست
suit دادخواست عرضحال
declarations اعلامیه دادخواست
declaration اعلامیه دادخواست
bars رد کردن دادخواست
bar رد کردن دادخواست
petitioners دادخواست دهنده
petitioner دادخواست دهنده
suits دادخواست عرضحال
sue دادخواست دادن
sued دادخواست دادن
suited دادخواست عرضحال
sues دادخواست دادن
suing دادخواست دادن
libelant دادخواست دهنده خواهان
suitor دادخواست دهنده عارض
suitors دادخواست دهنده عارض
petitions شکایت کردن دادخواست
plaint شکوائیه دادخواست عرضحال
petitioning شکایت کردن دادخواست
plaints شکوائیه دادخواست عرضحال
libellant دادخواست دهنده خواهان
petitioned شکایت کردن دادخواست
petition شکایت کردن دادخواست
claims دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claimed دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claim دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claiming دادخواست ادعانامه ادعا کردن
particulars دادخواست خواهان و لایحه جوابیه خوانده
main motion [at a party conference etc.] دادخواست اصلی [در همایش حزبی و غیره]
replication جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
demurrer ایراد میکند که ادله ابرازی برای اقامه دعوی کافی نیست و بالنتیجه خود را به پاسخگویی دادخواست ملزم نمیداند
to sue for damages عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
petitions عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
petitioning عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
petitioned عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
petition عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com