Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (8 milliseconds)
English
Persian
czarevna
دختر تزار
Other Matches
interwed
در یمان هم ازدواج کردن دختر دادن و دختر گرفتن
cousin
پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
cousins
پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
tzars
تزار
czars
تزار
tsar
تزار
tzar
تزار
tsars
تزار
czar
تزار
czarevitch
پسر تزار
czarina
زوجه تزار
slut
دختر بی شرم دختر پیشخدمت
sluts
دختر بی شرم دختر پیشخدمت
girlie
دختر
lasses
دختر
lass
دختر
wenches
دختر
girl
دختر
girls
دختر
phoebe
دختر گا
quean
دختر
sissified
دختر
daughtren
دختر
fille
دختر
she
ان دختر یا زن
girly
دختر
grand daughter
دختر دختر
wench
دختر
granddaughter
دختر دختر
daughter
دختر
granddaughters
دختر دختر
maids
دختر
maid
دختر
daughters
دختر
trull
دختر جوان
minx
دختر گستاخ
nurse maid
دختر پرستار
girlfriend
دوست دختر
proserpina
دختر زاوش
proserpine
دختر زاوش
hoyden
دختر گستاخ
hoyden ar hoi
دختر گستاخ
hoyden ar hoi
دختر بی شرم
ingenue
دختر ساده
inheritress
زن یا دختر ارث بر
inheritrix
زن یا دختر ارث بر
lass n
دختر بچه
whose d. is she?
او دختر کیست
age of consent
سن قانونی دختر
girl scouts
پیشاهنگ دختر
girlfriends
دوست دختر
schoolgirl
دختر مدرسه
schoolgirls
دختر مدرسه
teeny-bopper
دختر بچه
teeny-boppers
دختر بچه
first cousins
دختر دایی
first cousins
دختر عمه
first cousins
دختر خاله
first cousin
دختر عمو
first cousin
دختر خاله
girl scout
پیشاهنگ دختر
first cousin
دختر عمه
first cousin
دختر دایی
first cousins
دختر عمو
grand son
پسر دختر
colleen
دختر موخرمایی
periwinkle
گل تلفونی دختر
bobby socker
دختر نابالغ
wenches
دختر دهقان
balletgirl
دختر رقصنده
grandson
پسر دختر
grandsons
پسر دختر
granddaughter
دختر پسر
granddaughters
دختر پسر
girl guide
دختر پیشاهنگ
belle
دختر خوشگل
stepdaughters
دختر خوانده
stepdaughter
دختر خوانده
maidens
دختر باکره
maiden
دختر باکره
belles
دختر خوشگل
wench
دختر دهقان
bobby soxer
دختر نابالغ
tomboys
دختر پسروار
gamine
دختر کوچه
gamine
دختر ولگرد
hussy
دختر جسور
hussies
دختر گستاخ
nursemaids
دختر پرستار
god daughter
دختر تعمیدی
goddauhgter
دختر تعمیدی
nursemaid
دختر پرستار
hussies
دختر جسور
demoiselle
دختر خانم
hussy
دختر گستاخ
cowgirl
دختر گاوچران
periwinkles
گل تلفونی دختر
colleen
دختر بور
tomboy
دختر پسروار
milkmaid
دختر شیر دوش
She is self-centerd. she is an opinionated sort lf girl.
دختر خودرأیی است
goddaughter
دختر خواندهی روحانی
She is a pretty of it .
دختر قشنگی؟ است
goddaughters
دختر خواندهی روحانی
nieces
دختر برادر یا خواهر
niece
دختر برادر یا خواهر
milkmaids
دختر شیر دوش
gamine
دختر هوس باز
senorita
دوشیزه دختر خانم
old maid
دختر خانه مانده
old maids
دختر خانه مانده
girlie
دختر وار دخترانه
alumna
دختر یا زن فارغ التحصیل
who is this girl ?
این دختر کیست
spinster
دختر خانه مانده
spinsterish
مثل دختر ترشیده
spinsters
دختر خانه مانده
townswoman
دختر شهری فاحشه
girly
دختر وار دخترانه
besom
دختر گستاخ وجسور
pinup
تصویر دختر زیبا
princess of the blood
دختر یا نوه پادشاه
fillies
دختر شوخ و جوان
filly
دختر شوخ و جوان
nymphet
دختر کوچک و زیبا
grisette
دختر کارگر فرانسوی
princessroyal
بزرگترین دختر پادشاه انگلیس
sissy
دختر مردیا بچه زن صفت
her next was a girl
بچه دومش دختر بود
statutory rape
هتک ناموس دختر نابالغ
She bore him a daughter.
برایش یک دختر آورد (زائید)
kitties
دختر جوان زن سبک و جلف
She is svelt . she has a small waist .
دختر کمر باریکی است
kitty
دختر جوان زن سبک و جلف
She is a good – looker .
دختر خوش قیافه ای است
wenches
فاحشه دختر بازی کردن
She is very sweet . She is a pet .
دختر خیلی نازی است
wench
فاحشه دختر بازی کردن
jade
دختر لاسی پشم سبز
sissies
دختر مردیا بچه زن صفت
step daughter
دختر اندر دخترزن یا شوهر
cissies
دختر مردیا بچه زن صفت
electra complex
حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر
infanta
دختر پادشاه و ملکه اسپانیا یاپرتقال
to pick up women
<idiom>
دختر بلند کردن
[اصطلاح روزمره]
She is a ball of fire.
دختر آتش پاره ای (زرنگ وپرتحرک )
The blow made me giddy young girl .
دختر گیج وسر بهوایی است
paranymph
دختر ملازم عروس به خانه داماد
girl scout
عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
girl scouts
عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
pinup girl
دختر زیبایی که عکسهایش به دیوار اویخته شود
Will you go out with me?
با من می روی بیرون؟
[به عنوان دوست پسر و دختر]
Do you want to go out with me?
با من می روی بیرون؟
[به عنوان دوست پسر و دختر]
to date
باهم بیرون رفتن
[به عنوان دوست پسر و دختر]
to go out
باهم بیرون رفتن
[به عنوان دوست پسر و دختر]
to go catting
[to look for sexual partners]
<idiom>
رفتن برای دختر بلند کردن
[اصطلاح روزمره]
gals
واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
gal
واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
femme-fleur
[طرح دختر رویایی در طراحی های هنرهای جدید فرانسه]
How about going out together?
نظرت از اینکه ما با هم برویم بیرون چه است؟
[به عنوان دوست پسر و دختر]
to pick up somebody
کسی را پیدا کردن
[دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
to ask somebody out for dinner
کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن
[بیشتر دوست دختر و پسر]
brownie
دختر پیشاهنگ هشت ساله تایازده ساله
brownies
دختر پیشاهنگ هشت ساله تایازده ساله
to pair somebody off
[up]
with somebody
کسی را با کسی دیگر زوج کردن
[برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر]
[همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
missy
دختر خانم خانم
I am
[have]
finished with you.
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am done with you.
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com