English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
elmy دارای نارون زیاد
Other Matches
long distance دارای مسافت زیاد
precieux دارای فرافت زیاد
long-distance دارای مسافت زیاد
of great importance دارای نفوذ زیاد
precieuse دارای فرافت زیاد
newsy دارای اخبار زیاد
overcharged with electricity دارای برق زیاد
iffy دارای احتمالات زیاد
long dated دارای مهلت زیاد
gleby دارای کلوخه زیاد
surfy دارای خیزاب زیاد
superincumbent دارای فشار زیاد فشاری
iffy دارای لیت و لعل زیاد
siliciferous دارای سیلیس یا سیلیکون زیاد
imaginative دارای قوه تصور زیاد
loaded پولدار دارای پول زیاد
oversexed دارای تمایلات جنسی زیاد شهوتران
high pressure دارای وزن وفشار زیاد پرفشار
garish دارای زرق و برق زیاد شعله ور
overmasted دارای دیرکهای زیاد بلند یاسنگین
overparted دارای سهم زیاد یا دشوار سنگین بار
high octane دارای اکتان زیاد مانند بنزین سوپر
elms نارون
elm نارون
to piss off the wrong people <idiom> آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
high test امتحان سختی را گذرانده دارای قوه فراره زیاد
polysomic دارای کروموسومهای بیش از بقیه زیاد کروموسوم پرکروموسوم
elm نارون قرمز
elms نارون قرمز
eurytopic دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
witch hazel نارون کوهی گورجین اغاجی
jet stream جریان باد جت استریم درطبقه استراتوسفر که دارای فشار و سرعت زیاد میباشد
multimult پیشوند بمعنی " بسیار وزیاد "و " دارای تعداد زیاد " و "متعدد " و " بیشتر " و" چند "
blockbusters بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
blockbuster بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
club propeller ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
dumptor کامیونی با چرخهای لاستیکی که دارای سرعتی زیاد میباشد و بار خود را درجلو تخلیه میکند
reynolds stress تنش برشی در لایه مرزی خطی در سیال نارون
high frequency دارای فرکانس با تکرار زیاد امواج پر فرکانس
load call وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
Nomatic rugs قالی های عشایری و قشقایی [این فرش ها بعلت جا به جایی زیاد عشایر عموما کوچک بافته می شوند و اکثرا بصورت پشم بوده و در آن از ذهنی بافی و یا نقوش محلی استفاده می شود. فرش ها دارای استحکام ضعیف هستند.]
I didnt get much sleep. زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
surcharges زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
high speed با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
polyisotopic دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
off colored دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
overly زیاد
intensively زیاد
immoderate زیاد
excessive زیاد
tremendously زیاد
hugely زیاد
mortally زیاد
generous زیاد
thickest زیاد
plaguily زیاد
plethoric زیاد
quite a few <idiom> زیاد
extortionary زیاد
intense زیاد
superabundant زیاد
populous زیاد
thick زیاد
extortionate زیاد
thicker زیاد
many زیاد
ranksack زیاد
effusively زیاد
profusely زیاد
widely زیاد
outrageously زیاد
squeamishness زیاد
profoundly زیاد
very زیاد
extensive زیاد
to a large extent زیاد
supererogatory زیاد
vastly زیاد
fulsome زیاد
too much زیاد
greatly زیاد
wide زیاد
wider زیاد
late زیاد
numerous زیاد
greatest زیاد
great- زیاد
great زیاد
rife زیاد
highly زیاد
copious زیاد
too زیاد
overmuch زیاد
heartbreak غم زیاد
much زیاد
squeamishly زیاد
heavily زیاد
widest زیاد
in quantities زیاد
mickle or muckle زیاد
over and above زیاد
highs زیاد
muckle زیاد
glaring زیاد
swingeing زیاد
not a lettle زیاد
intensely زیاد
highest زیاد
high زیاد
in excess زیاد
immane زیاد
large adv زیاد
heart break غم زیاد
no end of زیاد
mickle زیاد
egregiously زیاد
for all the world بی کم و زیاد
pentadactyl دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
heightens زیاد کردن
heighten زیاد کردن
overworks زیاد کارکردن
heightening زیاد کردن
frequent visiting دیدنی زیاد
fixation عشق زیاد
to run rup زیاد کردن
fixation دلبستگی زیاد
to toll up زیاد شدن
to be left زیاد امدن
fixations دلبستگی زیاد
to overleap oneself زیاد دورافتادن
full tilt باسرعت زیاد
abound زیاد بودن
heightened زیاد کردن
fixations عشق زیاد
floridly با ارایش زیاد
swingeing damages خسارات زیاد
superrabundant خیلی زیاد
superrabundant زیاد فراوان
exquisite taste سلیقه زیاد
lots خیلی زیاد
excessive love دوستی زیاد
long precision دقت زیاد
long range با برد زیاد
high vacuum خلاء زیاد
superelevation ارتفاع زیاد
torrid زیاد گرم
exuberantly بفراوانی زیاد
subtility دقت زیاد
overload زیاد پر کردن
excessive eating خوردن زیاد
overloaded زیاد پر کردن
overloads زیاد پر کردن
tabes ضعف زیاد
tabes لاغری زیاد
finicality خودارایی زیاد
left over زیاد امده
fervidness گرمی زیاد
fervidity گرمی زیاد
increased زیاد کردن
overworking زیاد کارکردن
so much <idiom> مقدار زیاد
heavy poll رایهای زیاد
tremendous مقدار زیاد
in large بمقدار زیاد
in large بمقیاس زیاد
vehemently باحرارت زیاد
vehement باحرارت زیاد
propagate زیاد کردن
propagated زیاد کردن
propagates زیاد کردن
propagating زیاد کردن
escalating زیاد شدن
escalates زیاد شدن
hyperidrosis تعرق زیاد
hyperemployment اشتغال زیاد
scare the daylights out of someone <idiom> ترس زیاد
scare out of one's wits <idiom> ترس زیاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com