English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
English Persian
throatier دارای صدای گرفته وخشن
throatiest دارای صدای گرفته وخشن
throaty دارای صدای گرفته وخشن
Other Matches
low-key دارای صدای گرفته
low key دارای صدای گرفته
woofer دارای صدای کوتاه و گرفته
plunk صدای تند وخشن دراوردن قار قار کردن
bluest مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
bleary دارای چشمان قی گرفته وخواب الود
blue مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
bluer مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
whizzer دارای صدای غژ
squib دارای صدای فش فش
rustlers دارای صدای خش خش
squibs دارای صدای فش فش
crepitant دارای صدای خش خش
rattly دارای صدای تق تق
rustler دارای صدای خش خش
stentorophonic دارای صدای بلند
stentorophonic دارای صدای رسا
clear voiced دارای صدای صاف
stridulatory دارای صدای گوشخراش
stridulous دارای صدای گوشخراش
rattletrap دارای صدای تق تق لغزنده
screaky دارای صدای گوشخراش
screecher دارای صدای گوشخراش
high toned دارای صدای زیر
wheezier دارای صدای خرخر
stridently دارای صدای مزاحم
osteal دارای صدای استخوان
strident دارای صدای مزاحم
wheezy دارای صدای خرخر
wheeziest دارای صدای خرخر
piccolos فلوت دارای صدای زیر
saxtuba شیپور برنجی دارای صدای بم
deep mouthed دارای صدای درشت و کلفت
walloping قوی دارای صدای ضربت
stertorous دارای صدای خرخر وخس خس
wallopings قوی دارای صدای ضربت
splash دارای صدای چلب چلوب
basset horn قره نی دارای صدای تنور
splashes دارای صدای چلب چلوب
loudmouthed وراج دارای صدای بلند
soft spoken دارای صدای نرم وملایم
silvern دارای صدای نقره سیمین
squishy دارای صدای ترق وتروق
soft-spoken دارای صدای نرم وملایم
tweeter بلندگوی دارای صدای ناهنجاروگوشخراش
splashy دارای صدای چلپ چلوپ
splashing دارای صدای چلب چلوب
piccolo فلوت دارای صدای زیر
raspy دارای صدای گوش خراش
stridulous or lant دارای صدای گوش خراش
squeaker دارای صدای شبیه جغد یا موش
squeaky جیغ جیغو دارای صدای شبیه جغد یاموش
sonic boom صدای برخورد هوا با جلوهواپیمای دارای سرعت مافوق صوت
sonic booms صدای برخورد هوا با جلوهواپیمای دارای سرعت مافوق صوت
hard boiled سرسخت وخشن
cotquean زن مرد صفت وخشن
Harsh ( rough) manners . رفتار خشک وخشن
burly زبر وخشن گره دار
harshen سخت وخشن کردن یا شدن
duffel نوعی پارچه پشمی وضخیم وخشن
duffle نوعی پارچه پشمی وضخیم وخشن
dungaree نوعی پارچه پنبهای نامرغوب زبر وخشن
patinated جرم گرفته کبره گرفته
ticker دارای صدای تیک تیک تلگراف
twangy دارای صدای دنگ دنگ تودماغی
jingly دارای صدای جرنگ جرنگ
Lori Pambak motif ترنج لری [پامبک، این نام از شهری به همین نام در جنوب شهر تفلیس قزاقستان گرفته شده است. طرح دارای دو بال هشت وجهی بزرگ و دو لوزی کوچک در جهت مخالف بوده و زمان آن را به قرن نوزدهم میلادی نسبت می دهند.]
honked صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honks صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honk صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honking صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
acrophony صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
voicing وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
ping صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
synthesizers وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voices وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizer وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voice وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesisers وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pinging صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinged صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pings صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
contralto زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contraltos زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
monophthong صدای ساده وتنها صدای بسیط
chortle صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortled صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortles صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
phut تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
chortling صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
effluvium پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
skirl صدای زیر صدای نی انبان
Susurrus صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
twangs صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twang صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanged صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanging صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
tu-whit tu-whoo صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
tu whit tu whoo صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
thumps صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
tinkling صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkled صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkle صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
thumped صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
tinkles صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
thump صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumping صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
accustomed خو گرفته
hoarser گرفته
hoarse گرفته
dullest گرفته
adopted گرفته
muzzy گرفته
duller گرفته
dulled گرفته
dull گرفته
hoarsest گرفته
dulling گرفته
dulls گرفته
air less گرفته
chock full گرفته
choky گرفته
thickest گرفته
brumous مه گرفته
pokey گرفته
thicker گرفته
thick گرفته
comate مه گرفته
low-spirited گرفته
low spirited گرفته
addicted خو گرفته
rancid بو گرفته
darksome گرفته
uptight گرفته
clouded گرفته
fogbound مه گرفته
gruff گرفته
folded in mist مه گرفته
mistful مه گرفته
heartsore دل گرفته
fustier بو گرفته
bunged up قی گرفته
muggy گرفته
sombrous گرفته
fusty بو گرفته
fustiest بو گرفته
triste گرفته محزون
eerie ترساننده گرفته
pokiest گرفته دلگیر
aeruginous زنگ گرفته
fondest انس گرفته
on the panel جزوصورت گرفته
tristful گرفته محزون
filmiest غبار گرفته
blear eyes چشمان قی گرفته
patinous کبره گرفته
hoarsely بطور گرفته
rainy تر رگبار گرفته
patinated زنگار گرفته
blear گرفته وتاریک
wont خو گرفته عادت
began دست گرفته
addict خو گرفته معتاد
addicts : خو گرفته معتاد
Are you kidding ? Are you being funny? شوخیت گرفته ؟
leaded سرب گرفته
fonder انس گرفته
divorcee زن طلاق گرفته
divorcees زن طلاق گرفته
duller کندشدن گرفته
dulled کندشدن گرفته
filmier غبار گرفته
filmy غبار گرفته
derivative گرفته شده
dull کندشدن گرفته
reposing upon قرار گرفته بر
dullest کندشدن گرفته
airless گرفته یا دم کرده
fond انس گرفته
verminous شپش گرفته
rheumatic رماتیسم گرفته
to d. itself گرفته شدن
smoky دود گرفته
resolved that ...... تصمیم گرفته شد که
pokier گرفته دلگیر
dulls کندشدن گرفته
poky گرفته دلگیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com