English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
resolved دارای عزم ثابت مصمم
Other Matches
surefooted دارای گامهای ثابت
colorfast دارای رنگ ثابت
flatfoot دارای عزم ثابت
fadeless دارای رنگ ثابت
stylate دارای ساقه یا ستون ثابت
monomorphic or phous دارای یک شکل ثابت در همه مدت رویش
continuous wave امواج الکترومگنتیک که بدون فاصله تکرار میشوند ومعمولا دارای دامنه و طول موج و فرکانس ثابت میباشند
sets مصمم
strong-willed مصمم
set مصمم
up in the air نا مصمم
resolute مصمم
decided مصمم
four-square مصمم
setting up مصمم
determined مصمم
undeviating مصمم
intent مصمم
unflinching مصمم
determinedly مصمم
single-minded مصمم
single minded مصمم
static employment کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
manful مردوار مصمم
to be up in the air نا مصمم بودن
unhesitating مصمم ثابتقدم
stalwarts بی باک مصمم
stalwart بی باک مصمم
decidedly بطور مصمم
to be resolved مصمم شدن
self determined مصمم درنفس خود
to be absolutely determined کاملا مصمم بودن
intent on doing anything مصمم درکردن کاری
i am bend on going مصمم هستم بروم
to be single-minded <idiom> مصمم بودن [اصطلاح]
determine مصمم شدن حکم دادن
dead set against something <idiom> کاملا مصمم در انجام کاری
determining مصمم شدن حکم دادن
determines مصمم شدن حکم دادن
static test ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
fixed capital سپرده ثابت اموال ثابت یکان
standing orders دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing order دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
He is absolutely determined to go and there's just no reasoning with him. او [مرد] کاملا مصمم است برود و باهاش هیچ چک و چونه نمیشه زد.
sampled مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sample مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
standing ثابت دستورالعمل ثابت
steady مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
fixes ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fix ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
polyisotopic دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
off colored دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
thetical ثابت
firmer ثابت
firmest ثابت
firms ثابت
specific ثابت
fixed bridge پل ثابت
steadier ثابت تر
thetic ثابت
specifics ثابت
steadied ثابت
fixed ثابت
standstill ثابت
rugged ثابت
solids ثابت
solid ثابت
fixing ثابت
inalterable ثابت
incommutable ثابت
fiducial ثابت
established ثابت
unswerving <adj.> ثابت
permanent ثابت
firm ثابت
undeviating <adj.> ثابت
static ثابت
disputeless ثابت
constant ثابت
constants ثابت
invariable ثابت
settled ثابت
patting ثابت
patted ثابت
truer ثابت
pats ثابت
truest ثابت
sustain ثابت
sustained ثابت
pat ثابت
sustains ثابت
true ثابت
changeless ثابت
resolute ثابت
stables ثابت
pegged ثابت
fixes ثابت
stable ثابت
leger or ledger ثابت
immovable ثابت
loyal ثابت
fix ثابت
hard and fast ثابت
indelible ثابت
steadies ثابت
unshaken ثابت
equable ثابت
steadiest ثابت
steadying ثابت
steady ثابت
stationary ثابت
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
foixed satellite ماهواره ثابت
fixed weight وزن ثابت
standing light چراغ ثابت
idee fixe فکر ثابت
shielding constant ثابت حفافتی
semifixed نیمه ثابت
fixed term deposit سپرده ثابت
surefooted ثابت قدم
rhumb line راه ثابت
fixed system توزیع ثابت اب
veteran ثابت استوار
veterans ثابت استوار
fixed supply عرضه ثابت
fixed storage حافظه ثابت
semifixed نیم ثابت
on costs هزنههای ثابت
standing ثابت همیشگی
steady current جریان ثابت
stabilising ثابت کردن
stabilises ثابت کردن
stabilised ثابت کردن
steady state حالت ثابت
multiplying constant مضرب ثابت
newton constant ثابت نیوتون
numeric constant ثابت عددی
stefan's constant ثابت استفان
hubble constant ثابت هابل
instability constant ثابت ناپایداری
staid ارام ثابت
regular salary حقوق ثابت
standing ارتش ثابت
resolvedly با عزم ثابت
inertia constant ثابت اینرسی
self consistent ثابت قدم
time constant ثابت زمانی
bedding ثابت سازی
fixed price قیمت ثابت
demonstrate ثابت کردن
demonstrated ثابت کردن
demonstrates ثابت کردن
demonstrating ثابت کردن
screening constant ثابت پوشش
poise ثابت واداشت ن
scale down به نسبت ثابت
inductive capacity ثابت دی الکتریسیته
fixed point نقطه ثابت
fixed point با ممیز ثابت
fixed point ممیز ثابت
rydberg constant ثابت ریدبرگ
total fixed cost کل هزینه ثابت
fixed property سرمایه ثابت
fixed storage انباره ثابت
fixed slab buttress dam سد با پشتبند ثابت
fixed ثابت شده
to bring home ثابت کردن
fixed round فشنگ ثابت
to let the saw dust out of را ثابت کردن
to make out ثابت کردن
prove ثابت کردن
fixed resources منابع ثابت
self centered ثابت ونامتحرک
immovably بطور ثابت
to stand fast ثابت بودن
fixed radix با مبنای ثابت
fixed pivot لولای ثابت
rate constant ثابت سرعت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com