English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
underemployed دارای شغل کم تخصص و کم پاداش
Other Matches
speciality تخصص
inexpert بی تخصص
expert knowledge تخصص
proficiency تخصص
specialities تخصص
specialty تخصص
specialization تخصص
specialises تخصص یافتن
careers تخصص رستهای
technology تخصص شناسی
careered تخصص رستهای
career تخصص رستهای
specializing تخصص داشتن
specializing تخصص یافتن
technologies تخصص شناسی
health nursing تخصص پرستاری
specializes تخصص داشتن
specialize تخصص داشتن
specialize تخصص یافتن
specialising تخصص داشتن
specialising تخصص یافتن
specialises تخصص داشتن
specializes تخصص یافتن
careering تخصص رستهای
specialization تخصص یافتن
proficiency مهارت تخصص
civilian occupational specialty تخصص غیر ارتشی
military occupational speciality تخصص شغلی نظامی
profession of arms تخصص نظامی گری
analysts شخصی که در بررسی سیستم تخصص دارد
analyst شخصی که در بررسی سیستم تخصص دارد
residency اقامت پزشک در بیمارستان برای کسب تخصص
laboratorian کسیکه در ازمایشگاه یاکارخانه شیمیائی تخصص دارد
trial attorney وکیلی که تخصص او در دفاع است وکمتر به امور دفتری می رسد
packets گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
packet گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
comparative cost اصل تخصص کشورها درتولید کالاهایی که ان را ازدیگر ممالک ارزانتر ومرغوبتر تهیه می کنند
allowance پاداش
rewardless بی پاداش
solatium پاداش
premium پاداش
premiums پاداش
allowances پاداش
guerdon پاداش
rewarding پر پاداش
rewardable پاداش
quittance پاداش
bonus پاداش
unvalued بی پاداش
incentives پاداش
nonreward بی پاداش
mense پاداش
back پاداش
backs پاداش
incentive pay پاداش
remunerations پاداش
incentive پاداش
bonuses پاداش
fee پاداش
compensation پاداش
compensations پاداش
gratuities پاداش
rewards پاداش
reward پاداش
rewarded پاداش
gratuity پاداش
recompense پاداش
reinforcement پاداش
remuneration پاداش
consideration پاداش
recompensing پاداش
recompenses پاداش
considerations پاداش
recompensed پاداش
requites پاداش دادن
rewardable پاداش دادن
compensative پاداش دهنده
rewardable پاداش دادنی
requiting پاداش دادن
feoff پول پاداش
secondary reward پاداش ثانوی
smart money پاداش زیان
extra premium پاداش اضافی
extrinsic reward پاداش برونی
reward پاداش دادن
reward training اموزش با پاداش
compensable قابل پاداش
hay تختخواب پاداش
meed پاداش ارزش
negative reward پاداش منفی
rewarded پاداش دادن
bonuses پاداش قرضه
external reward پاداش برونی
bonus پاداش قرضه
incentive pay پاداش کار
award پاداش دادن
testimonial پاداش جایزه
requite پاداش دادن
rewards پاداش دادن
testimonials پاداش جایزه
requited پاداش دادن
premiums پاداش عوض
awards پاداش تقدیر
premium پاداش عمل
premium پاداش نیکو
come-uppance پاداش عمل بد
valuable consideration پاداش پربها
premium پاداش عوض
yielder پاداش دهنده
awards پاداش دادن
award پاداش تقدیر
awarded پاداش دادن
awarded پاداش تقدیر
awarding پاداش دادن
premiums پاداش عمل
awarding پاداش تقدیر
premiums پاداش نیکو
independent computer manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
point fund پاداش پایان فصل
primage پاداش ناخدای کشتی
self rewarding پاداش دهنده بخود
incentive bonus scheme طرح پاداش تشویقی
rewarder جایزه یا پاداش دهنده
warison پاداش شیپور حمله
to merit reward سزاوار پاداش بودن
dispatch money پاداش سرعت کار
hand-out <idiom> پاداش ،معمولا از طرف دولت
despatch money پاداش جهت بارگیری یاتخلیه سریع
lostlabour کارذوقی که کننده انراچشم داشت پاداش نیست
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
reward is an iduce to toil چیزیکه ادم را بکار کردن تشویق میکند پاداش است
inexpertly ازروی عدم تخصص یا عدم خبرگی
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
compensate پاداش دادن عوض دادن
compensates پاداش دادن عوض دادن
compensated پاداش دادن عوض دادن
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
off colored دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
polyisotopic دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
fraught with دارای
three-legged دارای سه پا
iodic دارای ید
glochidiate دارای مو
bilabiate دارای دو لب
odoriferous دارای بو
three legged دارای سه پا
footy دارای پا
trilinear دارای سه خط
bizonal دارای دومنطقه
bodied دارای بدن
biramous دارای دو شاخه
bisulcate دارای دوشکاف
buckish دارای خوی بز
bumpiness دارای برامدگی
biradial دارای دوشعاع
dimply دارای فرورفتگی
dipteran دارای دو بال
dipetalous دارای دوگلبرگ
bimorphemic دارای دوشکل
bimotored دارای دوموتور
binaural دارای دو گوش
binocular دارای دو چشم
entitative دارای وجودخارجی
binuclear دارای دو هسته
binucleate دارای دو هسته
dyslogistic دارای خاطرات بد
double tongued دارای دوقول
binucleated دارای دو هسته
dipolar دارای دو قطب
bipartite دارای دوقسمت
diplopodous دارای هزار پا
bimolecular دارای دوملکول
calcareous دارای کلسیم
calcic دارای اهک
chymiferous دارای کیموس
cingulate دارای کمربند
diandrous دارای دوپرچم
cirrous دارای اویز
declinatory دارای تمایل
cloven foot دارای پا یا سم شکافته
dartrous دارای تبخال
to be fraught [with] دارای ... بودن
cretaceous دارای گچ فراوان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com