English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (34 milliseconds)
English Persian
furnish دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnishes دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnishing دارای اثاثه کردن مجهز کردن
Other Matches
grates باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grated باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grate باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
dismantles عاری ازسلاح یا اثاثه کردن
dismantling عاری ازسلاح یا اثاثه کردن
dismantle عاری ازسلاح یا اثاثه کردن
plenish با اثاثه انباشتن تجهیز کردن
dismantled عاری ازسلاح یا اثاثه کردن
staffed با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staffs با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staff با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
imp مجهز کردن
habilitate مجهز کردن
equip مجهز کردن
equipping مجهز کردن
busk مجهز کردن
equips مجهز کردن
imps مجهز کردن
tool مجهز کردن
busks مجهز کردن
busked مجهز کردن
busking مجهز کردن
mechanised با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
dight اماده کردن مجهز کردن
reflectorize مجهز به بازتابنده کردن
reflecterize مجهز به بازتابنده کردن
to provide oneself خودرا اماده یا مجهز کردن
preparing مهیا ساختن مجهز کردن
masts دیرک بادکل مجهز کردن
prepare مهیا ساختن مجهز کردن
prepares مهیا ساختن مجهز کردن
mast دیرک بادکل مجهز کردن
grid بارشته ها و میلههای درهم وبر هم مجهز کردن
grids بارشته ها و میلههای درهم وبر هم مجهز کردن
furnishing تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnish تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishes تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
well founded کاملا مجهز مجهز بوسایل کامل
well found کاملا مجهز مجهز بوسایل کامل
personate خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
curbed محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curb محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbs محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbing محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
incorporate جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
militarize جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
thread دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
incorporating جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporates جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
threads دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
reman دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
edges : دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edge : دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
inflame دارای اماس کردن ملتهب کردن
fortifying دارای استحکامات کردن تقویت کردن
inflames دارای اماس کردن ملتهب کردن
catalyze دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
inflaming دارای اماس کردن ملتهب کردن
fortify دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortifies دارای استحکامات کردن تقویت کردن
equipment اثاثه
fittings اثاثه
fixing اثاثه
furniture اثاثه
fittings and fixtures اسباب و اثاثه
fixture اثاثه ثابت
innervate دارای پی کردن
upholstery اثاثه یا لوازم داخلی
service یکدست فروف اثاثه
luggage جامه دان اثاثه
serviced یکدست فروف اثاثه
fluoridate دارای فلورید کردن
castellate دارای استحکامات کردن
substantivize دارای ماهیت کردن
varnish دارای فاهرخوب کردن
tinkling دارای طنین کردن
hydroxylate دارای هیدروکسیل کردن
hydrogenate دارای هیدروژن کردن
tooth دارای دندان کردن
varnished دارای فاهرخوب کردن
varnishes دارای فاهرخوب کردن
embrasures دارای منفذ کردن
personalize دارای شخصیت کردن
bodies دارای جسم کردن
varnishing دارای فاهرخوب کردن
tinkles دارای طنین کردن
transistorize دارای ترانسیتور کردن
nationalizes دارای ملیت کردن
nationalizing دارای ملیت کردن
gift دارای استعداد کردن
freckle خال دارای کک مک کردن
nationalised دارای ملیت کردن
nationalises دارای ملیت کردن
nationalising دارای ملیت کردن
gifts دارای استعداد کردن
nitrogenize دارای نیتروژن کردن
insoul دارای روح کردن
indexes :دارای فهرست کردن
tinkle دارای طنین کردن
tinkled دارای طنین کردن
crenellate دارای کنگره کردن
nationalize دارای ملیت کردن
crenelate دارای کنگره کردن
populates دارای جمعیت کردن
personifies دارای شخصیت کردن
vitaminize دارای ویتامین کردن
personified دارای شخصیت کردن
populating دارای جمعیت کردن
ensoul دارای روح کردن
embrasure دارای منفذ کردن
systemize دارای همست کردن
zigzags دارای پیچ و خم کردن
zigzagging دارای پیچ و خم کردن
zigzagged دارای پیچ و خم کردن
zigzag دارای پیچ و خم کردن
index :دارای فهرست کردن
potentialize دارای استعداد کردن
personify دارای شخصیت کردن
populate دارای جمعیت کردن
indexed :دارای فهرست کردن
body دارای جسم کردن
whipstitch دارای مرز کردن
rampart دارای استحکامات کردن
vallum دارای استحکامات کردن
personifying دارای شخصیت کردن
principals رئیس موسسه اثاثه ارثی
principal رئیس موسسه اثاثه ارثی
tongues گفتن دارای زبانه کردن
bedevilled دارای روح شیطانی کردن
wig دارای گیس مصنوعی کردن
hyphenate بوسیله خط دارای فاصله کردن
panes دارای جام شیشه کردن
rehabilitate دارای امتیازات اولیه کردن
bedevilling دارای روح شیطانی کردن
ravines دارای دره تنگ کردن
bedevils دارای روح شیطانی کردن
ravine دارای دره تنگ کردن
pane دارای جام شیشه کردن
criss-crosses دارای نقش چلیپایی کردن
wigs دارای گیس مصنوعی کردن
flyspeck دارای لکه مگس کردن
rehabilitated دارای امتیازات اولیه کردن
granulate دارای ذرات ریز کردن
bedevil دارای روح شیطانی کردن
criss-cross دارای نقش چلیپایی کردن
rehabilitating دارای امتیازات اولیه کردن
criss-crossed دارای نقش چلیپایی کردن
to p a thing person with athing کسی را دارای چیزی کردن
reengine دارای موتور تازه کردن
prong دارای چنگک یا چنگال کردن
to p a thing for a person کسی را دارای چیزی کردن
prongs دارای چنگک یا چنگال کردن
tat دارای حاشیه توری کردن
criss-crossing دارای نقش چلیپایی کردن
fulcrum دارای نقطه اتکاء کردن
methodize دارای روش یاقاعدهای کردن
rehabilitates دارای امتیازات اولیه کردن
sanitate دارای لوازم بهداشتی کردن
bell دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
woof پارچه کتانی دارای پود کردن
bells دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
retrench دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن
masterminded دارای نبوغ فکری ابداع کردن
masterminds دارای نبوغ فکری ابداع کردن
motivates تهییج کردن دارای انگیزه شده
masterminding دارای نبوغ فکری ابداع کردن
mastermind دارای نبوغ فکری ابداع کردن
woofs پارچه کتانی دارای پود کردن
substantialize دارای وجود خارجی کردن یاشدن
motivate تهییج کردن دارای انگیزه شده
motivating تهییج کردن دارای انگیزه شده
shoe دارای کفش کردن نعل زدن به
motivated تهییج کردن دارای انگیزه شده
russify دارای عقاید وتمایلات روسی کردن
shoes دارای کفش کردن نعل زدن به
shoeing دارای کفش کردن نعل زدن به
air condition دارای دستگاه تهویه کردن تهویه کردن
systematize دارای روش یا قاعده کردن اسلوب دادن به
systemmatize دارای روش یاقاعده کردن اسلوب دادن
to piss off the wrong people <idiom> آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
tackles از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackle از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
opalite ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
in full fig مجهز
accoutred مجهز
accoutered مجهز
acoutre مجهز
armed مجهز
equipped مجهز
barded مجهز
weaponed مجهز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com