English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
whorish دارای صفات هرزگی وفاحشه گی
Other Matches
epithetical دارای صفات یا القال
racy دارای صفات اصلی و نژادی
well conditioned نیکو خصال دارای صفات حسنه
recombinant موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
autosexing دارای صفات جنسی مغایر بانوع خود
echinoid دارای صفات خوارپوست دریایی یاتوتیاء البحر
wittol مردی که میداند زن او خراب وفاحشه است
saturnalia هرزگی
debauch هرزگی
lubricous هرزگی
lasciviousness هرزگی
libertinage هرزگی
salacity هرزگی
salaciousness هرزگی
gracelessness هرزگی
reprobation هرزگی
harlotry هرزگی
dissoluteness هرزگی
priapism هرزگی
incontinence هرزگی
lechery هرزگی
raffishness هرزگی
obscenity هرزگی
lewdness هرزگی
licentiousness هرزگی
incontinency هرزگی
profligacy هرزگی
rakishness هرزگی
lewdly به هرزگی
obscenities هرزگی
libertinism هرزگی
debauchery هرزگی
ribaldry هرزگی
dissolutely ازروی هرزگی
profligately ازروی هرزگی
salaciously از روی هرزگی
beastliness هرزگی سبعیت
prurience حکه هرزگی
depravity هرزگی بدکرداری
licentious مبنی بر هرزگی
perverseness هرزگی فساد
rakishly ازروی هرزگی
licentiously از روی هرزگی
to gratify ones passions هرزگی کردن
dissolute ازروی هرزگی
lecherously از روی هرزگی
whoredom فحشاء هرزگی
pruriency حکه هرزگی
obscenely از روی هرزگی
flagitiousness وقاحت هرزگی
makings صفات یا
bawdry هرزگی [غیر مصطلح]
sportmanlike صفات ورزشکارانه
womanliness صفات زنانه
paternity صفات پدری
secondary qualities صفات ثانوی
lewd ناشی از هرزگی شهوت پرست
interosculate صفات مشترک داشتن
characterization توصیف صفات اختصاصی
homozygote واجد صفات پدرومادر
osculation تماس اشتراک صفات
admirable qualitics صفات پسندیده یاستوده
attributes of god صفات یا اسامی خدا
qualities inhering in a person صفات جبلی شخص
germanity صفات ویژه المانی
osculate صفات مشترک داشتن
pattern الگو صفات فردی
ethos صفات وشخصیت انسان
patterns الگو صفات فردی
animalization واجد صفات حیوانی
quantitative بیان شده بر حسب صفات
lineament خطوط چهره صفات مشخصه
quantitatively بیان شده بر حسب صفات
dehumanization از دست دادن صفات انسانی
to p any one's good qualities صفات نیک کسی راستودن
lineaments خطوط چهره صفات مشخصه
disfeature صفات ممتازه چیزی را از بین بردن
dysgenic مضر برای صفات وخصوصیات ارثی
characters صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
These qualities are esteemed by managers. مدیران این [نوع] صفات را ارجمند می شمارند.
recapitulate صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulated صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
character صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
cacogenesis فساد نژادی دراثر حفظ وابقاء صفات بد
recapitulating صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulates صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
incross اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
genes عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
gene عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
telegony انتقال فرضی صفات ونفوذاخلاقی شوهر اول در بچههای زن از شوهران بعدی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
androgen هورمونهای جنسی که باعث ایجاد صفات ثانویه جنسی درمرد
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
humanising انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanized انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanize انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanises انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanizes انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanised انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanizing انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
professionalism صفات وعادات مخصوص اهل حرفه حرفه یی
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
quantize با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
off colored دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
polyisotopic دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
odoriferous دارای بو
iodic دارای ید
footy دارای پا
three legged دارای سه پا
fraught with دارای
glochidiate دارای مو
bilabiate دارای دو لب
trilinear دارای سه خط
three-legged دارای سه پا
antithetic دارای ضد ونقیض
divan دارای دوفرفیت
glanduliferous دارای غد دکوچک
rugose دارای رکه
shelterer دارای حفاظ
divans دارای دوفرفیت
short-range دارای برد کم
short range دارای برد کم
antithetical دارای ضد ونقیض
reversioner دارای حق رجوع
longheaded دارای سردراز
shoaly دارای جاهای کم اب
monandrous دارای یک شوهر
arbitrative دارای اختیارحکمیت
sabulous دارای شن ریزه
sexagenary دارای سن 06 تا96
ledgy دارای طاقچه
mammilate دارای پستان
muciferous دارای مخاط
geniculate دارای زانویی
magneto دارای مغناطیس
bodily دارای بدن
lean to دارای چارطاقی
aluminous دارای زاج
adamantean دارای تلئلو
handy <adj.> دارای مزیت
self abnegating دارای کف نفس
twofold دارای دو چیز
amphibolic دارای دو معنی
rifled دارای خان
miasmal دارای دمه بد بو
miasmatic دارای دمه بد بو
overlapping دارای اشتراک
elective دارای حق انتخاب
feldspathic دارای فلدسپار
redundant دارای اطناب
stannous دارای قلع
stannic دارای قلع
plumose دارای دسته پر
hook nosed دارای بینی کج
basined دارای ابگیر
staminate دارای جرثومه نر
hook-nosed دارای بینی کج
floaty دارای اب نشین کم
deficient دارای کمبود
sulfureous دارای گوگرد
squib دارای صدای فش فش
squibs دارای صدای فش فش
strontic دارای استرونیوم
bichrome دارای دو رنگ
bicentric دارای دومرکز
straight line دارای خط مستقیم
low spirited دارای روحیه بد
low-spirited دارای روحیه بد
fibrinous دارای مودلیفی
lippy پر رو دارای لب اویزان
legitimate دارای حق مشروع
lobated دارای نرمه
sonant دارای اهنگ
aulait دارای شیر
social minded دارای افکاراجتماعی
electives دارای حق انتخاب
artiodactylous دارای سم شکافته
silicifoeous دارای در کوهی
artiodactyl دارای سم شکافته
equivocal دارای دومعنی
spiriferous دارای عضومارپیچی
foliolate دارای برگچه
legitimated دارای حق مشروع
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com