Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English
Persian
fire eyed
دارای چشمان افروخته یادرخشان
Other Matches
haggard
دارای چشمان فرورفته
popeyed
دارای چشمان برامده
stalk eyed
دارای چشمان جلوامده
dry-eyed
دارای چشمان بیسرشک
wild eyed
دارای چشمان وحشی وخیره
beady
دارای چشمان ریز وگرد
sloe eyed
دارای چشمان ابی پرنگ
bleary
دارای چشمان قی گرفته وخواب الود
his blood is up
خشمش افروخته است
het up
بر افروخته تحریک شده
languideyes
چشمان بی حال
dilated eges
چشمان بادکرده
blear eyes
چشمان قی گرفته
hazel eyes
چشمان میشی
die away
چشمان خماریابیحال
d. eyes
چشمان بادکرده
streaming eyes
چشمان اشکبار
languishing eyes
چشمان خمار
expressive eyes
چشمان با حالت
languideyes
چشمان بیمار
beady eyes
چشمان ریز براق
sunken eyes
چشمان فرو رفته
coma vigil
اغماء با چشمان باز
asquint
با چشمان لوچ یاچپ
f.eyes
چشمان فتان یاگیرنده
bloods hot eyes
چشمان قرمز و خون گرفته
move to tears
اشک از چشمان کسی جاری شدن
bushbaby
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbabies
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
Indo-persian rug
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
polyisotopic
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
monadelphous
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
off colored
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
winey
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
footy
دارای پا
bilabiate
دارای دو لب
fraught with
دارای
trilinear
دارای سه خط
iodic
دارای ید
three-legged
دارای سه پا
odoriferous
دارای بو
three legged
دارای سه پا
glochidiate
دارای مو
dipetalous
دارای دوگلبرگ
far reaching
دارای اثرزیاد
binuclear
دارای دو هسته
febile
دارای حالت تب
feldspathic
دارای فلدسپار
lean to
دارای چارطاقی
knock kneed
دارای زانوی کج
kibed
دارای شکاف
fibrinous
دارای مودلیفی
keratinous
دارای موادشاخی
ledgy
دارای طاقچه
hexameter
دارای شش وزن
lippy
پر رو دارای لب اویزان
diplopodous
دارای هزار پا
dipolar
دارای دو قطب
dipteran
دارای دو بال
dolose
دارای قصدجرم
double tongued
دارای دوقول
myrrhy
دارای بوی مر
longheaded
دارای سردراز
lobated
دارای نرمه
dyslogistic
دارای خاطرات بد
lobate
دارای نرمه
entitative
دارای وجودخارجی
floaty
دارای اب نشین کم
foliolate
دارای برگچه
keeled
دارای تبر ته
inflorescent
دارای گل اذین
haired
دارای موی ...
indued with charm
دارای فریبندگی
in force
دارای اعتبار
in flower
دارای شکوفه
in defect
دارای کاستی
hearted
دارای قلب ...
heterogamous
دارای مادگی ها
ill neighboured
دارای محیط بد
ill neighboured
دارای همسایه بد
humous
دارای موادالی
in power
دارای اختیارات
innervate
دارای پی کردن
keyed
دارای جاانگشتی
isogenous
دارای یک منبع
iodous
دارای یود
geniculate
دارای زانویی
knarred
دارای برامدگی
glanduliferous
دارای غد دکوچک
invested with power
دارای اختیار
intercommunicate
دارای مراوده
instinct with force
دارای زور
glary
دارای تشعشع
insectile
دارای حشره
homolographic
دارای قرینه
antithetic
دارای ضد ونقیض
ambivalence
دارای دو جنبه
isometrics
دارای یک میزان
isometric
دارای یک میزان
bifocals
دارای دو کانون
bifocal
دارای دو کانون
divans
دارای دوفرفیت
divan
دارای دوفرفیت
bodily
دارای بدن
behind
دارای پس افت
behinds
دارای پس افت
hectic
دارای تب لازم
amphibolic
دارای دو معنی
aluminous
دارای زاج
adamantean
دارای تلئلو
acetylize
دارای ریشهء
acetylate
دارای ریشهء
accentual
دارای تاکید
prurient
دارای فکرشهوانی
privileged
دارای امتیاز
overlapping
دارای اشتراک
hook nosed
دارای بینی کج
electives
دارای حق انتخاب
synonymous
دارای تشابه
synonymous
دارای ترادف
stilted
دارای چوب پا
energetic
دارای انرژی
portentous
دارای فال بد
deadbeats
دارای سکون
deadbeat
دارای سکون
weighted
دارای وزن
melodious
دارای ملودی
melodic
دارای ملودی
prerogative
دارای حق ویژه
elective
دارای حق انتخاب
twofold
دارای دو چیز
splashing
دارای ترشح
splashes
دارای ترشح
splash
دارای ترشح
formal
دارای فکر
salaried
دارای حقوق
prerogatives
دارای حق ویژه
rifled
دارای خان
hook-nosed
دارای بینی کج
dimply
دارای فرورفتگی
cingulate
دارای کمربند
chymiferous
دارای کیموس
chinned
دارای چانه
cephalous
دارای کله
capitated
دارای سرمجزا
calcic
دارای اهک
calcareous
دارای کلسیم
bumpiness
دارای برامدگی
cirrous
دارای اویز
cloven foot
دارای پا یا سم شکافته
copperbottomed
دارای ته مسی
dimorphic
دارای دو شکل
dichotomous
دارای دو بخش
diandrous
دارای دوپرچم
declinatory
دارای تمایل
dartrous
دارای تبخال
cuspidal
دارای برامدگی
cretaceous
دارای گچ فراوان
crepitant
دارای صدای خش خش
buckish
دارای خوی بز
bodied
دارای بدن
bizonal
دارای دومنطقه
bichrome
دارای دو رنگ
bicentric
دارای دومرکز
basined
دارای ابگیر
azotic
دارای ازت
aulait
دارای شیر
artiodactylous
دارای سم شکافته
artiodactyl
دارای سم شکافته
arbitrative
دارای اختیارحکمیت
bimolecular
دارای دوملکول
bimorphemic
دارای دوشکل
bimotored
دارای دوموتور
bisulcate
دارای دوشکاف
biramous
دارای دو شاخه
biradial
دارای دوشعاع
bipartite
دارای دوقسمت
binucleated
دارای دو هسته
binucleate
دارای دو هسته
binocular
دارای دو چشم
binaural
دارای دو گوش
antithetical
دارای ضد ونقیض
infatuated
دارای داوری بد
Recent search history
Search history is
off
.
Activate
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com
Close
Previous
Next
Loading...