Dictiornary-Farsi | دارای دو یا چند نوع گل کامل | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 208 (14 milliseconds)

English	Persian
heterogonous	دارای دو یا چند نوع گل کامل


Search result with all words

open market	بازار ازاد بازاری که دارای رقابت کامل میباشد
acatalectic	دارای اوتاد کامل اسلم
full mouthed	دارای شماره کامل دندان
fullmouthed	دارای دهان کامل
immanent	دارای نفوذ کامل درسرتاسرجهان درهمه جاحاضر
lagate a latere	نماینده پاپ که دارای اختیارات کامل باشد
prepotent	دارای قدرت کامل
Other Matches

full mobilization	تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
full annealing	بازپخت کامل تاباندن کامل
completed case	جعبه کامل خشاب کامل
full scale	باندازه کامل بمقیاس کامل
imago	حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough	بطور کامل کامل
isobars	دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar	دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare	دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious	دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled	دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent	دارای دهن باز دارای لبان برگشته
low tension	دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile	دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous	دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind	دارای چشم تار دارای دید کم
galleried	دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
outrigged	دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic	دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
end stopped	دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions	دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
plenaries	کامل
unqualified	کامل
plenary	کامل
of ripe years	کامل
completes	کامل
semibreves	نت کامل
completing	کامل
self-contained	کامل
semibreve	نت کامل
all-out	کامل
main	کامل
entire	کامل
echaustive	کامل
total	کامل
wall-to-wall	کامل
totaled	کامل
totals	کامل
searching	کامل
totalling	کامل
totalled	کامل
large	کامل
larger	کامل
empennage	دم کامل
exacts	کامل
unmitigated	کامل
exact	کامل
absolutes	کامل
exacted	کامل
largest	کامل
in a entireness of state	کامل
totaling	کامل
starker	کامل
perfected	کامل
perfect	کامل
full fledged	کامل
full	کامل
fullest	کامل
starkest	کامل
unabridged	کامل
saturation	کامل
starkly	کامل
stark	کامل
absolute	کامل
perfects	کامل
complete	کامل
perfecting	کامل
completed	کامل
full-fledged	کامل
perfect tense	ماضی کامل
full load	بار کامل
present perfect tense	ماضی کامل
hale and hearty <idiom>	درسلامتی کامل
to the bone <idiom>	به طور کامل
full production	تولید کامل
perfect score	امتیاز کامل
total	جمع کل کامل
perfect gas	گاز کامل
totalling	جمع کل کامل
perfect liquid	نقدینه کامل
totalled	جمع کل کامل
perfect information	اطلاعات کامل
full command	اداره کامل
perfect market	بازار کامل
totals	جمع کل کامل
totaling	جمع کل کامل
perfect radiator	تابنده کامل
totaled	جمع کل کامل
perfect monopoly	انحصار کامل
perquisition	جستجوی کامل
prompt radiation	تشعشع کامل
into thin air <idiom>	بطور کامل
full employment	اشتغال کامل
prepotency	قدرت کامل
full-blown	تمام کامل
prepotence	قدرت کامل
ripens	کامل شدن
ripening	کامل شدن
full justification	تطابق کامل
pervestigation	جستجوی کامل
plenarily	بطور کامل
pure competition	رقابت کامل
full mobilization	بسیج کامل
full load	فرفیت کامل
to the hilt <idiom>	به طور کامل
inside and out <idiom>	به طور کامل
full frame	قاب کامل
ripen	کامل شدن
ripened	کامل شدن
thoro	کامل تمام
partial	نیمه کامل
through rate	نرخ کامل
pappus	حقه کامل گل
total system	سیستم کامل
mature system	سیستم کامل
low tide or water	جزر کامل
star program	برنامه کامل
uberrima fides	صراحت کامل
uncomplimentary	غیر کامل
revolution	یک دوره کامل
fuller	کامل تر تمام تر
orbicular	مدور کامل
detailing	شرح کامل
the fullness of time	زمان کامل
panoply	زره کامل
panoply	سلاح کامل
overall safety	ایمنی کامل
total charge	بارگذاری کامل
total function	تابع کامل
detail	شرح کامل
perfecting bail competition	رقابت کامل
total porosity	تخلخل کامل
total score	نمره کامل
totalize	کامل کردن
revolutions	یک دوره کامل
accomplished	کامل شده
hip and thigh	بطور کامل
out and out	کامل سرتاسر
out-and-out	کامل سرتاسر
changeover	دگرگونی کامل
changeovers	دگرگونی کامل
full word	کلمه کامل
full step	گام کامل
full step	یک قدم کامل
full speed	سرعت کامل
full section	برش کامل
U-turn	دور کامل
willie waught	یک جرعه کامل
hunky dory	بارضایت کامل
partitur	قطعه کامل
partitura	قطعه کامل
payment in full	پرداخت کامل
unperfect	غیر کامل
utmost good faith	با صداقت کامل
perfect competition	رقابت کامل
intact	سالم کامل
perfect fluid	سیال کامل
ideal radiator	تابشگر کامل
ideal dielectric	عایق کامل
U-turns	دور کامل
total costs	هزینه کامل
clamps	بست کامل
strict profile	نیمرخ کامل
all in price	بهای کامل
almightiness	قدرت کامل
integral	کامل تمام
amain	باسرعت کامل
perfectly	بطور کامل
integers	عدد کامل
blackbody	تابشگر کامل
clamping	بست کامل
clamped	بست کامل
overall costs	هزینه کامل
fixed round	فشنگ کامل
matures	کامل شدن
period	جمله کامل
empery	سلطه کامل
finish	کامل کردن
finishes	کامل کردن
periods	جمله کامل
clamp	بست کامل
hohlraum	تابشگر کامل
dismounted defilade	اختفاء کامل
complementary color	رنگ کامل
elaborately	بطور کامل
completeness check	تطبیق کامل
completely specified	با تعیین کامل
complete substitution	جانشین کامل
complements	کامل کردن
complete sound	فشنگ کامل
complete inventory	موجودی کامل
complete graph	گراف کامل
complete ditch	گودبرداری کامل
comprehensive insurance	بیمه کامل
conversance	اگاهی کامل
complement	کامل کردن
complemented	کامل کردن
conversancy	اشنایی کامل
conversancy	اگاهی کامل
conversance	اشنایی کامل