Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
anisometric
دارای قسمتهای غیر متقارن
Other Matches
holohedral
دارای بلورهای متقارن
alate
دارای قسمتهای جناحی
modular
دارای قسمتهای کوچک
isocline
دارای شیب متقارن ومساوی
homocercal
دارای دم قرینه متقارن الذنب
radiosymmetrical
دارای اضلاع یا شعاعهای متقارن
polar
دارای قطب مغناطیسی یا الکتریکی متقارن
station list
فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
palindrome
متقارن
symmetrical
متقارن
simultaneous
متقارن
palindromes
متقارن
isochronous
متقارن
isochronal
متقارن
symmetrization
متقارن
symmetric
متقارن
homolographic
متقارن
concurrent
متقارن
zygomorphic
متقارن الطرفین
polarised
متقارن کردن
turkish knot
گره متقارن
time
متقارن ساختن
times
متقارن ساختن
bilateral
متقارن الطرفین
axisymmetric
متقارن محوری
timed
متقارن ساختن
axially symmetric
متقارن محوری
centrosymmetric
متقارن مرکزی
equilateral
ازدوطرف متقارن
symmetry stretching
کشش متقارن
symmetrize
متقارن ساختن
symmetrical system
جریان متقارن
symmetrical distribution
توزیع متقارن
symmetric matrix
ماتریس متقارن
symmetric list
لیست متقارن
asymmetrical
غیر متقارن
symmetric
هم اندازه متقارن
summetrical defence
دفاع متقارن
symmetry substance
ماده متقارن
symmetry top
فرفرهای متقارن
polarize
متقارن کردن
polarizes
متقارن کردن
polarising
متقارن کردن
polarises
متقارن کردن
syzygy
جفت متقارن
polarizing
متقارن کردن
symmetry vibration
ارتعاش متقارن
symmetrical pawn structure
ساختمان پیادهای متقارن
balanced transmission line
سیم انتقال متقارن
symmetry double bond
پیوند دوگانه متقارن
allocheiria
جابجایی بساوشی متقارن
allochiria
جابجایی بساوشی متقارن
sang banshin
قسمتهای دست
signal services
قسمتهای مخابراتی
field commands
قسمتهای رزمی
administrative services
قسمتهای اداری
military services
قسمتهای نظامی
weapon troops
قسمتهای ادوات
innards
قسمتهای داخلی
rhombus wing
بالی با سطح مقطع متقارن
subcordate
بشکل قلب غیر متقارن
symmetrical alternating quantity
کمیت متناوب متقارن نامتوازن
reserve components
قسمتهای احتیاط ارتش
syntax
هم اهنگی قسمتهای مختلف
lobar
واقع در قسمتهای ریه
in other sectors
در قسمتهای دیگر جبهه
counter vailing power
تقارن دو نیروی اقتصادی نیروهای متقارن
comparmentalize
به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن
pares
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
pared
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
pare
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
bowdlerization
حذف قسمتهای خارج از اخلاق
chemosphere
ناحیهای در قسمتهای فوقانی اتمسفر
services
قسمتهای اداری ادارات نظامی
adnexa
قسمتهای متصل بهم زائده
weed
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
weeding
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
weeded
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
Gulli motife
[نوعی گل و بته متقارن در فرش های ترکمن]
cypher
[حروف بزرگ الفبا در طرح های متقارن]
gambusia
ماهی ابنوس قسمتهای نسبتا گرمسیر
reconditioned
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
hop stop and jump
قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام
reconditions
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
bowdlerize
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
recondition
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
check off list
برگ بازدید قسمتهای یک ناویا هواپیما
bilge blocks
قسمتهای تولید کننده فشار دریایی
reddendo singula singulis
الفاظ در قسمتهای مختلف سندباید متناسب با هم تعبیرشوند
upgrading
به روز رسانی
[معاوضه قسمتهای قدیمی]
[مهندسی]
principal parts
قسمتهای اصلی زمانهای فعل که سایرزمانها را از ان میسازند
adhesion
آمیزش و بهم آمیختگی طبیعی قسمتهای مختلف
munnion
جرز الت عمودی در میان قسمتهای پنجره
mullion
جرز یا الت عمودی میان قسمتهای پنجره
lymphmatosis
ایجاد غدد مرکب از بافتهای لنفی در قسمتهای بدن
threads
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
thread
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
bow string truss
خرپاهائیکه قسمتهای فوقانی و تحتانی ان نسبت به افق خمیده باشد
cannibalises
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalised
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
FDISK
امکانی در سیستم که قسمتهای روی دیسک سخت را تشخیص میدهد
cumulo nimbus
ابرهای بسیار بزرگ متراکم که قسمتهای فوقانی انها به استراتوسفر میرسد
degradation
اجازه داده به برخی قسمتهای سیستم به کارکردن پس از از بین رفتن یک قسمت
warping
پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
montage
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
montages
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
endless knots
طرح گره بدون انتها
[که حالتی از پیچش نخ را بصورت متقارن و ستاره ای شکل به نگاره می بخشد.]
offsets
برامدگی یا فرورفتگی هائی که برای دربرگرفتن قسمتهای دیگر ساختمان پیش بینی میشود
information hiding
یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
design heuristics
راهنمایی هایی که به هنگام تقسیم یک مسئله یا برنامه بزرگ به قسمتهای کوچک وکنترل شدنی می توان از انهااستفاده کرد
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
component forces
نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
cryptoparts
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
professional service
تیمهای متخصص پزشکی قسمتهای تخصصی پزشکی
reset key
کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
field services
قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
rosette border
حاشیه گل و بوته
[اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
proportion
متناسب کردن متقارن کردن
proportions
متناسب کردن متقارن کردن
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
partite
منقسم به قسمتهای جدا جدا
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
health services
خدمات بهداری قسمتهای بهداری
operating slide
دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
visiting correspondent
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
synesthesia
احساس سوزش یادرد در یک عضو بدن در اثروجود درد در عضو دیگر بدن احساس متقارن
Indo-persian rug
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
polyisotopic
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
monadelphous
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
off colored
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
winy
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
Herati pattern
طرح هراتی
[در این طرح گل ها در قالب شکل لوزی خود را نشان داده و تمامی متن فرش را در بر می گیرند. برگ ها از چهارسو به سمت خارج امتداد داده شده و با لوزی های مجاور خود متقارن می شوند.]
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
pentadactyl
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
bilabiate
دارای دو لب
three legged
دارای سه پا
footy
دارای پا
iodic
دارای ید
odoriferous
دارای بو
three-legged
دارای سه پا
trilinear
دارای سه خط
glochidiate
دارای مو
fraught with
دارای
dolose
دارای قصدجرم
polygamous
دارای چند زن
equivocal
دارای دومعنی
pinnular
دارای برگچه
spiriferous
دارای عضومارپیچی
pinnular
دارای بالچه
deadbeat
دارای سکون
weighted
دارای وزن
plumose
دارای دسته پر
spirituous
دارای الکل
deadbeats
دارای سکون
stannous
دارای قلع
stannic
دارای قلع
staminate
دارای جرثومه نر
synonymous
دارای ترادف
stilted
دارای چوب پا
cephalous
دارای کله
overbusy
دارای کارزیاد
palmy
دارای نخل
papillose
دارای برامدگی
pelliculate
دارای پوسته
energetic
دارای انرژی
petiolated
دارای دمگل
double tongued
دارای دوقول
splashy
دارای ترشح
chinned
دارای چانه
pileate
دارای کلاهک
portentous
دارای فال بد
petiolate
دارای دمگل
chymiferous
دارای کیموس
rugose
دارای رکه
declinatory
دارای تمایل
diandrous
دارای دوپرچم
cretaceous
دارای گچ فراوان
dichotomous
دارای دو بخش
dimorphic
دارای دو شکل
dimply
دارای فرورفتگی
shoaly
دارای جاهای کم اب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com