Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (16 milliseconds)
English
Persian
racy
دارای طعم اصلی
Search result with all words
racy
دارای صفات اصلی و نژادی
balanced control surfaces
سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
choke bore
روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
compound complex
دارای دو قضیه اصلی ویک قضیه فرعی
haploid
دارای نیمی ازکروموزومهای اصلی مانندکروموسوم سلولهای جنسی
lenz' law
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
orthotropic
دارای محور اصلی عمودی
polyploid
دارای کروموسومهایی چندبرابر تعداد اصلی
rolleron
کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
Other Matches
VL bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
masters
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
acciaccatura
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
generations
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
generation
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
main guard
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
prototypic
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
prototypal
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
staple
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapling
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
first generation computer
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
initial reserves
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
mainstay
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
fundamental unit
یکای اصلی واحد اصلی
base unit
یکای اصلی واحد اصلی
master file
فایل اصلی پرونده اصلی
base camp
پایگاه اصلی کمپ اصلی
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
mattering
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
DIMM
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
externals
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
FEP
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
pilot tunnel
تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
authentic document
اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
body
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
bodies
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
source
1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standbys
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standby
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
echo check
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass
قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
Indo-persian rug
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
polyisotopic
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
monadelphous
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
off colored
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
input/output
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
winy
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
radical
اصلی
majored
اصلی
major
اصلی
parent
اصلی
primal
اصلی
elementary
اصلی
functional
اصلی
initialed
اصلی
aboriginal
اصلی
aboriginals
اصلی
initial
اصلی
trunks
خط اصلی
trunk
خط اصلی
germinal
اصلی
main deck
پل اصلی
initialing
اصلی
arch
اصلی
primitive
اصلی
arches
اصلی
initials
اصلی
initialling
اصلی
organic
اصلی
primarily
اصلی
radicals
اصلی
initialled
اصلی
main door
در اصلی
first-hand
اصلی
quintessential
اصلی
genuine
اصلی
seminal
اصلی
mainlines
اصلی
principle
اصلی
primordial
اصلی
main stem
خط اصلی
mainlining
خط اصلی
essential
اصلی
intrinsic
اصلی
elemental
اصلی
native code
کد اصلی
fundamental
اصلی
mainlining
اصلی
cardinals
اصلی
essentials
اصلی
primary
اصلی
arch-
اصلی
main line
خط اصلی
normative
اصلی
main lines
خط اصلی
majoring
اصلی
mainlines
خط اصلی
cardinal
اصلی
mainlined
اصلی
mainlined
خط اصلی
mainline
اصلی
mainline
خط اصلی
head
اصلی
originals
اصلی
original
اصلی
text
اصلی
texts
اصلی
elementarily
اصلی
line link
خط اصلی
masters
اصلی
proto
اصلی
isogeny
هم اصلی
immanent
اصلی
main
<adj.>
اصلی
ingrown
اصلی
rudimental
اصلی
main
خط اصلی
vital
<adj.>
اصلی
substantive
[essential]
<adj.>
اصلی
basics
اصلی
essential
<adj.>
اصلی
basic
اصلی
major
<adj.>
اصلی
quintessential
<adj.>
اصلی
firsthand
اصلی
mastered
اصلی
master
اصلی
principal
اصلی
primes
اصلی
principals
اصلی
inherent
اصلی
fundametal
اصلی
prime
اصلی
primed
اصلی
main attack
تک اصلی
to trace the cause of anything
علت اصلی
molif
مایه اصلی
tap root
ریشه اصلی
master
مدل اصلی
essentials
بسیارلازم اصلی
mother board
تخته اصلی
main road
راه اصلی
main roads
جاده اصلی
mainframe
سیستم اصلی
matadors
گاوباز اصلی
main menu
منوی اصلی
mainframes
سیستم اصلی
headquarters
شعبه اصلی
the four fundamental operation
چهارعمل اصلی
text move
حرکت اصلی
essential
بسیارلازم اصلی
main roads
راه اصلی
literal
معنی اصلی
subsistance
ماده اصلی
mother board
برد اصلی
inessential
غیر اصلی
avenue
خیابان اصلی
inessentials
غیر اصلی
subject matter
موضوع اصلی
mainspring
دلیل اصلی
masters
مدل اصلی
mainspring
انگیزه اصلی
principal contractor
پیمانکار اصلی
prime movers
محرک اصلی
mainstream
مسیر اصلی
main line
نهر اصلی
main line
کانال اصلی
main lines
نهر اصلی
avenues
خیابان اصلی
master switches
کلید اصلی
main road
جاده اصلی
kernels
هسته اصلی
master station
ایستگاه اصلی
mastered
مدل اصلی
cardinal number
عدد اصلی
cardinal numbers
عدد اصلی
prime mover
محرک اصلی
master switch
کلید اصلی
kernel
هسته اصلی
meats
غذای اصلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com