English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
English Persian
substantialize دارای وجود خارجی کردن یاشدن
Other Matches
objective دارای وجود خارجی
objectives دارای وجود خارجی
in nature همه جا دارای وجود خارجی یا طبیعی
objectiveness با داشتن وجود خارجی بطورواقعی یاخارجی
preexistent دارای تقدم در وجود
gonidium یکی از سلولهای سبزی که زیر غشاء خارجی بدنه گیاه گلسنگها وجود دارد سلول جنسی جلبک ها وقارچ ها
extrinsic دارای مبداء خارجی
adscititious دارای منبع خارجی
behind the scenes در پشت پرده دارای اطلاعات خصوصی یا خارجی
sprained رگ به رگ کردن یاشدن
sprain رگ به رگ کردن یاشدن
spraining رگ به رگ کردن یاشدن
sprains رگ به رگ کردن یاشدن
slacken شل کردن یاشدن
slackens شل کردن یاشدن
slackening شل کردن یاشدن
slackened شل کردن یاشدن
solidifying سفت کردن یاشدن
ripening رسیده کردن یاشدن
ripen رسیده کردن یاشدن
solidified سفت کردن یاشدن
solidifies سفت کردن یاشدن
solidify سفت کردن یاشدن
to crock up خراب کردن یاشدن
prop حائل کردن یاشدن
foreignize بیگانه کردن یاشدن
propping حائل کردن یاشدن
propped حائل کردن یاشدن
ripens رسیده کردن یاشدن
turn-off خاموش کردن یاشدن
sponge طفیلی کردن یاشدن
wither پژمرده کردن یاشدن
mines استخراج کردن یاشدن
sponged طفیلی کردن یاشدن
mined استخراج کردن یاشدن
ripened رسیده کردن یاشدن
mine استخراج کردن یاشدن
sponging طفیلی کردن یاشدن
turn off خاموش کردن یاشدن
slows اهسته کردن یاشدن
slowing اهسته کردن یاشدن
slowest اهسته کردن یاشدن
turn-offs خاموش کردن یاشدن
sacks اخراج کردن یاشدن
sacked اخراج کردن یاشدن
sack اخراج کردن یاشدن
slow اهسته کردن یاشدن
slowed اهسته کردن یاشدن
slower اهسته کردن یاشدن
change دگرگون کردن یاشدن دگرگونی
changed دگرگون کردن یاشدن دگرگونی
changing دگرگون کردن یاشدن دگرگونی
to wear out ازپوشیدن زیادکهنه کردن یاشدن
changes دگرگون کردن یاشدن دگرگونی
shelved شیب دار کردن یاشدن
shelve شیب دار کردن یاشدن
solidifying سفت کردن یا شدن محکم کردن یاشدن
solidify سفت کردن یا شدن محکم کردن یاشدن
solidified سفت کردن یا شدن محکم کردن یاشدن
solidifies سفت کردن یا شدن محکم کردن یاشدن
wind خسته کردن یاشدن ازنفس افتادن
cark بار کردن غمگین ساختن یاشدن
winds خسته کردن یاشدن ازنفس افتادن
emplace جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
positive externalities صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
condensing منقبض کردن یاشدن غلیظ کردن
condenses منقبض کردن یاشدن غلیظ کردن
condense منقبض کردن یاشدن غلیظ کردن
an fitting رابطهایی برای اتصال لولههای پخدار یا قیفی شکل که دارای زاویه 73 درجه میباشند و فاصلهای بین تمام شدن دندانه ها و شروع قسمت پخدار وجود دارد
exterior angle زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
external symbol dictionary فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
impurity جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
outwork استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
foreign exchange پول خارجی ارز خارجی
put one's foot down <idiom> با تمام وجود اعتراض کردن
externalizes خارجی کردن
externalized خارجی کردن
externalises خارجی کردن
externalization خارجی کردن
externalizing خارجی کردن
externalised خارجی کردن
externalising خارجی کردن
externalize خارجی کردن
resident ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
residents ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
external sort جور کردن خارجی
externalsorting جور کردن خارجی
monofilament الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
enclave economices اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
souse مست مست کردن یاشدن
deport تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
deports تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
deporting تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
deported تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
outflanks ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
outflanked ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
outflanking ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
outflank ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
wilson پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
chirk شادکردن یاشدن
trances مسحورکردن یاشدن
trance مسحورکردن یاشدن
external diseconomies عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
redundancies در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
redundancy در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
To perfect oneself in a foreign language . معلومات خودرا در یک زبان خارجی کامل کردن
selected خط تجزا روی یک قطعه که در صورت وجود سیگنال مانع از کار کردن آن میشود.
select خط تجزا روی یک قطعه که در صورت وجود سیگنال مانع از کار کردن آن میشود.
selects خط تجزا روی یک قطعه که در صورت وجود سیگنال مانع از کار کردن آن میشود.
superannuate بازنشسته دانستن یاشدن
abut متصل بودن یاشدن
abuts متصل بودن یاشدن
abutted متصل بودن یاشدن
outside خم کردن بدن به قسمت خارجی منحنی پیچ اسکی
outsides خم کردن بدن به قسمت خارجی منحنی پیچ اسکی
objectify بنظر اوردن بصورت مادی و خارجی مجسم کردن
resident داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
Pronoia واژه ای جدید: حسی که گویا از طرف دنیا برای کمک کردن وجود دارد
residents داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
declaration نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها
declarations نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها
declarative statement نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها
robustness توانایی سیستم برای ادامه کار کردن حتی با وجود خطا در حین اجرای برنامه
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
routing مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
exchange control جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
personate خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
curbs محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbing محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grates باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grated باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curb محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbed محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grate باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
thread دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
incorporating جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporates جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
militarize جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
incorporate جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
threads دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
HyperTerminal برنامه ارتباطی که در ویندوز وجود دارد و به کاربر امکان صدا کردن کامپیوتر راه دور از طریق مودم و فایلهای ارتباطی میدهد
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
reman دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
edges : دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edge : دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
inflames دارای اماس کردن ملتهب کردن
fortifies دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortifying دارای استحکامات کردن تقویت کردن
inflame دارای اماس کردن ملتهب کردن
catalyze دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
fortify دارای استحکامات کردن تقویت کردن
furnishes دارای اثاثه کردن مجهز کردن
inflaming دارای اماس کردن ملتهب کردن
furnish دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnishing دارای اثاثه کردن مجهز کردن
chains متصل کردن فایل و داده ها پشت سر هم به طوری که به هر فایل یا داده بعدی یک اشاره گر وجود دارد
chain متصل کردن فایل و داده ها پشت سر هم به طوری که به هر فایل یا داده بعدی یک اشاره گر وجود دارد
innervate دارای پی کردن
fluoridate دارای فلورید کردن
tooth دارای دندان کردن
potentialize دارای استعداد کردن
rampart دارای استحکامات کردن
personified دارای شخصیت کردن
nationalised دارای ملیت کردن
nationalises دارای ملیت کردن
nationalising دارای ملیت کردن
gift دارای استعداد کردن
gifts دارای استعداد کردن
nitrogenize دارای نیتروژن کردن
substantivize دارای ماهیت کردن
crenellate دارای کنگره کردن
crenelate دارای کنگره کردن
vallum دارای استحکامات کردن
vitaminize دارای ویتامین کردن
ensoul دارای روح کردن
systemize دارای همست کردن
personifying دارای شخصیت کردن
personify دارای شخصیت کردن
personifies دارای شخصیت کردن
nationalize دارای ملیت کردن
nationalizes دارای ملیت کردن
varnish دارای فاهرخوب کردن
populate دارای جمعیت کردن
populates دارای جمعیت کردن
insoul دارای روح کردن
varnishing دارای فاهرخوب کردن
populating دارای جمعیت کردن
hydroxylate دارای هیدروکسیل کردن
hydrogenate دارای هیدروژن کردن
indexes :دارای فهرست کردن
indexed :دارای فهرست کردن
whipstitch دارای مرز کردن
embrasure دارای منفذ کردن
embrasures دارای منفذ کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com