Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (21 milliseconds)
English
Persian
personified
دارای شخصیت کردن
personifies
دارای شخصیت کردن
personify
دارای شخصیت کردن
personifying
دارای شخصیت کردن
personalize
دارای شخصیت کردن
Search result with all words
incorporate
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporates
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporating
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
personate
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
Other Matches
incorporating
شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporates
شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporate
شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
corporate
دارای شخصیت حقوقی
corporation
که دارای شخصیت حقوقی باشند
corporations
که دارای شخصیت حقوقی باشند
corporation
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporations
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
apolitical
دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
split personality
تعدد شخصیت شخصیت دو نیم
depersonalize
بی شخصیت کردن
character
مجسم کردن شخصیت
characters
مجسم کردن شخصیت
depersonalize
فاقد شخصیت کردن
personalize
شخصیت را مجسم کردن ونشان دادن
identifies
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identified
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identify
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifying
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
personas
شخصیت ها
personae
شخصیت ها
persona
شخصیت ها
intrapsychic
با شخصیت
persons
شخصیت
notability
شخصیت
identities
شخصیت
selfdom
شخصیت
identity
شخصیت
personality
شخصیت
sympatric
هم شخصیت
peronality
شخصیت
individuality
شخصیت
presence
شخصیت
personage
شخصیت
personages
شخصیت
person
شخصیت
personalities
شخصیت
hysterical personality
شخصیت هیستریایی
hypostatize or size
شخصیت دادن به
selfhood
شخصیت خودپسندی
anal personality
شخصیت مقعدی
personification
تجسم شخصیت
primary personality
شخصیت نخستین
shut in personality
شخصیت بسته
personality type
سنخ شخصیت
ethos
شخصیت ملی
cosmopolite
شخصیت جهانی
individuate
شخصیت دادن
inadequate personality
شخصیت نابسنده
schizoid personality
شخصیت اسکیزوئید
legal personality
شخصیت حقوقی
impersonify
شخصیت دادن به
personifying
شخصیت دادن به
impersonators
شخصیت دهنده
self
شخصیت جنبه
impersonator
شخصیت دهنده
personality trait
ویژگی شخصیت
personify
شخصیت دادن به
personality disintegration
تلاشی شخصیت
personality assessment
ارزیابی شخصیت
superego
شخصیت اخلاقی
multiple personality
شخصیت چندگانه
to create an image for oneself as somebody
شخصیت دادن
dual personality
شخصیت دوگانه
impersonal
فاقد شخصیت
epileptoid personality
شخصیت صرعی
syntality
شخصیت گروهی
modal personality
شخصیت هنجاری
personality disorder
اختلال شخصیت
personification
شخصیت بخشی
personifies
شخصیت دادن به
personality test
ازمون شخصیت
impersonality
عدم شخصیت
personified
شخصیت دادن به
personality structure
ساخت شخصیت
personality module
واحد شخصیت
depersonalization
زوال شخصیت
personality inventory
پرسشنامه شخصیت
personality integration
یکپارچگی شخصیت
personology
شخصیت شناسی
personality disturbance
اختلال شخصیت
paranoid personality
شخصیت پارانویای
juridical personality
شخصیت حقوقی
characterization
توصیف شخصیت
grates
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curb
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grate
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grated
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbed
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbs
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbing
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
heart of gold
<idiom>
شخصیت بخشنده داشتن
luminaries
پر فروغ شخصیت تابناک
extravaganzas
ازیک شخصیت خیالی
personages
شخصیت بازیگران داستان
luminary
پر فروغ شخصیت تابناک
psychopathic personality
شخصیت جامعه ستیز
extravaganza
ازیک شخصیت خیالی
personage
شخصیت بازیگران داستان
peronality
انتقادات راجع به شخصیت
to have a magnetic personality
شخصیت مغناطیسی داشتن
amour propre
عزت نفس شخصیت
being
موجود زنده شخصیت
premorbid personality
شخصیت پیش مرضی
threads
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
militarize
جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
thread
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
star turn
ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
personifier
مجسم کننده شخصیت دیگری
ciothes do not make the man.
<proverb>
لباس شخصیت نمی آورد .
prepsychotic personality
شخصیت پیش روان پریشی
heart of stone
<idiom>
شخصیت با یک سرنوشت وخوی بی رحم
triune
اعتقاد بوجود سه شخصیت در خدا
intrapsychic
واقع دردرون شخصیت یا روان
sixteen factor personality questionnaire
پرسشنامه شانزده عاملی شخصیت
reman
دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
edge
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edges
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
masculinize
شخصیت مردانه در زنی بوجود اوردن
personal remarks
اشارات وسخنانی که به شخصیت کسی برخورد
california tests of personality
ازمونهای کالیفرنیا برای سنجش شخصیت
anthropomorphism
تصور شخصیت انسانی برای چیزی
individuation
تک شدگی تشخیص فرد در جمع شخصیت
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
inflames
دارای اماس کردن ملتهب کردن
fortifies
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortify
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortifying
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
inflaming
دارای اماس کردن ملتهب کردن
furnish
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
inflame
دارای اماس کردن ملتهب کردن
furnishes
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnishing
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
catalyze
دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
incorporation
جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
mmpi
شخصیت سنج چند وجهی مینه سوتا
corporator
گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
innervate
دارای پی کردن
substantivize
دارای ماهیت کردن
tinkles
دارای طنین کردن
whipstitch
دارای مرز کردن
rampart
دارای استحکامات کردن
gift
دارای استعداد کردن
body
دارای جسم کردن
gifts
دارای استعداد کردن
potentialize
دارای استعداد کردن
populate
دارای جمعیت کردن
castellate
دارای استحکامات کردن
hydroxylate
دارای هیدروکسیل کردن
embrasure
دارای منفذ کردن
tooth
دارای دندان کردن
hydrogenate
دارای هیدروژن کردن
bodies
دارای جسم کردن
embrasures
دارای منفذ کردن
nationalises
دارای ملیت کردن
vitaminize
دارای ویتامین کردن
populates
دارای جمعیت کردن
zigzagged
دارای پیچ و خم کردن
nationalised
دارای ملیت کردن
crenellate
دارای کنگره کردن
crenelate
دارای کنگره کردن
varnishes
دارای فاهرخوب کردن
varnished
دارای فاهرخوب کردن
varnish
دارای فاهرخوب کردن
ensoul
دارای روح کردن
zigzagging
دارای پیچ و خم کردن
vallum
دارای استحکامات کردن
systemize
دارای همست کردن
insoul
دارای روح کردن
tinkled
دارای طنین کردن
tinkle
دارای طنین کردن
freckle
خال دارای کک مک کردن
zigzags
دارای پیچ و خم کردن
nitrogenize
دارای نیتروژن کردن
tinkling
دارای طنین کردن
transistorize
دارای ترانسیتور کردن
populating
دارای جمعیت کردن
nationalizing
دارای ملیت کردن
nationalizes
دارای ملیت کردن
zigzag
دارای پیچ و خم کردن
index
:دارای فهرست کردن
indexed
:دارای فهرست کردن
fluoridate
دارای فلورید کردن
nationalising
دارای ملیت کردن
nationalize
دارای ملیت کردن
varnishing
دارای فاهرخوب کردن
indexes
:دارای فهرست کردن
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
attribute
[نشان قدرت شخصیت های اسطوره ای مانند آپولو و ونوس]
wig
دارای گیس مصنوعی کردن
rehabilitating
دارای امتیازات اولیه کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com