English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
English Persian
bifocal دارای دو کانون
bifocals دارای دو کانون
Search result with all words
zoom lens عدسی دوربین عکاسی دارای کانون متغیر
zoom lenses عدسی دوربین عکاسی دارای کانون متغیر
Other Matches
focusses کانون
focussed کانون
confocal هم کانون
fireplaces کانون
fireplace کانون
focalpoint کانون
focussing کانون
focused کانون
focus کانون
focuses کانون
focal spot کانون
bar کانون وکلا
magnetic focus کانون مغناطیسی
law society کانون وکلا
image focal point کانون تصویر
clubs کانون مجمع
clubbing کانون مجمع
clubbed کانون مجمع
club کانون مجمع
bars کانون وکلا
reformatory کانون اصلاح
focalization تمرکز در کانون
bar association کانون وکلا
ball کانون [کاموا]
knot کانون [کاموا]
bundle کانون [کاموا]
reformatories کانون اصلاح
twine کانون [کاموا]
clew کانون [کاموا]
focal surface سطح کانون
focal point کانون توجه
focussed به کانون دراوردن
focussed کانون عدسی
seismic focus کانون زلزله
virtual focus کانون مجازی
focuses به کانون دراوردن
focusses کانون عدسی
focuses کانون عدسی
true or real focus کانون حقیقی
focusses به کانون دراوردن
focus کانون عدسی
focussing کانون عدسی
focused به کانون دراوردن
focused کانون عدسی
focus به کانون دراوردن
focussing به کانون دراوردن
focussing کانونی شدن کانون
correctional institution کانون اصلاح و تربیت
house of correction کانون اصلاح وتربیت
focussed کانونی شدن کانون
focus کانونی شدن کانون
focal مربوط به کانون عدسی
focused کانونی شدن کانون
bar association کانون وکلا دادگستری
focuses کانونی شدن کانون
focusses کانونی شدن کانون
bar council هیات مدیره کانون وکلا
focal plane افق مار بر کانون عدسی
vestal روستایی وابسته به الهه کانون خانواده
reformatory schools کانون اصلاح وتربیت مدارس تهذیب مجرمین جوان
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
inns of court کانون چهار انجمن قانونی درلندن که حق دارندمردم رااجازه وکالت بدهند
study for bar دوره تعلیماتی و کاراموزی کانون وکلا را طی کردن درس حقوق خواندن
probation کاراموزی به سر بردن محکومین جوان در مراکز اموزش مخصوص کانون اصلاح و تربیت
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
hub (وسط چرخ که اغلب بلبرینگ دارد و روی محور یا آسه می چرخد) توپی، چرخمیان، ناف، (مرکز فعالیت یا اهمیت یا توجه و غیره) کانون، قلبگاه، میانگاه، توپی چر، قطب
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
polyisotopic دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
off colored دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
disbar سلب صلاحیت از وکیل کردن ممنوع الوکاله کردن وکیل اخراج وکیل از کانون وکلاء
pentadactyl دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
three-legged دارای سه پا
trilinear دارای سه خط
footy دارای پا
fraught with دارای
three legged دارای سه پا
bilabiate دارای دو لب
glochidiate دارای مو
odoriferous دارای بو
iodic دارای ید
pinnular دارای برگچه
preemptor دارای حق شفعه
prerogatived دارای حق ویژه
pelliculate دارای پوسته
deadbeat دارای سکون
deadbeats دارای سکون
portentous دارای فال بد
papillose دارای برامدگی
primipara دارای یک اولاد
diandrous دارای دوپرچم
petiolate دارای دمگل
pre emptive دارای حق شفعه
pinnular دارای بالچه
chymiferous دارای کیموس
chinned دارای چانه
pileate دارای کلاهک
weighted دارای وزن
plumose دارای دسته پر
polygamous دارای چند زن
petiolated دارای دمگل
cingulate دارای کمربند
palmy دارای نخل
overbusy دارای کارزیاد
cephalous دارای کله
melodious دارای ملودی
melodic دارای ملودی
muciferous دارای مخاط
prerogative دارای حق ویژه
prerogatives دارای حق ویژه
monatomic دارای یک جوهرفرد
salaried دارای حقوق
monopetalous دارای یک گلبرگ
formal دارای فکر
monometallic دارای یک فلز
monoclinal دارای یک شیب
multifid دارای چندشکاف
multiflorous دارای بیش از سه گل
multilineal دارای چندین خط
synonymous دارای ترادف
of that ilk دارای همان جا
dichotomous دارای دو بخش
keeled دارای تبر ته
energetic دارای انرژی
nucleate دارای هسته
stilted دارای چوب پا
synonymous دارای تشابه
nitrous دارای شوره
myrrhy دارای بوی مر
myrrhic دارای بوی مر
splash دارای ترشح
squib دارای صدای فش فش
legitimating دارای حق مشروع
rectilinear دارای مسیرمستقیم
flabby دارای عضلات شل
stannous دارای قلع
stannic دارای قلع
staminate دارای جرثومه نر
splashy دارای ترشح
spirituous دارای الکل
crepitant دارای صدای خش خش
cretaceous دارای گچ فراوان
spiriferous دارای عضومارپیچی
legitimates دارای حق مشروع
legitimated دارای حق مشروع
legitimate دارای حق مشروع
squibs دارای صدای فش فش
swell butted دارای ته گنده
sulfureous دارای گوگرد
low spirited دارای روحیه بد
low-spirited دارای روحیه بد
strontic دارای استرونیوم
inflorescent دارای گل اذین
deficient دارای کمبود
redundant دارای اطناب
copperbottomed دارای ته مسی
straight line دارای خط مستقیم
sonant دارای اهنگ
cloven foot دارای پا یا سم شکافته
equivocal دارای دومعنی
dartrous دارای تبخال
reversioner دارای حق رجوع
declinatory دارای تمایل
reboant دارای واکنش
rattly دارای صدای تق تق
rarely beautiful دارای زیبائی
feldspathic دارای فلدسپار
quartziferous دارای در کوهی
pulsatile دارای تپش
pulsant دارای تپش
pseudonymous دارای تخلص
rugose دارای رکه
sabulous دارای شن ریزه
cirrous دارای اویز
social minded دارای افکاراجتماعی
backed دارای پشت
short range دارای برد کم
short-range دارای برد کم
silicifoeous دارای در کوهی
shoaly دارای جاهای کم اب
shelterer دارای حفاظ
rifled دارای خان
sexagenary دارای سن 06 تا96
cuspidal دارای برامدگی
self abnegating دارای کف نفس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com