Total search result: 302 (47 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
ensoul |
دارای روح کردن |
insoul |
دارای روح کردن |
|
|
Search result with all words |
|
bodies |
دارای جسم کردن |
body |
دارای جسم کردن |
populate |
دارای جمعیت کردن |
populates |
دارای جمعیت کردن |
populating |
دارای جمعیت کردن |
fulcrum |
دارای نقطه اتکاء کردن |
furnish |
دارای اثاثه کردن مجهز کردن |
furnishes |
دارای اثاثه کردن مجهز کردن |
furnishing |
دارای اثاثه کردن مجهز کردن |
pane |
دارای جام شیشه کردن |
panes |
دارای جام شیشه کردن |
index |
:دارای فهرست کردن |
indexed |
:دارای فهرست کردن |
indexes |
:دارای فهرست کردن |
edge |
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن |
edges |
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن |
shoe |
دارای کفش کردن نعل زدن به |
shoeing |
دارای کفش کردن نعل زدن به |
shoes |
دارای کفش کردن نعل زدن به |
bell |
دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن |
bells |
دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن |
tackle |
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن |
tackled |
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن |
tackles |
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن |
tackling |
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن |
curb |
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن |
curbed |
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن |
curbing |
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن |
curbs |
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن |
dovetail |
کام و زبانه دم فاختهای دارای کام وزبانه دم کبوتری جفت کردن |
dovetailing |
کام و زبانه دم فاختهای دارای کام وزبانه دم کبوتری جفت کردن |
dovetails |
کام و زبانه دم فاختهای دارای کام وزبانه دم کبوتری جفت کردن |
bedevil |
دارای روح شیطانی کردن |
bedevilled |
دارای روح شیطانی کردن |
bedevilling |
دارای روح شیطانی کردن |
bedevils |
دارای روح شیطانی کردن |
nationalised |
دارای ملیت کردن |
nationalises |
دارای ملیت کردن |
nationalising |
دارای ملیت کردن |
nationalize |
دارای ملیت کردن |
nationalizes |
دارای ملیت کردن |
nationalizing |
دارای ملیت کردن |
woof |
پارچه کتانی دارای پود کردن |
woofs |
پارچه کتانی دارای پود کردن |
rehabilitate |
دارای امتیازات اولیه کردن |
rehabilitated |
دارای امتیازات اولیه کردن |
rehabilitates |
دارای امتیازات اولیه کردن |
rehabilitating |
دارای امتیازات اولیه کردن |
embrasure |
دارای منفذ کردن |
embrasures |
دارای منفذ کردن |
wig |
دارای گیس مصنوعی کردن |
wigs |
دارای گیس مصنوعی کردن |
mastermind |
دارای نبوغ فکری ابداع کردن |
masterminded |
دارای نبوغ فکری ابداع کردن |
masterminding |
دارای نبوغ فکری ابداع کردن |
masterminds |
دارای نبوغ فکری ابداع کردن |
prong |
دارای چنگک یا چنگال کردن |
prongs |
دارای چنگک یا چنگال کردن |
inflame |
دارای اماس کردن ملتهب کردن |
inflames |
دارای اماس کردن ملتهب کردن |
inflaming |
دارای اماس کردن ملتهب کردن |
tinkle |
دارای طنین کردن |
tinkled |
دارای طنین کردن |
tinkles |
دارای طنین کردن |
tinkling |
دارای طنین کردن |
fortifies |
دارای استحکامات کردن تقویت کردن |
fortify |
دارای استحکامات کردن تقویت کردن |
fortifying |
دارای استحکامات کردن تقویت کردن |
personified |
دارای شخصیت کردن |
personifies |
دارای شخصیت کردن |
personify |
دارای شخصیت کردن |
personifying |
دارای شخصیت کردن |
fret |
دارای نقشههای پیچ در پیچ کردن |
frets |
دارای نقشههای پیچ در پیچ کردن |
zigzag |
دارای پیچ و خم کردن |
zigzagged |
دارای پیچ و خم کردن |
zigzagging |
دارای پیچ و خم کردن |
zigzags |
دارای پیچ و خم کردن |
motivate |
تهییج کردن دارای انگیزه شده |
motivated |
تهییج کردن دارای انگیزه شده |
motivates |
تهییج کردن دارای انگیزه شده |
motivating |
تهییج کردن دارای انگیزه شده |
varnish |
دارای فاهرخوب کردن |
varnished |
دارای فاهرخوب کردن |
varnishes |
دارای فاهرخوب کردن |
varnishing |
دارای فاهرخوب کردن |
grate |
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن |
grated |
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن |
grates |
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن |
tool |
دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن |
tongues |
گفتن دارای زبانه کردن |
tooth |
دارای دندان کردن |
gift |
دارای استعداد کردن |
gifts |
دارای استعداد کردن |
thread |
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن |
threads |
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن |
incorporate |
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن |
incorporates |
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن |
incorporating |
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن |
ravine |
دارای دره تنگ کردن |
Other Matches |
|
personate |
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن |
militarize |
جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن |
reman |
دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن |
isobare |
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی |
isobars |
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی |
isobar |
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی |
cementitious |
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان |
soft shelled |
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم |
ringent |
دارای دهن باز دارای لبان برگشته |
catalyze |
دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن |
innervate |
دارای پی کردن |
nitrogenize |
دارای نیتروژن کردن |
whipstitch |
دارای مرز کردن |
systemize |
دارای همست کردن |
potentialize |
دارای استعداد کردن |
rampart |
دارای استحکامات کردن |
vallum |
دارای استحکامات کردن |
vitaminize |
دارای ویتامین کردن |
fluoridate |
دارای فلورید کردن |
freckle |
خال دارای کک مک کردن |
substantivize |
دارای ماهیت کردن |
hydrogenate |
دارای هیدروژن کردن |
transistorize |
دارای ترانسیتور کردن |
crenelate |
دارای کنگره کردن |
crenellate |
دارای کنگره کردن |
personalize |
دارای شخصیت کردن |
hydroxylate |
دارای هیدروکسیل کردن |
castellate |
دارای استحکامات کردن |
gravel blind |
دارای چشم تار دارای دید کم |
galleried |
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی |
acinaseous |
دارای تخم و بذر دارای تخمدان |
virile |
دارای نیروی مردی دارای رجولیت |
low tension |
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم |
reengine |
دارای موتور تازه کردن |
methodize |
دارای روش یاقاعدهای کردن |
tat |
دارای حاشیه توری کردن |
to p a thing for a person |
کسی را دارای چیزی کردن |
to p a thing person with athing |
کسی را دارای چیزی کردن |
criss-crosses |
دارای نقش چلیپایی کردن |
ravines |
دارای دره تنگ کردن |
granulate |
دارای ذرات ریز کردن |
sanitate |
دارای لوازم بهداشتی کردن |
criss-crossed |
دارای نقش چلیپایی کردن |
flyspeck |
دارای لکه مگس کردن |
hyphenate |
بوسیله خط دارای فاصله کردن |
criss-cross |
دارای نقش چلیپایی کردن |
criss-crossing |
دارای نقش چلیپایی کردن |
retrench |
دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن |
substantialize |
دارای وجود خارجی کردن یاشدن |
russify |
دارای عقاید وتمایلات روسی کردن |
systemmatize |
دارای روش یاقاعده کردن اسلوب دادن |
systematize |
دارای روش یا قاعده کردن اسلوب دادن به |
outrigged |
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی |
to piss off the wrong people <idiom> |
آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن |
idiomorphic |
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود |
opalite |
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود |
isotropic solutions |
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص |
end stopped |
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی |
air condition |
دارای دستگاه تهویه کردن تهویه کردن |
Indo-persian rug |
قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.] |
choke bore |
روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد |
off colored |
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر |
polyisotopic |
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ |
monadelphous |
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه |
incrust |
با قشر و پوست پوشاندن دارای پوشش سخت کردن قشر تشکیل دادن |
winey |
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب |
winy |
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب |
pentadactyl |
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه |
corn-effect |
ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود |
three legged |
دارای سه پا |
odoriferous |
دارای بو |
iodic |
دارای ید |
glochidiate |
دارای مو |
three-legged |
دارای سه پا |
footy |
دارای پا |
fraught with |
دارای |
trilinear |
دارای سه خط |
bilabiate |
دارای دو لب |
tricuspidate |
دارای سه لخت |
inflorescent |
دارای گل اذین |
of that ilk |
دارای همان جا |
in force |
دارای اعتبار |
allergic |
دارای حساسیت به |
nucleate |
دارای هسته |
triconered |
دارای سه گوشه |
twofold |
دارای دو چیز |
woolly headed |
دارای سر پشمالو |
geniculate |
دارای زانویی |
tricone |
دارای سه شاخ |
head |
دارای سرکردن |
handy [useful] <adj.> |
دارای مزیت |
cuspidal |
دارای برامدگی |
intercommunicate |
دارای مراوده |
in flower |
دارای شکوفه |
tricyclic |
دارای سه چرخ |
zygomorphic |
دارای تقارن |
serviceable <adj.> |
دارای مزیت |
nitrous |
دارای شوره |
expedient <adj.> |
دارای مزیت |
dartrous |
دارای تبخال |
zonate |
دارای مدار |
glary |
دارای تشعشع |
insectile |
دارای حشره |
beneficial <adj.> |
دارای مزیت |
trichotomous |
دارای سه قسمت |
patenting |
دارای حق انحصاری |
instinct with force |
دارای زور |
helpful <adj.> |
دارای مزیت |
triatomic |
دارای سه اتم |
indued with charm |
دارای فریبندگی |
tricorn |
دارای سه شاخ |
in power |
دارای اختیارات |
patents |
دارای حق انحصاری |
superabundant |
دارای وفور |
declinatory |
دارای تمایل |
glanduliferous |
دارای غد دکوچک |
patented |
دارای حق انحصاری |
rifled |
دارای خان |
short range |
دارای برد کم |
humous |
دارای موادالی |
backed |
دارای پشت |
equivocal |
دارای دومعنی |
curvy |
دارای انحنا |
proper <adj.> |
دارای مزیت |
handy <adj.> |
دارای مزیت |
miasmal |
دارای دمه بد بو |
haired |
دارای موی ... |
helping <adj.> |
دارای مزیت |
short-range |
دارای برد کم |
palmy |
دارای نخل |
family man |
دارای نانخور |
parenthetical |
دارای کمانک |
heterogamous |
دارای مادگی ها |
homolographic |
دارای قرینه |
infatuated |
دارای داوری بد |
portentous |
دارای فال بد |
papillose |
دارای برامدگی |
deadbeats |
دارای سکون |
deadbeat |
دارای سکون |
hearted |
دارای قلب ... |
family men |
دارای نانخور |
weighted |
دارای وزن |
auxiliary <adj.> |
دارای مزیت |
in defect |
دارای کاستی |
convenient <adj.> |
دارای مزیت |
appropriate [for an occasion] <adj.> |
دارای مزیت |
ill neighboured |
دارای محیط بد |
valuable <adj.> |
دارای مزیت |
patent |
دارای حق انحصاری |
utilitarian [useful] <adj.> |
دارای مزیت |
overbusy |
دارای کارزیاد |
trinomial |
دارای سه عبارت |
utile [archaic] [useful] <adj.> |
دارای مزیت |
functional <adj.> |
دارای مزیت |
practicable <adj.> |
دارای مزیت |
practical <adj.> |
دارای مزیت |
assistant <adj.> |
دارای مزیت |
administrable <adj.> |
دارای مزیت |
adjuvant <adj.> |
دارای مزیت |
suitable <adj.> |
دارای مزیت |
purposive <adj.> |
دارای مزیت |
purposeful <adj.> |
دارای مزیت |
crepitant |
دارای صدای خش خش |
purpose-built <adj.> |
دارای مزیت |
cretaceous |
دارای گچ فراوان |
prerogative |
دارای حق ویژه |
ill neighboured |
دارای همسایه بد |
useful <adj.> |
دارای مزیت |
alcoholic |
دارای الکل |
undersigned |
دارای امضاء |
underweight |
دارای کسروزن |
longheaded |
دارای سردراز |
foliolate |
دارای برگچه |
entitative |
دارای وجودخارجی |
assiduous |
دارای پشتکار |
unidirection |
دارای یک جهت |
lobated |
دارای نرمه |
unidirectional |
دارای یک جهت |
lobate |
دارای نرمه |
unifilar |
دارای یک سیم یا نخ |
lippy |
پر رو دارای لب اویزان |
unifoliate |
دارای یک برگ |
umbrageous |
دارای سوفن |
two way |
دارای دو راه |
prerogatives |
دارای حق ویژه |
rectilinear |
دارای مسیرمستقیم |
energetic |
دارای انرژی |
alcoholics |
دارای الکل |
isogenous |
دارای یک منبع |
wapper jawed |
دارای ارواره کج |
legitimating |
دارای حق مشروع |
monogamous |
دارای یک همسر |
melodic |
دارای ملودی |
melodious |
دارای ملودی |
monogamous |
دارای یک زن یا یک شوهر |
bigamous |
دارای دو زن یا دو شوهر |
unipod |
دارای یک پایه |
univalent |
دارای یک فرفیت |
squib |
دارای صدای فش فش |
keyed |
دارای جاانگشتی |