Dictiornary-Farsi | دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (14 milliseconds)

English	Persian
macropterous	دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال


Other Matches

jacana	پرنده پا دراز و پنجه بزرگ مکزیکی که در اب راه میرود
jackrabbit	نژاد خرگوشهای بزرگ شمال امریکا که گوشهای دراز و اویخته دارند
My grandparents are six feet under. <idiom>	پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania	مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
big game	صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
museum piece	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
fossil	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
throatier	دارای گلوی بزرگ
nasute	دارای منخرین بزرگ
swell butted	دارای کفل بزرگ
steatopygous	دارای کفل بزرگ
throatiest	دارای گلوی بزرگ
gor bellied	دارای شکم بزرگ
bustiest	دارای پستانهای بزرگ
throaty	دارای گلوی بزرگ
busty	دارای پستانهای بزرگ
chesty	دارای سینهی بزرگ
abdominous	دارای شکم بزرگ
steatopygic	دارای کفل بزرگ
pyknic	دارای شکم بزرگ واندام خپله
pycnic	دارای شکم بزرگ واندام خپله
breast drill	نوعی دریل دارای مته بزرگ
industrial	دارای صنایع بزرگ اهل صنعت
urceolate	دارای شکم بزرگ و دهانه کوچک
swelled head	دارای عقاید بزرگ خود فروش
big bore	اسلحه دارای کالیبر بزرگ بیش از 220
ranking	دارای مقام بزرگ و عالی رتبه بندی
great dane	نوعی سگ بزرگ وقوی که دارای پوست نرمی است
billhook	نوعی کارد بزرگ که دارای نوک برگشته است
grandam	مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparent	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparents	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large	چندان بزرگ بقدری بزرگ
cray	نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
zinjanthropus	شبه انسان دارای ابروی کوتاه و دندان اسیاب بزرگ دوره پلیستوسن سفلی
impennate	دارای بالهای رشد نکرده
woodruff	حشره مصنوعی دارای بالهای سیاه و سفید
rotaglider	گلایدرهایی که دارای بالهای دورانی ازاد هستند
oogamous	دارای یاخته جنسی نر کوچک و متحرک و یاخته ماده بزرگ و غیر متحرک
Lori Pambak motif	ترنج لری [پامبک، این نام از شهری به همین نام در جنوب شهر تفلیس قزاقستان گرفته شده است. طرح دارای دو بال هشت وجهی بزرگ و دو لوزی کوچک در جهت مخالف بوده و زمان آن را به قرن نوزدهم میلادی نسبت می دهند.]
longicorn	دارای شاخک دراز
full bottomed	دارای دنباله دراز
long-lived	دارای عمر دراز
longevous	دارای عمر دراز
long lived	دارای عمر دراز
lantern jawed	دارای ارواره دراز و لاغر
spindle shanked	دارای پاهای دراز وباریک لندوک
spondee	وتدی که دارای دوهجای دراز باشد
long ton	تن بزرگ
larger	بزرگ
largest	بزرگ
enormous	بزرگ
megapod	بزرگ پا
massive	بزرگ
decuman	بزرگ
massively	بزرگ
full bottomed	بزرگ
egregious	بزرگ
large	بزرگ
voluminous	بزرگ
majestic	بزرگ
magacephalic	بزرگ سر
macrocephalic	بزرگ سر
walloping	بزرگ
macro	بزرگ
wallopings	بزرگ
bandog	سگ بزرگ
swingeing	بزرگ
doyennes	زن بزرگ
doyenne	زن بزرگ
majuscular	بزرگ
majuscule	بزرگ
spankings	بزرگ
spanking	بزرگ
canis major	سگ بزرگ
canis majoris	سگ بزرگ
considerably large	بس بزرگ
bulkier	بزرگ
adults	بزرگ
nonus	بزرگ
king size	بزرگ
extras	بزرگ
extra-	بزرگ
extra	بزرگ
mightier	بزرگ
adult	بزرگ
propylon	در بزرگ
dignified	بزرگ
bulkiest	بزرگ
bulky	بزرگ
immane	بزرگ
hugeous	بزرگ
paternal grandmother	نه نه بزرگ
mightiest	بزرگ
mighty	بزرگ
large sized	بزرگ
grossed	بزرگ
big	بزرگ
gross	بزرگ
bigger	بزرگ
headman	بزرگ
biggest	بزرگ
grosser	بزرگ
grosses	بزرگ
grossest	بزرگ
large sized a	بزرگ
stour	بزرگ
vast	بزرگ
of a large size	بزرگ
swith	بزرگ
headmen	بزرگ
vasty	بزرگ
grossing	بزرگ
highs	بزرگ
gate	در بزرگ
extensive	بزرگ
majored	بزرگ
gates	در بزرگ
gravest	بزرگ
highest	بزرگ
graves	بزرگ
high	بزرگ
grave	بزرگ
small	بزرگ نه
great	بزرگ
eminent	بزرگ
greatest	بزرگ
jumbo	بزرگ
smallest	بزرگ نه
jumbos	بزرگ
majoring	بزرگ
smaller	بزرگ نه
great-	بزرگ
major	بزرگ
swelled	بزرگ شدن
grow	بزرگ شدن
grows	بزرگ شدن
swell	بزرگ شدن
great depression	رکود بزرگ
swells	بزرگ شدن
great depression	بحران بزرگ
high minded	بزرگ منش
high level signal	سیگنال بزرگ
hassan primus	حسن بزرگ
grow up	بزرگ شدن
grow old	بزرگ شدن
greenshank	یکجوریاوه بزرگ
lofty	بلند بزرگ
greaten	بزرگ شدن
griff fifi	فی فی بزرگ کوهنوردی
great persons	اشخاص بزرگ
great persons	مردمان بزرگ
great gross	قراص بزرگ
high polymer	بسپار بزرگ
numerous	بزرگ پرجمعیت
largish	نسبتا بزرگ
heavier	موج بزرگ
heavies	موج بزرگ
heaviest	موج بزرگ
heavy	موج بزرگ
excessive	بسیار یا بزرگ
maximizing	بزرگ کردن
maximizes	بزرگ کردن
maximized	بزرگ کردن
mansion	عمارت بزرگ
mansions	عمارت بزرگ
maximize	بزرگ کردن
maximising	بزرگ کردن
maximises	بزرگ کردن
biggish	نسبتا بزرگ
grand conanical	بندادی بزرگ
grand duchess	دوشس بزرگ
grannie	مادر بزرگ
grandurncle	دایی بزرگ
grandsire	پدر بزرگ
grandame	ننه بزرگ
lump	بزرگ شدن
lumped	بزرگ شدن
grandsir	پدر بزرگ
cavern	غار بزرگ
caverns	غار بزرگ
grandiosity	بزرگ نمایی
grandame	مادر بزرگ
lumps	بزرگ شدن
grand mother	مادر بزرگ
grand mal	صرع بزرگ
grand duke	دوک بزرگ
magnifcation	بزرگ سازی
largen vi	بزرگ شدن
largen	بزرگ کردن
largen	بزرگ شدن
whackings	خیلی بزرگ
store	مغازه بزرگ
storing	مغازه بزرگ
larged sized	اندازه بزرگ
large ship	ناو بزرگ
tankard	ابخوری بزرگ
large ship	کشتی بزرگ
tankards	ابخوری بزرگ
hunk	تکه بزرگ