Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (3 milliseconds)
English
Persian
court of iquiry
دادگاه رسیدگی
Search result with all words
habeas corpus
میدهد مشعر بر اینکه وی را در محضر دادگاه برای رسیدگی به ادعایش حاضرکند
docket
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docketed
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docketing
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
dockets
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
concurrent jurisdiction
رسیدگی قضایی همزمان به چند جرم دادگاه الحاقی یاهمزمان
dut of court
ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
grand inquisitor
رئیس دادگاه رسیدگی دربرخی کشورها
practice court
دادگاه مخصوص رسیدگی به کفالت
prize courts
دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
traffic court
دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
trial court
دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
Other Matches
judge advocate
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
discharges
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
continuance
تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
transfer of cause
احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
purging a contempt of court
جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
parquet
محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
manadamus
حکم دادگاه بالاتربه دادگاه پایین تر
remanet
احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
to verify the accounts
رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
writs
دستور دادگاه حکم دادگاه
writ
دستور دادگاه حکم دادگاه
summary court
دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
defferential assets
هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
arrests
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
adjustments
رسیدگی
adjustment
رسیدگی
investigations
رسیدگی
investigation
رسیدگی
examinations
رسیدگی
probed
رسیدگی
probes
رسیدگی
puberty
رسیدگی
examination
رسیدگی
consideration
رسیدگی
probe
رسیدگی
considerations
رسیدگی
handling
رسیدگی
inquiry
رسیدگی
attention
رسیدگی
inquiries
رسیدگی
audits
رسیدگی
auditing
رسیدگی
conizance
حق رسیدگی
controlment
رسیدگی
ripeness
رسیدگی
audited
رسیدگی
audit
رسیدگی
oyer
رسیدگی
service
رسیدگی به
cassation
رسیدگی
serviced
رسیدگی به
verification
رسیدگی
attentions
رسیدگی
matureness
رسیدگی
to look in to
رسیدگی کردن
examine
با into رسیدگی کردن
examine
رسیدگی کردن
mellowness
نرمی رسیدگی
examined
رسیدگی کردن
examining
با into رسیدگی کردن
quests
تحقیق و رسیدگی
to see about
رسیدگی کردن
look into
رسیدگی کردن
examined
با into رسیدگی کردن
examining
رسیدگی کردن
examines
رسیدگی کردن
examines
با into رسیدگی کردن
attend
رسیدگی کردن
attending
رسیدگی کردن
attends
رسیدگی کردن
considers
رسیدگی کردن
tries
رسیدگی کردن
try
رسیدگی کردن
investigate
رسیدگی کردن
investigated
رسیدگی کردن
investigates
رسیدگی کردن
go into
رسیدگی کردن
investigating
رسیدگی کردن
investigation in the supreme court
رسیدگی فرجامی
investigable
قابل رسیدگی
deal with
رسیدگی کردن
trial on technicalities
رسیدگی شکلی
trial on procedural matters
رسیدگی شکلی
trial on merits
رسیدگی ماهوی
stock taking
رسیدگی به موجودی
claims handling
رسیدگی به شکایات
storekeeping
رسیدگی به انبار
scrutiny
رسیدگی مداقه
investigator
رسیدگی کننده
investigators
رسیدگی کننده
to llok
رسیدگی کردن
cassation
رسیدگی فرجامی
audit trail
اثر رسیدگی
attention key
کلید رسیدگی
the investigation of accounts
رسیدگی بحساب
tendentious
رسیدگی کننده
to do for
رسیدگی کردن به
inspects
رسیدگی کردن
inspecting
رسیدگی کردن
examination
رسیدگی معاینه
inspected
رسیدگی کردن
examinations
رسیدگی معاینه
verified
رسیدگی کردن
verifies
رسیدگی کردن
verify
رسیدگی کردن
verifying
رسیدگی کردن
attendance
رسیدگی تیمار
attendances
رسیدگی تیمار
investigatory
وابسته به رسیدگی
verifiable
قابل رسیدگی
quest
تحقیق و رسیدگی
to see to
رسیدگی کردن
inspect
رسیدگی کردن
to go into
رسیدگی کردن
auditor
مامور رسیدگی
auditing
بازرسی رسیدگی
audits
بازرسی رسیدگی
audit
بازرسی رسیدگی
auditors
مامور رسیدگی
inquests
بازجویی رسیدگی
audits
رسیدگی کردن
inquest
بازجویی رسیدگی
audit
رسیدگی کردن
audited
بازرسی رسیدگی
assistance
موافبت رسیدگی
revision
رسیدگی ثانوی
investigative
مبنی بر رسیدگی
auditing
رسیدگی کردن
revisions
رسیدگی ثانوی
inquisitorial
وابسته به رسیدگی
audited
رسیدگی کردن
consider
رسیدگی کردن
scope
دامنه رسیدگی
hearings
رسیدگی بمحاکمه گزارش
attendance
ملازمت مراقبت رسیدگی
audited
ممیزی رسیدگی کردن
attendances
ملازمت مراقبت رسیدگی
i will see sbout it
من به ان رسیدگی خواهم کرد
hearing
رسیدگی بمحاکمه گزارش
look into
<idiom>
رسیدگی یا وارسی کردن
think over
<idiom>
با دقت رسیدگی کردن
audit
ممیزی رسیدگی کردن
investigatory
تحقیقی مبنی بر رسیدگی
tick off
نشان رسیدگی و مقابله
handler
رسیدگی کننده مربی
to go through
رسیدگی کردن گذشتن از
handlers
رسیدگی کننده مربی
attending
توجه یا رسیدگی کردن
inquiries
پرسش بازجویی رسیدگی
attend
توجه یا رسیدگی کردن
to take into consideration
مورد رسیدگی قراردادن
venue
محل رسیدگی به جرم
master in lunacy
مامور رسیدگی به دیوانگی ها
audits
ممیزی رسیدگی کردن
continuous stock taking
رسیدگی مستمر موجودی
venues
محل رسیدگی به جرم
inquiry
پرسش بازجویی رسیدگی
attends
توجه یا رسیدگی کردن
auditing
ممیزی رسیدگی کردن
prejudication
صدور رای پیش از رسیدگی
account executive
متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
to check up
درست رسیدگی یاحساب کردن
will not hear of
<idiom>
رسیدگی ویا اجازه ندادن
prejudicate
بی رسیدگی رای دادن در باره
to w up a company
امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
cut both ways
<idiom>
به هردوطرف دعوا رسیدگی کردن
expertism
تفتیش و رسیدگی خبره کارشناسی
to go into the matter
به این مطلب رسیدگی کردن
adjournments
احاله رسیدگی به جلسه بعد
adjournment
احاله رسیدگی به جلسه بعد
inquisitional
وابسته به تحقیق یا رسیدگی تحقیقی
to go to
رسیدگی کردن انجام دادن
prejudge
بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudged
بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudges
بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudging
بدون رسیدگی قضاوت کردن
spot check
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot checks
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
pray consider my case
خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
think better of
<idiom>
رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
appose
موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
to revisit a criminal case
[judicial proceedings]
یک پرونده جنایی
[رسیدگی قضائی]
را بازدید کردن
forums
دادگاه
court division
دادگاه
courthouses
دادگاه
courthouse
دادگاه
judgement seat
دادگاه
courtroom
دادگاه
court of justice
دادگاه
courtrooms
دادگاه
tribunal
دادگاه
courts
دادگاه
tribunals
دادگاه
forum
دادگاه
judgement hall
دادگاه
court
دادگاه
court of law
دادگاه
e. of pleas
دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
to check off
رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
equity
اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
equities
اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
assize court
دادگاه جنایی
per curium
به وسیله دادگاه
circuit court
دادگاه منطقهای
judicial confession
اقرار در دادگاه
police power
دادگاه پلیس
court martial
دادگاه نظامی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com