Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
superincumbent
دارای فشار زیاد فشاری
Other Matches
compound compression
فشار مرکب حالت فشاری که دران لنگرپیچشی صفربوده وتمام تنشهای عمودی فشاری میباشند
jet stream
جریان باد جت استریم درطبقه استراتوسفر که دارای فشار و سرعت زیاد میباشد
compression ignition
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
drill press
متهای که با فشار دست یاماشین چیزی را حفر میکند مته فشاری
isopiestic
دارای فشار یکسان خط هم فشار
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
overvoltage
فشار زیاد
high pressure
فشار زیاد
pascal's law
هرگاه فشاری بریک نقطه از مایع وارد شود ان فشار عینا" به تمام نقاط مایع منتقل میشود
overvoltage protection
حفافت فشار زیاد
overpressure
زیاد شدن فشار
reaction turbin
توربین فشار زیاد
to overexert
زیاد به خود فشار آوردن
xenon high pressure lamp
لامپ فشار زیاد گزنون
to overstrain oneself
زیاد بخود فشار اوردن
to work at a high pressure
با فشار یا فعالیت زیاد کارکردن
blowing
خروج هوا با فشار و سرعت زیاد
scissors
سگک از رو که فشار زیاد به کمر وارد می اورد
oxygen bottle
محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
long dated
دارای مهلت زیاد
surfy
دارای خیزاب زیاد
long-distance
دارای مسافت زیاد
newsy
دارای اخبار زیاد
gleby
دارای کلوخه زیاد
overcharged with electricity
دارای برق زیاد
of great importance
دارای نفوذ زیاد
elmy
دارای نارون زیاد
precieuse
دارای فرافت زیاد
precieux
دارای فرافت زیاد
long distance
دارای مسافت زیاد
iffy
دارای احتمالات زیاد
iffy
دارای لیت و لعل زیاد
imaginative
دارای قوه تصور زیاد
loaded
پولدار دارای پول زیاد
siliciferous
دارای سیلیس یا سیلیکون زیاد
joule kelvin effect
انبساط گاز با فشار زیاد ازمجرای کنترل سوخت یا پلاک منفذدار که با کاهش دماهمراه است
high pressure
دارای وزن وفشار زیاد پرفشار
oversexed
دارای تمایلات جنسی زیاد شهوتران
overmasted
دارای دیرکهای زیاد بلند یاسنگین
garish
دارای زرق و برق زیاد شعله ور
high octane
دارای اکتان زیاد مانند بنزین سوپر
overparted
دارای سهم زیاد یا دشوار سنگین بار
pressure cabin
هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
warm gas thruster
جت پیش راننده متشکل از گازذخیره شده با فشار زیاد که قبل از بیرون رانده شدن ازنازل گرم شود
to piss off the wrong people
<idiom>
آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
high test
امتحان سختی را گذرانده دارای قوه فراره زیاد
polysomic
دارای کروموسومهای بیش از بقیه زیاد کروموسوم پرکروموسوم
eurytopic
دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
cut-outs
روزنهای در هواپیماهی دارای کابین با فشار تنظیم شده بعنوان در پنجره و غیره
cut-out
روزنهای در هواپیماهی دارای کابین با فشار تنظیم شده بعنوان در پنجره و غیره
isallobar
خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
isallobaric
خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
blockbusters
بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
blockbuster
بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
multimult
پیشوند بمعنی " بسیار وزیاد "و " دارای تعداد زیاد " و "متعدد " و " بیشتر " و" چند "
club propeller
ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
dumptor
کامیونی با چرخهای لاستیکی که دارای سرعتی زیاد میباشد و بار خود را درجلو تخلیه میکند
high frequency
دارای فرکانس با تکرار زیاد امواج پر فرکانس
cabin pressure
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
load call
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compensating relief valve
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
Nomatic rugs
قالی های عشایری و قشقایی
[این فرش ها بعلت جا به جایی زیاد عشایر عموما کوچک بافته می شوند و اکثرا بصورت پشم بوده و در آن از ذهنی بافی و یا نقوش محلی استفاده می شود. فرش ها دارای استحکام ضعیف هستند.]
I didnt get much sleep.
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
cabin pressurization safety valve
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
compressive
فشاری
komi
فشاری
achi komi
دفاع فشاری
filter press
صافی فشاری
head pressure
ارتفاع فشاری
thumbs
دگمه فشاری
push
ضربه فشاری
push button
دکمه فشاری
push button
کلید فشاری
thumb
دگمه فشاری
thumbed
دگمه فشاری
thumbing
دگمه فشاری
pushed
ضربه فشاری
pushes
ضربه فشاری
constrictor knot
گره فشاری
compressive yield point
حدجهمندگی فشاری
hard board
تخته فشاری
pressure device
ماسوره فشاری
pressure sweeping
روبیدن فشاری
pressure fraction
کسر فشاری
press key
تکمه فشاری
die cast
ریختن فشاری
push key
تکمه فشاری
pression pipe
لوله فشاری
pressure butt welding
جوشکاری لب به لب فشاری
pressure welding
جوش فشاری
pressure welding
جوشکاری فشاری
push shot
ضربه فشاری
head
ارتفاع فشاری
thrust bolt
پیچ فشاری
pressboard
تخته فشاری
force pump
تلمبه فشاری
force feed oiler
روغندان فشاری
snap fastener
دکمه فشاری
filterpress
پالونه فشاری
data compaction
داده فشاری
push button switch
تکمه فشاری
duplex pressure proportioner
مخلوط کن دو فشاری
compression spring
فنر فشاری
compressive stress
تنش فشاری
compression flange
عضو فشاری
compression strength
مقاومت فشاری
compression strength
توان فشاری
compressive stress
خستگی فشاری
compression flange
سپر فشاری
compression strength
استحکام فشاری
compression strength
تاب فشاری
compression molding
قالبگیری فشاری
compression stress
تنش فشاری
compression wave
موج فشاری
compressive load application
بار فشاری
overbuild
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
press casting
ریخته گری فشاری
fumikumi
لگد فشاری به پایین
mae west
جلیقه نجات فشاری
cold pressure welding
جوشکاری فشاری سرد
net push
ضربه فشاری از لب تور
thrust hardness
درجه سختی فشاری
pressure device
عامل فشاری مین
compression riveter
دستگاه پرچ فشاری
compression molding
ریخته گری فشاری
cold pressed forging
اهنگری فشاری سرد
press cutting
برش دهنده فشاری
compression test specimen
نمونه ازمون فشاری
brass pressure casting
برنج ریختگی فشاری
barometric altimeter
ارتفاع سنج فشاری
resistance pressure welding
جوشکاری فشاری مقاومتی
standard size whole brick
اجر فشاری معمولی
firing pressure device
ماسوره فشاری مین
compression specimen
نمونه ازمایش فشاری
pressure weld
جوش دادن فشاری
pressure lubrication
دستگاه روغنکاری فشاری
pressure weldable
قابل جوشکاری فشاری
centralized oil shot system
روغنکاری متمرکز فشاری
compressive yield point
نقطه لهیدگی فشاری
molten metal pressure welding
روش جوشکاری ذوبی-فشاری
alumino thermit pressure welding
جوشکاری فشاری الومینو-ترمیتی
pitometer log
سرعت سنج فشاری پیتومتری
pieze
واحد فشاری در سیستم غیرمتریک
press cast process
فرایند ریخته گری فشاری
thermit pressure welding
روش جوشکاری فشاری حرارتی
thermit pressure welding
روش جوشکاری فشاری الومینوترمیتی
pressure casting
قطعه ریخته گری فشاری
pressure die casting
ریخته گری حدیدهای فشاری
drag in
<idiom>
پا فشاری روی موضوع دیگری
tobi komi
ضربه فشاری پا در حال پرش
bend
خمش فشاری انحنای لوله زانویی
pressure die casting machine
دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
pressure die casting process
فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
to hold somebody in great respect
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
rolling press
الت فشاری برای دراوردن نمونههای چاپی
low head plant
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
banged
صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
bangs
صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
banging
صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
bang
صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
energy absorber
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
brace
گره فشاری که اجزاء دیگر ساختمان را نگهداری یابار انها را تحمل میکنند
braced
گره فشاری که اجزاء دیگر ساختمان را نگهداری یابار انها را تحمل میکنند
impluse level
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
pitot pressure
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
constant temperature pressure
welding combustion جوشکاری فشاری در دمای ثابت جوشکاری گازی
hypobaric
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
low voltage distribution system
شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
dial up
استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه
surcharge
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
high speed
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
compressive strength
قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
cold swaging machine
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
Indo-persian rug
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
off colored
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
polyisotopic
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
monadelphous
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
winey
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com