English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
gamopetalous دارای گلبرگ پیوسته
Other Matches
sympetalous پیوسته گلبرگ
gamopetalous پیوسته گلبرگ
monopetalous دارای یک گلبرگ
tetrapetalous دارای چهار گلبرگ
unipetalous تک برگ دارای یک گلبرگ
dodecapetalous دارای دوازده گلبرگ
gamophyllous دارای برگ پیوسته
gamosepalous دارای کاسبرگ پیوسته
close grain دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close grained دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
petal گلبرگ
apetalous بی گلبرگ
petals گلبرگ
polypetalous جدا گلبرگ
calycle کاسبرگ گلبرگ
labium لب شکافته گلبرگ
corolla جام گلبرگ
ligule ملازه گلبرگ تسمهای
envelopes جام حلقهء گلبرگ
envelope جام حلقهء گلبرگ
away پیوسته بطور پیوسته
petaline وابسته به برگ گل مانند گلبرگ
picotee میخک گلبرگ سفید یازرد
snowbush انواع گیاهان سفید گلبرگ چای جرسی
safflower گل رنگ [این گیاه صورت وحشی در کشورهای مختلف رشد می کند. در ایران در خراسان و تبریز وجود دارد. از گلبرگ ها رنگینه زرد استخراج می کنند.]
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
incessantly پیوسته
annexed پیوسته
coalescent پیوسته
ceaselessly پیوسته
continous پیوسته
attached پیوسته
ceaseless پیوسته
continuous پیوسته
round-the-clock پیوسته
contiguous پیوسته
unremittingly پیوسته
proximate پیوسته
alway پیوسته
affined پیوسته
everywhen پیوسته
never ceasing پیوسته
on and on پیوسته
allied پیوسته
on end پیوسته
non-stop پیوسته
incessant پیوسته
conjoint پیوسته
coadunate پیوسته
syndetic پیوسته
bursts پیوسته
legato پیوسته
married پیوسته
concomitant پیوسته
perpetually پیوسته
cohesive به هم پیوسته
in connexion with پیوسته به
eternal پیوسته
uninterrupted پیوسته
burst پیوسته
continual پیوسته
for ever and aday پیوسته
for evermore پیوسته
cursive پیوسته
continued پیوسته
d. in پیوسته
palmette گل شاه عباسی [این گل در طرح ها ختائی نقش اصلی را دارد منسوب به طراحان دوره صفویه بوده و عده ای آن را شبیه نیلوفر آبی می دانند. بصورت پنج پر، هشت پر و دوازده پر به همراه برگ ها و گلبرگ ها است.]
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
accretion رشد پیوسته
continuous function تابع پیوسته
without intermission پیوسته لاینقطع
accrete بهم پیوسته
vicinal در همسایگی پیوسته
peals صدای پیوسته
to be in a state of f. پیوسته درتغییربودن
thereunto بضمیمیه ان پیوسته به ان
symphsis عضو پیوسته
connecting arrangement ترتیب پیوسته
continuate پیوسته بهم
gamophyllous پیوسته برگ
continuous data دادههای پیوسته
continuous distributions توزیع پیوسته
continuous duty کار پیوسته
burst mode حالت پیوسته
continuous form ورقه پیوسته
burster فرم پیوسته
sustained yield بازده پیوسته
forever جاویدان پیوسته
to whittle at پیوسته بریدن
continuous error خطای پیوسته
continuous forms ورقههای پیوسته
conjunct بهم پیوسته
gamosepalous پیوسته کاسبرگ
collateral measures اقدامت پیوسته
connected measures اقدامت پیوسته
continuous traffic line خط پیوسته امد و شد
adjoins پیوسته بودن
adjoined پیوسته بودن
adjoin پیوسته بودن
continuous tone ته رنگ پیوسته
continuous tone اهنگ پیوسته
continuous variable متغیر پیوسته
nid nod پیوسته جنبیدن
full time پیوسته کار
linked list لیست پیوسته
against پیوسته مجاور
flow chip براده پیوسته
ex post بوقوع پیوسته
end to end سرهم پیوسته
incessant drinking پیوسته گساری
indiscrete بهم پیوسته
inseparate بهم پیوسته
insobriety شرب پیوسته
haunt پیوسته امدن به
haunts پیوسته امدن به
aggregate بهم پیوسته
aggregates بهم پیوسته
whittle پیوسته کم کردن
pealing صدای پیوسته
pealed صدای پیوسته
collective بهم پیوسته
continuous paper کاغذ پیوسته
continuous processing پردازش پیوسته
contiguous همجوار پیوسته
continuous phase فاز پیوسته
compacts بهم پیوسته
continuous process فرایند پیوسته
compacting بهم پیوسته
compacted بهم پیوسته
permanent water level تراز پیوسته اب
diligence کوشش پیوسته
compact بهم پیوسته
nid nod پیوسته جنباندن
continuous spectrum طیف پیوسته
continuous scrolling حرکت پیوسته
peal صدای پیوسته
diligency کوشش پیوسته
without rest پیوسته لاینقطع
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
indiscretely بطور بهم پیوسته
continuous packing column ستون پر شده پیوسته
steadied پیوسته ویکنواخت کردن
he kept on speaking پیوسته سخن میگفت
continuous levelling تراز یابی پیوسته
continuous grading دانه بندی پیوسته
continuous background radiation تابش زمینهای پیوسته
continuous flow analyser تجزیه گر جریان پیوسته
so let us always be kind پیوسته مهربان باشیم
continuing appropriation تامین اعتبار پیوسته
order about پیوسته پی فرمان فرستادن
continuous rating کار پیوسته اسمی
continuous extraction apparatus دستگاه استخراج پیوسته
continuous forms فرم های پیوسته
steadily بطور پیوسته و یکنواخت
direct connected ماشینهای بهم پیوسته
to breed in and in پیوسته باخویشاوندان پیوندکردن
to chop and change پیوسته تغییررای دادن
to run on بهم پیوسته بودن
steadies پیوسته ویکنواخت کردن
steadiest پیوسته ویکنواخت کردن
continuous function تابع پیوسته [ریاضی]
zigzagging خطوط جناغی پیوسته
tractor feed تغذیه کاغذ پیوسته
steady پیوسته ویکنواخت کردن
steadying پیوسته ویکنواخت کردن
zigzagged خطوط جناغی پیوسته
uniterrupted پیوسته غیرمقطوع دایم
to hang together باهم پیوسته یامتحدبودن
statement with debate بیانیه با بحث پیوسته
zigzag خطوط جناغی پیوسته
zigzags خطوط جناغی پیوسته
to keep on پیوسته نگاه داشتن
always پیوسته همه وقت
to peg a way at some work پیوسته درسرچیزی کارکردن
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
terraces ردیف خانههای بهم پیوسته
to keep the track of something پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
full time پیوسته کاری تمام وقت
true or sternal ribs دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
to move a bout پیوسته جای خود را تغییردادن
linked pie/column graph نمودار گرد و ستونی پیوسته
terrace ردیف خانههای بهم پیوسته
without interruption پیوسته پی در پی بطورمسلسل بدون بادخور
correlative بهم پیوسته جفت نظیر
to be connected بهم پیوسته [متصل] بودن
companionate بهم پیوسته دراثر اتحادواشتراک
to harp on one string پیوسته روی یک موضوع بحث کردن
panoramically بشکل دورنمای مسلسل بطوروسیع و پیوسته
feeding storm طوفانی که پیوسته برسختی ان افزوده میشد
croft زمین قابل کشت پیوسته بخانه
crofts زمین قابل کشت پیوسته بخانه
infield کشتزار پیوسته بخانه زمین زیر کشت
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com