English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 190 (9 milliseconds)
English Persian
flank دامنه جناح
flanked دامنه جناح
flanking دامنه جناح
Other Matches
subalpine ساکن دامنه کوهستان الپ مربوط به دامنه کوه
winglike جناح وار جناح مانند
out flank دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
shoulders جناح
flanking جناح
pinna جناح
aisles جناح
aisle جناح
shouldering جناح
shouldered جناح
winging جناح
shoulder جناح
wing جناح
left flank جناح چپ
flank جناح
flanked جناح
left جناح چپ
rightism جناح راستی
right wing of army جناح یمین
right flank جناح راست
rightists جناح راستی
cross from a flank عبوراز یک جناح
left-winger جناح چپی
self depreciation حفض جناح
left-wingers جناح چپی
van بال جناح
right winger جناح راستی
right-winger جناح راستی
left winger جناح چپی
right-wingers جناح راستی
vans بال جناح
rightist جناح راستی
disposed flank جناح باز
litotes خفض جناح
pitch diameter قطر جناح
left wing مربوط به جناح چپ
right wing جناح راست
right-wing جناح راست
transept جناح کلیسا
transepts جناح کلیسا
flanker مهاجم جناح
left wing of army جناح یسار
left-wing مربوط به جناح چپ
queen side جناح وزیر شطرنج
king's wing جناح شاه شطرنج
king side جناح شاه شطرنج
winging تیپ هوایی جناح
by the left or right flank به جناح راست یا چپ ناو
wing تیپ هوایی جناح
queen's wing جناح وزیر شطرنج
flankerback بازیگر میانی جناح
cross from a flank یک جناح را دور زدن
flank crossing عبوراز جناح دشمن
flanker بازیگر مهاجم در جناح
algenib گاما- فرس جناح الفرس
flank crossing دور زدن جناح دشمن
exposed در معرض دید جناح باز
disposed flank جناح مکشوف جوانب باز
centrist wing طرفدار جناح میانه رو [سیاست]
out flanking دور زننده احاطه کننده جناح
far-right extremist scene صحنه جناح راست [افراطی] [سیاست]
[extreme] right-wing scene صحنه جناح راست [افراطی] [سیاست]
flanked از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
flanking از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
flank از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
amplitude دامنه
skirts دامنه
brae دامنه
talus دامنه
range دامنه
scope دامنه
tails دامنه
tailed دامنه
tail دامنه
ranges دامنه
ranged دامنه
slope دامنه
skirt دامنه
foot دامنه
sloped دامنه
hillsides دامنه
skirted دامنه
slopes دامنه
mountainside دامنه
mountainsides دامنه
hillside دامنه
magnitude دامنه
right شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
righting شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
righted شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
talus meterial واریزه دامنه
pulse amplitude دامنه تپش
midrange میان دامنه
one tailed test ازمون یک دامنه
range دامنه [ریاضی]
maximum amplitude دامنه حداکثر
range expression عبارت دامنه
two tailed test ازمون دو دامنه
vibration amplitude دامنه ارتعاش
wave amplitude دامنه موج
tooth flank دامنه دندانه
tropic range دامنه استوایی
talus دامنه سنگلاخی
talus دامنه تالیوز
restriction of range محدودیت دامنه
response amplitude دامنه پاسخ
range of stress دامنه تنش
range of motion دامنه حرکت
range name نام دامنه
range format قالب دامنه
total amplitude of oscillation دامنه کل نوسان
tolerance دامنه تغییرات
amplitude modulation مدولاسیون دامنه
amplitude of oscillation دامنه نوسان
amplitude of vibration دامنه ارتعاش
audibility range دامنه شنودپذیری
audio frequency دامنه شنودپذیری
class interval دامنه طبقه
colluvial دامنه کوهی
combe دامنه تپه
criteria range دامنه ملاک
discriminating range دامنه افتراق
amplitude دامنه بزرگی
hillsides دامنه کوه
tolerances دامنه تغییرات
range دامنه تغییرات
ranged دامنه تغییرات
ranges دامنه تغییرات
am مدولاسیون دامنه
scope دامنه رسیدگی
feet پایین دامنه
hillside دامنه کوه
double amplitude دامنه دوبل
frequency response خم دامنه- بسامد
impluse amplitude دامنه ایمپولز
interval confidence دامنه اطمینان
f.of mountain دامنه کوه
hill side دامنه تپه
problem child فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
impluse amplitude دامنه ضربه جریان
double apron fence سیم خاردار دو دامنه
magnitude of alternating current دامنه جریان متناوب
tidal range دامنه جذر و مد دریایی
The matter assumed significant proportions. دامنه کار با لاگرفت
domain of a function دامنه یک تابع [ریاضی]
domain of definition دامنه تعریف [ریاضی]
foothill تپه دامنه کوه
purview دامنه شمول قانون
lift بالارو دامنه بالابری
lifted بالارو دامنه بالابری
lifting بالارو دامنه بالابری
cylinder skirt حاشیه یا دامنه سیلندر
lifts بالارو دامنه بالابری
modular range دامنه تغییرات مدول
interquartile range دامنه میان چالاکی
skirting armor زره دامنه تانک
semi interquartile range دامنه نیمه چارکی
ridge پشته تپههای دامنه کوه
ridges پشته تپههای دامنه کوه
sidehill واقع در کنار تپه دامنه
skirts دامنه کوه حومه شهر
foot hill تپه ای که در دامنه کوهی باشد.
neap range دامنه نوسان جزر و مدضعیف
skirt دامنه کوه حومه شهر
skirted دامنه کوه حومه شهر
cove خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
foehn باد خشک وگرم دامنه کوه
damping factor نسبت دامنه هر موج به موجهای بعدی
daily range of soil temperature دامنه تغییرات حرارت روزانه خاک
coves خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
infrasound صدایی با توان و دامنه بسیارو فرکانس بسیار کم
stepping قراردادن دکل درحفره مخصوص شیب تند دامنه
fumarole شکاف دامنه اتش فشان که از ان دود وبخارمتصاعد است
step قراردادن دکل درحفره مخصوص شیب تند دامنه
wave trough نقطه می نیمم یا ماکزیمم منفی دامنه در نیمه راه بین دو قله موج
hook's law تغییر شکل یک جسم الاستیک در دامنه الاستیسیته با تنش وارده متناسب است
omni axial nozzle نازل موتور راکت که میتوانددر دامنه تعیین شده درراستاهای مختلف تنظیم شود
freeware نرم افزاری که در دامنه عمومی قرار دارد و هر کسی بدون پرداخت میتواند از آن استفاده کند
continuous wave امواج الکترومگنتیک که بدون فاصله تکرار میشوند ومعمولا دارای دامنه و طول موج و فرکانس ثابت میباشند
wobbulator تولیدکننده سیگنال اف ام که فرکانس ان با دامنه ثابت بالاپایین فرکانس مرکزی تغییرمیکند
spring tide جذر و مد با دامنه زیاد حداکثر جذر و مد نهایی دریایی
lithosol خاک کم عمق دامنه کوه ودشت که مرکب از سنگریزه وسنگهای نیمه خاک شده میباشد
moslem league اولین حزب پاکستان که درزمان حیات محمد علی جناح که رهبر ان بود مقتدرترین حزب پاکستان محسوب می شد
gamma pegasi جنب الفرس جناح الفرس
damped wave موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
slope of cutting دامنه برش یا سینه برش شیروانی کند
slope of bankment دامنه خاکریز یا سینه خاکریز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com