Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 43 (4 milliseconds)
English	Persian
old womanish or manly	دادو بیداد کن
Other Matches
vociferant	دادو فریادی
cruelty	بیداد
oppression	بیداد
outcries	بیداد
outcry	بیداد
fell	مهیب بیداد گر
felled	مهیب بیداد گر
felling	مهیب بیداد گر
injustice	ستم بیداد
injustices	ستم بیداد
brangle	داد و بیداد
fells	مهیب بیداد گر
roisterer	داد و بیداد کن
rampage	داد و بیداد
rioting	داد و بیداد
rioted	داد و بیداد
riots	داد و بیداد
rampaged	داد و بیداد
riot	داد و بیداد
rampaging	داد و بیداد
rampages	داد و بیداد
jangle	داد و بیداد غوغا
vociferance	زوزه داد و بیداد
raise a dust	داد و بیداد کردن
what is the row?	داد و بیداد سر چیست
brannigan	داد و بیداد جنجال
wrangling	داد و بیداد مشاجره
wrangles	داد و بیداد کردن
wrangles	داد و بیداد مشاجره
wrangled	داد و بیداد مشاجره
wrangling	داد و بیداد کردن
jangled	داد و بیداد غوغا
jangles	داد و بیداد غوغا
jangling	داد و بیداد غوغا
wrangled	داد و بیداد کردن
wrangle	داد و بیداد مشاجره
wrangle	داد و بیداد کردن
cut up rough	داد و بیداد راه انداختن
to go on a drunken rampage	با مستی داد و بیداد کردن
wrangling	داد و بیداد [مشاجره] [نزاع] [اصطلاح تحقیر آمیز]
Gangs of youths went on the rampage through the inner city.	دسته های جوانان با داد و بیداد از مرکز شهر رد شدند.
to lager-lout [British E]	در جشن مست شدن و با خشونت داد و بیداد کردن [اصطلاح روزمره]

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com