English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (13 milliseconds)
English Persian
wapper jawed دارای ارواره کج
Search result with all words
lantern jawed دارای ارواره دراز و لاغر
pleurodont دارای دندان محکم شده ازداخل ارواره
prognathic دارای ارواره پیش امده
prognathous دارای ارواره پیش امده
Other Matches
maxilla استخوان ارواره ارواره
mandible ارواره
chaw ارواره
jaws ارواره
jaw ارواره
mandibles ارواره
chops ارواره
jawbone استخوان ارواره
submaxilla ارواره پایین
orthognathous راست ارواره
jibbed حرف ارواره
jibs حرف ارواره
jaw breaker ارواره شکن
nether lip or jaw لب یا ارواره زیرین
crack jaw ارواره شکن
jib حرف ارواره
jawbones استخوان ارواره
admaxillary نزدیک ارواره
chapt مرد ارواره
mandibular ارواره زیرین
maxilla ارواره زیرین
maxillary bone استخوان ارواره
protrusion of the jaw پیشامدگی ارواره
jibbing حرف ارواره
glass jaw ارواره شیشهای
projecting jaw ارواره پیش امده
prognathism پیش امدگی ارواره
gnathic فکی وابسته به ارواره
gnathal فکی وابسته به ارواره
actinomycosis مرض قارچی ارواره
intermaxillary واقع در میان ارواره ها
inframaxillary nerves پیهای ارواره زیرین
inframaxillary وابسته به ارواره زیرین
infra axillary وابسته به ارواره زیرین
trismus تشنج ارواره زیرین
gnathitis اماس ارواره بالا
supramaxillary وابسته به ارواره زبرین
submaxillary glands غدههای زیر ارواره
lanternjaws ارواره دراز و لاغر
jowl ارواره زیرین پرنده گونه
jowls ارواره زیرین پرنده گونه
stag evil تشنج ارواره زیرین اسب
mandibular اروارهای وابسته به ارواره زیرین
premaxillary واقع در جلو ارواره زبرین
whalebone استخوان ارواره نهنگ عاج تمساح
premaxilla استخوان جلو ارواره زیرین مهره داران
gar نوعی ماهی که ارواره هایی شبیه منقاردارد
plectognath ماهی ای که ارواره زبرینش بکاسه سر چسبیده است
overshot jaw ارواره زبرین هنگامی که ازارواره زیرین جلوترامده است
gomphosis اتصال و جوش خوردن استخوان دندان به ارواره مفصل متحرک
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
polyisotopic دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
off colored دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
glochidiate دارای مو
three-legged دارای سه پا
footy دارای پا
bilabiate دارای دو لب
fraught with دارای
three legged دارای سه پا
odoriferous دارای بو
trilinear دارای سه خط
iodic دارای ید
glary دارای تشعشع
self abnegating دارای کف نفس
reboant دارای واکنش
sabulous دارای شن ریزه
rugose دارای رکه
bigamous دارای دو زن یا دو شوهر
syntonic دارای بسامدمشابه
far reaching دارای اثرزیاد
rattly دارای صدای تق تق
acetylize دارای ریشهء
adamantean دارای تلئلو
bichrome دارای دو رنگ
rifled دارای خان
acetylate دارای ریشهء
monogamous دارای یک همسر
reversioner دارای حق رجوع
swell butted دارای ته گنده
alcoholics دارای الکل
glanduliferous دارای غد دکوچک
monogamous دارای یک زن یا یک شوهر
alcoholic دارای الکل
accentual دارای تاکید
pelliculate دارای پوسته
geniculate دارای زانویی
bicentric دارای دومرکز
handy <adj.> دارای مزیت
low spirited دارای روحیه بد
redundant دارای اطناب
arbitrative دارای اختیارحکمیت
antithetical دارای ضد ونقیض
antithetic دارای ضد ونقیض
squib دارای صدای فش فش
floaty دارای اب نشین کم
splashy دارای ترشح
legitimate دارای حق مشروع
legitimated دارای حق مشروع
legitimates دارای حق مشروع
squibs دارای صدای فش فش
straight line دارای خط مستقیم
low-spirited دارای روحیه بد
stannous دارای قلع
stannic دارای قلع
staminate دارای جرثومه نر
artiodactylous دارای سم شکافته
biradial دارای دوشعاع
aulait دارای شیر
fibrinous دارای مودلیفی
artiodactyl دارای سم شکافته
deficient دارای کمبود
umbrageous دارای سوفن
legitimating دارای حق مشروع
sonant دارای اهنگ
sulfureous دارای گوگرد
amphibolic دارای دو معنی
shoaly دارای جاهای کم اب
aluminous دارای زاج
shelterer دارای حفاظ
equivocal دارای دومعنی
backed دارای پشت
short range دارای برد کم
short-range دارای برد کم
spiriferous دارای عضومارپیچی
silicifoeous دارای در کوهی
spirituous دارای الکل
rectilinear دارای مسیرمستقیم
flabby دارای عضلات شل
azotic دارای ازت
feldspathic دارای فلدسپار
strontic دارای استرونیوم
foliolate دارای برگچه
polygamous دارای چند زن
basined دارای ابگیر
social minded دارای افکاراجتماعی
sexagenary دارای سن 06 تا96
iodous دارای یود
multifid دارای چندشکاف
bodily دارای بدن
muciferous دارای مخاط
keyed دارای جاانگشتی
melodious دارای ملودی
melodic دارای ملودی
keeled دارای تبر ته
prerogative دارای حق ویژه
prerogatives دارای حق ویژه
monopetalous دارای یک گلبرگ
monometallic دارای یک فلز
multiflorous دارای بیش از سه گل
isogenous دارای یک منبع
energetic دارای انرژی
nitrous دارای شوره
bifocals دارای دو کانون
bifocal دارای دو کانون
stilted دارای چوب پا
synonymous دارای ترادف
synonymous دارای تشابه
myrrhic دارای بوی مر
divans دارای دوفرفیت
divan دارای دوفرفیت
multilineal دارای چندین خط
salaried دارای حقوق
keratinous دارای موادشاخی
monoclinal دارای یک شیب
hook nosed دارای بینی کج
mammilate دارای پستان
twofold دارای دو چیز
magneto دارای مغناطیس
lean to دارای چارطاقی
longheaded دارای سردراز
ledgy دارای طاقچه
electives دارای حق انتخاب
elective دارای حق انتخاب
lobated دارای نرمه
lobate دارای نرمه
hook-nosed دارای بینی کج
overlapping دارای اشتراک
monatomic دارای یک جوهرفرد
formal دارای فکر
monandrous دارای یک شوهر
kibed دارای شکاف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com