Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
bleary
دارای چشمان قی گرفته وخواب الود
Other Matches
blear eyes
چشمان قی گرفته
bloods hot eyes
چشمان قرمز و خون گرفته
dry-eyed
دارای چشمان بیسرشک
haggard
دارای چشمان فرورفته
stalk eyed
دارای چشمان جلوامده
popeyed
دارای چشمان برامده
wild eyed
دارای چشمان وحشی وخیره
beady
دارای چشمان ریز وگرد
fire eyed
دارای چشمان افروخته یادرخشان
sloe eyed
دارای چشمان ابی پرنگ
steamy
دارای بخار مه الود
steamiest
دارای بخار مه الود
steamier
دارای بخار مه الود
blear eyed
دارای چشم تار یااشک الود
doughface
دارای صورتی مانند خمیر گوشت الود
low key
دارای صدای گرفته
low-key
دارای صدای گرفته
woofer
دارای صدای کوتاه و گرفته
throatiest
دارای صدای گرفته وخشن
throatier
دارای صدای گرفته وخشن
throaty
دارای صدای گرفته وخشن
bluest
مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
blue
مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
bluer
مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
Indo-persian rug
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
narcosis
حالت بی حسی وخواب الودگی بی حالی
d. eyes
چشمان بادکرده
hazel eyes
چشمان میشی
expressive eyes
چشمان با حالت
streaming eyes
چشمان اشکبار
die away
چشمان خماریابیحال
languideyes
چشمان بیمار
dilated eges
چشمان بادکرده
languideyes
چشمان بی حال
languishing eyes
چشمان خمار
patinated
جرم گرفته کبره گرفته
asquint
با چشمان لوچ یاچپ
beady eyes
چشمان ریز براق
coma vigil
اغماء با چشمان باز
f.eyes
چشمان فتان یاگیرنده
sunken eyes
چشمان فرو رفته
barbiturate
نمک اسید باربیتوریک مشتقات اسید باربیتوریک که بعنوان داروی مسکن وخواب اورتجویز میشود
move to tears
اشک از چشمان کسی جاری شدن
Lori Pambak motif
ترنج لری
[پامبک، این نام از شهری به همین نام در جنوب شهر تفلیس قزاقستان گرفته شده است. طرح دارای دو بال هشت وجهی بزرگ و دو لوزی کوچک در جهت مخالف بوده و زمان آن را به قرن نوزدهم میلادی نسبت می دهند.]
effluvium
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
thickest
گل الود
scummy
کف الود
foamy
کف الود
foamiest
کف الود
foamier
کف الود
fogbound
مه الود
mire
گل الود
thicker
گل الود
plashy
گل الود
foggier
مه الود
turbid
گل الود
feculent
گل الود
lathery
کف الود
turbid
مه الود
foggy
مه الود
brumous
مه الود
caliginous
مه الود
foggiest
مه الود
shod
گل الود
dropsical
پف الود
muddying
گل الود
spunous
کف الود
muddied
گل الود
muddy
گل الود
muddiest
گل الود
muddies
گل الود
spluttery
تف الود
bedraggled
گل الود
sudsy
کف الود
muddier
گل الود
spumy
کف الود
thick
گل الود
muddied
خیس و گل الود
muddy
خیس و گل الود
doziest
خواب الود
muddiest
خیس و گل الود
muddies
خیس و گل الود
passionate
هوس الود
muddier
خیس و گل الود
like mad
خشم الود
sleepy
خواب الود
muddying
خیس و گل الود
bemire
گل الود کردن
sponge cake
کیک پف الود
sponge cakes
کیک پف الود
drowsier
خواب الود
fiercest
خشم الود
drowsiest
خواب الود
sleepiest
خواب الود
fiercer
خشم الود
sleepier
خواب الود
drowsy
خواب الود
muddily
بطور گل الود
muddilly
بطور گل الود
dozier
خواب الود
loblolly
چاله گل الود
fierce
خشم الود
nemire
گل الود کردن
dozy
خواب الود
venomous
زهر الود
tinged with cnvy
رشک الود
based on private motives
غرض الود
somnolent
خواب الود
slumbrous
خواب الود
ensanguined
خون الود
slumb
خواب الود
slumberous
خواب الود
soporific
خواب الود
slumbery
خواب الود
vapory
بخار الود
somnifacient
خواب الود
puddle
گل الود کردن
wrathful
قهر الود
puddles
گل الود کردن
smeared with dirt
خاک الود
fogginess
مه الود بودن
mud
گل الود کردن
fogs
مه الود بودن
fog
مه الود بودن
bushbabies
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbaby
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
drowsing
خواب الود کردن
heavy
غلیظ خواب الود
foggily
بطورمه الود یامبهم
drowses
خواب الود کردن
drowsed
خواب الود کردن
heaviest
غلیظ خواب الود
heavies
غلیظ خواب الود
dustily
بطور خاک الود
drowse
خواب الود کردن
heavier
غلیظ خواب الود
interested
مجذوب غرض الود
drowzy head
ادم خواب الود
drowze
خواب الود بودن
partial
غرض الود جزیی
sleepily
بطور خواب الود
sleepyhead
ادم خواب الود
poppied
خواب الود یا ارام
balderdash
یاوه نوشابه کف الود
poison pen
نوشته غرض الود
pussy
ریم الود گربه
blurs
منظره مه الود لک کردن
blurring
منظره مه الود لک کردن
blurred
منظره مه الود لک کردن
blur
منظره مه الود لک کردن
pussies
ریم الود گربه
interesde motive
انگیزه غرض الود
sleepyheads
ادم خواب الود
haematidrosis
عرق خون الود
bloodiest
خون الود قرمز
i feel sleepy
خواب الود هستم
bloody
خون الود قرمز
bloodier
خون الود قرمز
cloud forest
جنگل بلند مه الود
sludge
جای کثیف ولجن الود
oozy
لجن الود تراوش کننده
swash
زمین لیز وگل الود
drowze
چرت زدن خواب الود کردن
cupboard love
عشق بخود بسته یاغرض الود
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
squelch
صدای چلپ چلوپ پوتین درزمین گل الود
squelches
صدای چلپ چلوپ پوتین درزمین گل الود
squelching
صدای چلپ چلوپ پوتین درزمین گل الود
maunder
بطور خواب الود وسرگردان حرکت کردن
squelched
صدای چلپ چلوپ پوتین درزمین گل الود
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
sand man
لولویی که خاک درچشم کودکان پاشیده انهارا خواب الود میکند
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
air less
گرفته
rancid
بو گرفته
fogbound
مه گرفته
uptight
گرفته
mistful
مه گرفته
brumous
مه گرفته
bunged up
قی گرفته
muggy
گرفته
gruff
گرفته
dull
گرفته
addicted
خو گرفته
heartsore
دل گرفته
choky
گرفته
sombrous
گرفته
darksome
گرفته
comate
مه گرفته
chock full
گرفته
clouded
گرفته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com