English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
foolhardy دارای تهور بی مورد
Other Matches
temerity تهور
foolhardiness تهور بی جا
boldness تهور
impetuosity تهور
parmia تهور
enterprises تهور
enterprise تهور
intrepidity بی پروایی تهور
venturesome با تهور خطرناک
foolhardiness تهور از روی نادانی
cleans کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
area of operational interest منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
off colored دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
polyisotopic دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
instances مورد
occasioning مورد
occasions مورد
inopportune بی مورد
occurence مورد
oportuneness مورد
out of place بی مورد
instance مورد
inapposite بی مورد
occasioned مورد
objecting مورد
objected مورد
object مورد
indirect objects مورد
direct objects مورد
objects مورد
unseasonable بی مورد
cases مورد
case مورد
unseasonably بی مورد
open to question <adj.> مورد شک
occasion مورد
As the case may be . برحسب مورد( آن)
entitlement مورد سزیدگی
In this case ( instance) . دراین مورد
case analysis تحلیل مورد
subject of hire مورد اجاره
happy [about] <adj.> خشنود [در مورد]
confutation مورد تکذیب
entitlements مورد استحقاق
instances لحظه مورد
involved مورد بحث
entitlements مورد سزیدگی
instance لحظه مورد
to make observations [about] [on] اندیشیدن [در مورد] [به]
entitlement مورد استحقاق
schreber case مورد شربر
undue بی جهت بی مورد
savoury مورد پسند
requirement مورد نیاز
undue ناروا بی مورد
laughing stock مورد تمسخر
savory مورد پسند
to make observations [about] [on] نگریختن [در مورد] [به]
collector's item مورد استثنائیوویژهیککلکسیون
usage مورد استفاده
usages مورد استفاده
myrtaceae تیره مورد
case دعوی مورد
cases مورد غلاف
expectative مورد انتظار
in dispute مورد بحث
in no instance در هیچ مورد
cases دعوی مورد
special case مورد ویژه
case مورد غلاف
object of transaction مورد معامله
beloved مورد علاقه
sightly مورد نظر
under disccussion مورد بحث
utilization مورد مصرف
utilisation [British] مورد مصرف
using مورد مصرف
usage مورد مصرف
exploitation [utilization] مورد مصرف
unnecessary roughness خشونت بی مورد
taken مورد تحسین
case study مورد پژوهی
case studies مورد پژوهی
noted مورد ملاحظه
dubious مورد شک مشکوک
mytaceous از تیره مورد
received مورد قبول
myrtle berry مورد دانه
fishy مورد تردید
taken مورد قبول
hold up <idiom> مورد هدف
myrtle مورد سبز
liable to prosecution مورد تعقیب
opportuneness مورد مناسب
dubitable مورد شک مشکوک
utilized مورد استفاده
objcetionable مورد ایراد
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
statement on the debate بیانیه در مورد بحث
shebang امر مورد علاقه
out port ساحلی مورد استفاده سر پل
trusty موتمن مورد اطمینان
oppugn مورد بحث قراردادن
beatten zone منطقه مورد اصابت
pledged مال مورد وثیقه
policy options انتخابهای مورد نظر
polestar هادی مورد توجه
sub judice مورد مطالعه دادگاه
agreement area سطح مورد قرارداد
aknowledge character کاراکتر مورد قبول
to decide [on] تصمیم گرفتن [در مورد]
pledges مال مورد وثیقه
pledging مال مورد وثیقه
in prospect مورد انتظار [در برنامه ]
principle of exclusion در مورد کالاهای خصوصی
pledge مال مورد وثیقه
persona grata شخص مورد قبول
article of roup اموال مورد حراج
reserve requirements ذخائر مورد نیاز
as the case may be تاچه مورد باشد
Irrelevent. I nappropriate. Out of place. بیجا ( بی مورد ؟نامناسب )
To take into consideration. To consider. مورد توجه قراردادن
sales expectations فروش مورد انتظار
esteemed فرد مورد احترام
call on to the carpet <idiom> مورد مواخذه قرارگرفتن
draw fire <idiom> مورد انتقاد قرارگرفتن
analyte ماده مورد تجزیه
receptee افراد مورد پذیرش
referent مورد مراجعه ارجاعی
referential مورد مراجعه ارجاعی
anticipated inflation تورم مورد انتظار
anticipated price قیمت مورد انتظار
anticipated profit سود مورد انتظار
draw fire <idiom> مورد هدف بودن
availabe time زمان مورد قبول
objective point سمت مورد توجه
to put to use مورد استفاده قراردادن
admired مورد شگفت قراردادن
admires مورد شگفت قراردادن
lime requirement اهک مورد نیاز
favouritism افراد مورد توجه
it is of frequent خیلی مورد دارد
criticised مورد انتقاد قراردادن
scrutinizing مورد مداقه قراردادن
share باس مورد استفاده
shared باس مورد استفاده
shares باس مورد استفاده
to take into consideration مورد رسیدگی قراردادن
impugns مورد اعتراض قراردادن
impugning مورد اعتراض قراردادن
to make observations [about] [on] تامل کردن [در مورد] [به]
impugned مورد اعتراض قراردادن
impugn مورد اعتراض قراردادن
desired effects اثرات مورد نظر
admire مورد شگفت قراردادن
unregarded مورد توجه قرارنگرفته
scrutinizes مورد مداقه قراردادن
intended saving پس انداز مورد انتظار
floor space occupied فضای مورد نیاز
hereon در این مورد در اینجا
he won a high praise مورد ستایش بسیارواقع شد
criticize مورد انتقاد قراردادن
criticized مورد انتقاد قراردادن
criticizes مورد انتقاد قراردادن
criticizing مورد انتقاد قراردادن
give evidence of گواهی دادن در مورد
criticising مورد انتقاد قراردادن
criticises مورد انتقاد قراردادن
i mentioned one case in p یک مورد بخصوص را ذکرکردم
scrutinized مورد مداقه قراردادن
scrutinize مورد مداقه قراردادن
scrutinising مورد مداقه قراردادن
scrutinises مورد مداقه قراردادن
scrutinised مورد مداقه قراردادن
inappositely بطور بیجایا بی مورد
expectation value مقدار مورد توقع
expected frequency فراوانی مورد انتظار
expected price قیمت مورد انتظار
to be in d مورد ریشخندو استهزابودن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com