Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
cogent
دارای قدرت وزور
Other Matches
extorsion
اخذ باجبار وزور
limitary
دارای قدرت محدود
independent
دارای قدرت مطلقه
prepotent
دارای قدرت کامل
omnificent
دارای قدرت خلاقه
sovereigns
دارای قدرت عالیه
anticipative
دارای قدرت پیشگویی
influential
دارای نفوذ و قدرت
sovereign
دارای قدرت عالیه
hold the reins
<idiom>
ادم دارای قدرت ونفوذ
scepter
دارای قدرت واختیارات سلطنتی بودن
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
totipotent
دارای قدرت تولید یک ارگانیسم از یک جزء ان
top drawer
دارای مقام یا اهمیت عالی قدرت عالیه
self enforcing
دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
unipotent
دارای قدرت رویش در یک جهت یا بصورت یک سلول
to piss off the wrong people
<idiom>
آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
superfluid
جسم یامایع دارای قدرت هدایت فوق العاده
eurytopic
دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
abler
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
able
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
ablest
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
referenda
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendum
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
blockbuster
بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
referendums
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
blockbusters
بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
club propeller
ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
empowering
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
creativeness
قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
radar discrimination
قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
forces
قدرت
forcing
قدرت
strength
قدرت
nerve
قدرت
force
قدرت
strengths
قدرت
nerves
قدرت
posses
قدرت
sovereignty
قدرت
energy
قدرت
abilities
قدرت
ability
قدرت
authority
قدرت
will power
<idiom>
قدرت
strenght
قدرت
energies
قدرت
might
قدرت
posse
قدرت
vigor
قدرت
vim
قدرت
vis
قدرت
tension
قدرت
tensions
قدرت
power takeoff
قدرت
vigour
قدرت
power
قدرت
strong-arm
قدرت
strong arm
قدرت
commanding
با قدرت
powered
قدرت
zing
قدرت
godown
قدرت
powering
قدرت
capability
قدرت
powers
قدرت
potency
قدرت
inauthoritative
بی قدرت
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
source of power
منبع قدرت
acidity
قدرت اسیدی
horse power
قدرت اسب
high power microscope
میکروسکوپ پر قدرت
high powerd money
پول پر قدرت
high power transistor
ترانزیستور قدرت
effective power
قدرت موثر
social power
قدرت اجتماعی
high power transformer
ترانسفورماتور قدرت
on
در اوج قدرت
driving power
قدرت محرکه
increase of power
افزایش قدرت
scattering power
قدرت پراکندگی
scepter
قدرت یا اقتدارسلطنتی
sea power
قدرت بحری
economic potential
قدرت اقتصادی
imperium
قدرت مطلقه
saber rattling
قدرت نمایی
seapower
قدرت دریایی
circuit breaking capacity
قدرت قطع
economic power
قدرت اقتصادی
leverage
قدرت نفوذ
retentivity
قدرت نگهداری
high power engine
موتورپر قدرت
hiding power
قدرت پوشش
firepower
قدرت شلیک
fluxing power
قدرت سیلان
benumb
بی قدرت کردن
fire power
قدرت تیراندازی
fire power
قدرت اتش
explosive energy
قدرت انفجار
explosive force
قدرت انفجار
bearing capacity
قدرت تحمل
purchasing power
قدرت خرید
basicity
قدرت بازی
hands
قدرت توپگیری
power failures
قطع قدرت
power failure
قطع قدرت
power switch
کلید قدرت
heavy current circuit breaker
کلید قدرت
strenght
قدرت شدت
engine performance
قدرت موتور
heam yoei vooly
تئوری قدرت
engine power
قدرت موتور
super power
ابر قدرت
gripping power
قدرت مهارکنندگی
great power
کشور با قدرت
the finger of god
قدرت خدا
bond strength
قدرت پیوند
generator output
قدرت مولد
fasces
قدرت مجازات
stock car
قدرت و دوام
diagonal power
قدرت قطری
enterprise
قدرت اقدام
palgwe
فوق قدرت
enterprises
قدرت اقدام
heaven
قدرت پروردگار
heavens
قدرت پروردگار
pi accepting
قدرت پی پذیری
countervailing power
قدرت همسنگ
conveying capacity
قدرت انتقال
power cable
کابل قدرت
emissive power
قدرت صدور
power consumption
مصرف قدرت
power dissipation
اتلاف قدرت
posse
قدرت قانونی
low power stage
طبقه کم قدرت
low power transistor
ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
detection range
قدرت اکتشافی
detectability
قدرت اشکارسازی
destructivity
قدرت تخریب
deglutition
قدرت بلع
damping power
قدرت میرایی
monopoly power
قدرت انحصاری
stock-car
قدرت و دوام
staying power
طاقت قدرت
cutting power
قدرت برش
stock-cars
قدرت و دوام
cutting capacity
قدرت برش
discourses
قدرت استقلال
discourse
قدرت استقلال
dielectric power
قدرت دی الکتریکی
power distribution
پخش قدرت
combat power
قدرت رزمی
superpowers
ابر قدرت
puissance
توان قدرت
superpower
ابر قدرت
cogency
قدرت عقیده
sight
قدرت دید
rating plate
پلاک قدرت
sights
قدرت دید
ionic strength
قدرت یونی
receptivity
قدرت پذیرش
reflecting power
قدرت انعکاس
input power
قدرت ورودی
refractive power
قدرت شکست
dielectric strength
قدرت دی الکتریک
prepotency
قدرت کامل
prepotence
قدرت کامل
power factor
ضریب قدرت
dynamism
قدرت تحرک
posses
قدرت قانونی
power function
تابع قدرت
power loss
تلف قدرت
power loss
گمگشتگی قدرت
power outege
قطع قدرت
power source
منبع قدرت
power stroke
مرحله قدرت
power structure
ساخت قدرت
power supplay
منبع قدرت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com