English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (17 milliseconds)
English Persian
prognathic دارای ارواره پیش امده
prognathous دارای ارواره پیش امده
Other Matches
projecting jaw ارواره پیش امده
wapper jawed دارای ارواره کج
lantern jawed دارای ارواره دراز و لاغر
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
pleurodont دارای دندان محکم شده ازداخل ارواره
venose دارای رگهای متعددوبر امده
ventricous بادکرده دارای شکم پیش امده
round shouldered دارای شانههای جلو امده شانه گرد
round-shouldered دارای شانههای جلو امده شانه گرد
ribby دارای دندههای بیرون امده شبیه دنده
ventricos بادکرده شکم دار دارای شکم پیش امده
protrusile دارای ساختمان جلو امده جلو امدنی
maxilla استخوان ارواره ارواره
mandibles ارواره
jaw ارواره
chops ارواره
jaws ارواره
chaw ارواره
mandible ارواره
glass jaw ارواره شیشهای
protrusion of the jaw پیشامدگی ارواره
orthognathous راست ارواره
admaxillary نزدیک ارواره
jaw breaker ارواره شکن
maxilla ارواره زیرین
crack jaw ارواره شکن
jib حرف ارواره
submaxilla ارواره پایین
jibbing حرف ارواره
chapt مرد ارواره
maxillary bone استخوان ارواره
jibbed حرف ارواره
nether lip or jaw لب یا ارواره زیرین
mandibular ارواره زیرین
jibs حرف ارواره
jawbones استخوان ارواره
jawbone استخوان ارواره
prognathism پیش امدگی ارواره
actinomycosis مرض قارچی ارواره
submaxillary glands غدههای زیر ارواره
supramaxillary وابسته به ارواره زبرین
gnathitis اماس ارواره بالا
trismus تشنج ارواره زیرین
gnathic فکی وابسته به ارواره
intermaxillary واقع در میان ارواره ها
gnathal فکی وابسته به ارواره
inframaxillary nerves پیهای ارواره زیرین
inframaxillary وابسته به ارواره زیرین
infra axillary وابسته به ارواره زیرین
lanternjaws ارواره دراز و لاغر
stag evil تشنج ارواره زیرین اسب
jowls ارواره زیرین پرنده گونه
jowl ارواره زیرین پرنده گونه
premaxillary واقع در جلو ارواره زبرین
mandibular اروارهای وابسته به ارواره زیرین
whalebone استخوان ارواره نهنگ عاج تمساح
premaxilla استخوان جلو ارواره زیرین مهره داران
plectognath ماهی ای که ارواره زبرینش بکاسه سر چسبیده است
gar نوعی ماهی که ارواره هایی شبیه منقاردارد
overshot jaw ارواره زبرین هنگامی که ازارواره زیرین جلوترامده است
gomphosis اتصال و جوش خوردن استخوان دندان به ارواره مفصل متحرک
incoming امده
gibbous بر امده
ridgy بر امده
who came? کی امده
who came? که امده
fordone از پا در امده
exserted پیش امده
exopathic ازبیرون امده
leavened bread نان ور امده
exserted بیرون امده
left over زیاد امده
protractive جلو امده
unbred بدببار امده
underhung پیش امده
worker ازکار در امده
aggregate جمع امده
in- :رسیده امده
in :رسیده امده
jambs تیربیرون امده
jamb تیربیرون امده
new come تازه امده
aggregates جمع امده
overdue دیر امده
impassionate به جنبش امده
protrusile جلو امده
projective جلو امده
worked up ازکار در امده
landed فرود امده
protrudent جلو امده
overshot پیش امده
jutting پیش امده
red-hot تاب امده
protrusive جلو امده
get بدست امده
gets بدست امده
peregrin or rine از خارجه امده
prognathous پیش امده
saleintiant بیرون امده
enthetic ازبیرون امده
saleint بیرون امده
getting بدست امده
prognathic پیش امده
red hot تاب امده
unhandy مشکل بدست امده
neoteric تازه بدنیا امده
ecstatically بوجد امده نشئهای
beetle brow پیشانی پیش امده
cantilever تیر پیش امده
bay window پنجره پیش امده
bay windows پنجره پیش امده
peregrine ازخارجه امده مسافر
born in the purple در نازونعمت بدنیا امده
take steps اقدامات بعمل امده
inchoate تازه بوجود امده
apogean از زمین بالا امده
twinborn دوقلو بدنیا امده
self born از خود بوجود امده
petiolar از برگدم بیرون امده
ecstatic بوجد امده نشئهای
you might have come باید امده باشید
rimrock لبه بر امده صخره مزبور
air landed فرود امده از راه هوا
flange لبه بیرون امده چرخ
weather worn تحت تاثیر هوا در امده
ramus قسمت بر امده واطاله یافته
lugging هر عضو جلو امده چیزی
visor لبه پیش امده کلاه
to t. to account زیر account امده است
to run short زیر short امده است
bucktooth دندان گراز یا پیش امده
bow windows پنجره پیش امده کمانی
extrusive اخراج کننده بیرون امده
instances have occurred that مواردی پیش امده است
lugged هر عضو جلو امده چیزی
his stomach sticks out شکمش پیش امده است
lugs هر عضو جلو امده چیزی
hardly earned money پول سخت بدست امده
flanges لبه بیرون امده چرخ
lug هر عضو جلو امده چیزی
visors لبه پیش امده کلاه
bow window پنجره پیش امده کمانی
vizor لبه پیش امده کلاه
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
forestage قسمت جلو امده صحنه نمایش
oversailing of facade قسمت برجسته یا پیش امده بنا
nook قطعه زمین پیش امده برامدگی
whyŠthere is the answer شرط در امده تقریبا معنی میدهد
the bird took its perch مرغ فرود امده بر چوب قرارگرفت
kid glove ازلای زرق وبرق بیرون امده
biologic بدست امده اززیست شناسی عملی
ill gotten با وسایل غیر مشروع بدست امده
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
bay windows پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
lyophil بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
post edit ویرایش داده بدست امده ازمحاسبه قبلی
lyophiled بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
dormer پنجره جلو امده زیر سقف ساختمان
dormers پنجره جلو امده زیر سقف ساختمان
industrial wealth مالی که از راه پیشه و هنربدست امده باشد
it is of doubtful proveance معلوم نیست اصلا از کجا امده است
bay window پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
grilse ماهی ازادکوچک که برای نخستین بارازدریابرودخانه امده باشد
brown major براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
straight arm حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
prize courts به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
officinal names of drugs نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
rimrock صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
odontolite دندانی که تبدیل به سنگ شده و برنگ فیروزه در امده است
yardage تعداد یاردهای بدست امده بازیگر یا تیم فوتبال امریکایی
matriculated students شاگردانی که ازدبیرستان بیرون امده دردانشگاه نام نویسی میکنند
soever واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
catches ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
escarpment پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
escarpments پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
ventriloquism سخن گفتن انسان بطوریکه شنونده نداند صدا ازکجابیرون امده
apomict کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
pandects خلاصه قانون مدنی رم که درسده ششم بفرمان در05جلد امده است
vampire روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
lobes اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
vampires روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
lobe اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
microsoft word یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت microsoft به وجود امده است مایکروسافت ورد
margin productivity نسبت بین محصول بدست امده وعوامل تولیدی که در صرف ایجاد ان شده است
wind aided اگر سرعت باد در ساعت بیش از 74/4متر باشد رکورد بدست امده قابل قبول نیست
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
telling مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
stillborn زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
hematogenous از خون بوجود امده بوسیله خون منتشر شده
derived information اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
flanges لبه دار کردن لبه بیرون امده چرخ
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com