Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
zoisite
دارای بلورهای هرمی شکل مرکب از سلیکات قلیایی وا لومینیومی
Other Matches
holohedral
دارای بلورهای متقارن
acrocephalic
دارای جمجمهء هرمی شکل
alkaline
دارای خاصیت قلیایی
alkalescent
دارای خاصیت قلیایی
lobate
مرکب از چند قطعه دارای اویختگی
lobated
مرکب از چند قطعه دارای اویختگی
ice crystals
بلورهای یخ
transcrystalline
درون بلورهای
racemize
بصورت بلورهای خوشهای در اوردن
dichroscope
اسبابی برای ازمایش بلورهای دورنگ نما
carburetor icing
کاهش ناگهانی دما و احتمالاایجاد بلورهای یخ در اثرکاهش فشار در لوله ونتوری
harmotome
سیلیکات ابدار الومینیوم وباریم که بلورهای ان بصورت جفت وصلیبی برنگهای مختلف یافت میشود
pyramidal
هرمی
bipyramidal
دو هرمی
pyramidic
هرمی
pyramidical
هرمی
combined influence mine
مین با مکانیسم عامل مرکب مین مجهز به مدار باحساسیت مرکب
pyramidalization
هرمی شدن
pyramidal tracts
رشتههای هرمی
pyramidal structure
ساختار هرمی
pyramidal area
ناحیه هرمی
hollow square
[گچ بری هرمی رومی]
acrocephalia
جمجمهء هرمی شکل
needling
ستون هرمی شکل
needles
ستون هرمی شکل
needled
ستون هرمی شکل
extrapyramidal system
دستگاه برون هرمی
acrocephaly
جمجمهء هرمی شکل
trigonal bipyramid
دو هرمی مثلث القاعده
needle
ستون هرمی شکل
extrapyramidal motor system
دستگاه حرکتی برون هرمی
aguilla
[ستون هرمی شکل سنگی]
trigonal bipyramidal molecule
مولکول دو هرمی مثلث القاعده
square pyramidal molecule
مولکول هرمی مربع القاعده
obelisks
ستون هرمی شکل سنگی
obelisk
ستون هرمی شکل سنگی
alkalis
قلیایی
alkali
قلیایی
alkalic
قلیایی
lye
اب قلیایی
basic
قلیایی
basics
قلیایی
alkaline
قلیایی
ziggurat
برج بلند و طبقهء هرمی شکل پلکان دار
zikkurat
برج بلند و طبقهء هرمی شکل پلکان دار
zikyrat
برج بلند و طبقهء هرمی شکل پلکان دار
alkalize
قلیایی کردن
alkaline earth
زمین قلیایی
basify
قلیایی کردن
basic slag
سرباره قلیایی
alkaline earth
قلیایی خاکی
basic dye
رنگ قلیایی
alkyd resin
صمغ قلیایی
gourds
کدوی قلیایی
alkalinize
قلیایی کردن
alkaline solution
محلول قلیایی
gourd
کدوی قلیایی
alkalinity
خصلت قلیایی
alkalify
قلیایی شدن
alkalescence
خاصیت قلیایی
alkali halide
هالید قلیایی
alkali metal
فلز قلیایی
alkali earth
زمین قلیایی
alkalify
قلیایی کردن
alkaline battery
باتری قلیایی
narceine
شبه قلیایی افیون
piperine
ماده قلیایی فلفل
natron
نمک قلیایی طبیعی
pyronine
رنگهای قلیایی زرد
alkaline earth oxide
فلز قلیایی خاکی
basic pig iron
اهن خام قلیایی
caustic alkali metal
فلز قلیایی سوزاور
basic open hearth furnace
کوره باز قلیایی
basic lining
پوشش یا استر قلیایی
alkaline earth metal
فلز قلیایی خاکی
procaine
نمک قلیایی بیحس کننده
turquoises
فیروزه سولفات قلیایی الومینیوم
turquoise
فیروزه سولفات قلیایی الومینیوم
turquois
فیروزه سولفات قلیایی الومینیوم
bate
خیساندن چرم درماده قلیایی
hyoscyamine
مادهء شبه قلیایی سیکران
caustic soda
سود سوزآور
[ماده قلیایی در رنگرزی]
sea anchor
وسیله هرمی شکل یا چتربرزنتی که به دنبال قایق بسته میشود تاباد مانع تغییرمسیرنشود
caban
طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
alkali
قلیا مادهای باخاصیت قلیایی مثل سودمحرق
alkalis
قلیا مادهای باخاصیت قلیایی مثل سودمحرق
pyramiding
سیستم مدیریت هرمی حالتی که چندین شرکت تحت تملک یا اداره یک موسسه بزرگ قرار گیرند
combined operations
عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
alpha pegasi
مرکب الفرس متن الفرس مرکب
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
ptomaine
مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
composed
مرکب
roadsters
مرکب
combined arms
مرکب
tracing ink
مرکب
hybrid
مرکب
ink pad
مرکب زن
formant
مرکب
roadster
مرکب
multiplex
مرکب
compounds
مرکب
composite
مرکب
complexes
مرکب
compound
مرکب
compounded
مرکب
parasyntetic
مرکب
complex
مرکب
ink
مرکب
complexity
مرکب
complexities
مرکب
inks
مرکب
conposite
مرکب
combined
مرکب
mixed
مرکب
diphthongs
مصوت مرکب
chinese ink
مرکب چین
onomastic
مرکب از اسم
oaten
مرکب از دانههای جو
combined arms team
تیم مرکب
multivibrator
لرزه گر مرکب
harmonic motion
الحان مرکب
combination fixture
اویز مرکب
diphthong
مصوت مرکب
saccharic
مرکب ازساخارین
combined arms
رستههای مرکب
combination current
جریان مرکب
combined arms
یکان مرکب
combined arms army
ارتش مرکب
pully block
قرقره مرکب
printer's ink
مرکب چاپ
combination vehicle
خودروهای مرکب
Indian ink
مرکب چین
india ink
مرکب چین
printing ink
مرکب چاپ
multiple unit valve
لامپ مرکب
parasyntetic
مشتق و مرکب
consist
مرکب بودن از
ink pot
مرکب دان
girder
تیر مرکب
inker
مرکب نویس
inkiness
سیاهی مرکب
combination lantern
فانوس مرکب
markab
مرکب الفرس
interest on interest
ربح مرکب
inks
مرکب زدن
girders
تیر مرکب
ink
مرکب زدن
syncarp
میوه مرکب
magnetic ink
مرکب مغناطیسی
summation tone
صوت مرکب
ink eraser
مرکب پاک کن
ink bottle
مرکب دان
consisted
مرکب بودن از
multiple offence
حمله مرکب
consisting
مرکب بودن از
consists
مرکب بودن از
built up section
مقاطع مرکب
built up lining
پوشش مرکب
hybrid wave
موج مرکب
multimodal transport
حمل مرکب
synthetic
مرکب از موادمصنوعی
binary explosive
سوختارشدید مرکب
wound pole
قطب مرکب
mixed number
عدد مرکب
mixed flow
جریان مرکب
ink bag
کیسه مرکب
lenticular
مرکب از عدسی
compound
لفظ مرکب
pad
مرکب خشک کن
compound
ماده مرکب
compound motion
حرکت مرکب
compounded
لفظ مرکب
compounded
جسم مرکب
build up lining
پوشش مرکب
compound probability
احتمال مرکب
complex number
عدد مرکب
pads
مرکب خشک کن
compound
جسم مرکب
compound lens
عدسی مرکب
compound
اتصال مرکب
company team
تیم مرکب
compound magnet
مغناطیس مرکب
magnetic battery
مغناطیس مرکب
composite area
سطوح مرکب
composite armor
زره مرکب
compound statement
جمله مرکب
composite demand
تقاضای مرکب
build up section
مقاطع مرکب
composite column
ستون مرکب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com