Dictiornary-Farsi | دختر جسور | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
hussies	دختر جسور
hussy	دختر جسور


Other Matches

interwed	در یمان هم ازدواج کردن دختر دادن و دختر گرفتن
cousin	پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
cousins	پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
slut	دختر بی شرم دختر پیشخدمت
sluts	دختر بی شرم دختر پیشخدمت
high spirited	جسور
hardiest	جسور
impertinence or nency	جسور
lippy	جسور
malapert	جسور
peart	جسور
assured	جسور
hardier	جسور
hardy	جسور
pert	جسور
wanton	جسور
presumptive	جسور
daring	جسور
flips	جسور
flipped	جسور
flip	جسور
presuming	جسور
adventuress	زن جسور
bold faced	جسور
boldface	جسور
cutty sark	زن جسور
derring do	جسور
presumptuous	جسور
rude	جسور
insolent	جسور
forwarded	جسور
bolder	جسور
bold	جسور
forward	جسور
boldest	جسور
ruder	جسور
immodest	جسور
bumptious	جسور
rudest	جسور
fresh	جسور
fresh-	جسور
cocky	جسور
freshest	جسور
adventurers	جسور بی پروا
pushing	جسور باپشتکار
elate	جسور کردن
reanimate	جسور کردن
adventurer	جسور بی پروا
defiant	جسور مظنون
embolden	جسور کردن
encourage	جسور کردن
venturous	جسور بی باک
embolden	جسور کردن
hearten	جسور کردن
countenance [encourage]	جسور کردن
petulant	ادم جسور کج خلق
To overstep the limits. To overreach oneself . To become impudent.	دور برداشتن ( جسور شدن )
You have became cocky lately.	تازگیها خیلی دم درآوردی ( جسور وپروشدی )
crust	پوسته سخت هر چیزی ادم جسور و بی ادب
crusts	پوسته سخت هر چیزی ادم جسور و بی ادب
girl	دختر
girls	دختر
fille	دختر
sissified	دختر
quean	دختر
daughtren	دختر
girly	دختر
grand daughter	دختر دختر
she	ان دختر یا زن
phoebe	دختر گا
girlie	دختر
wench	دختر
daughters	دختر
maids	دختر
maid	دختر
wenches	دختر
granddaughters	دختر دختر
lass	دختر
lasses	دختر
granddaughter	دختر دختر
daughter	دختر
trull	دختر جوان
first cousins	دختر خاله
first cousins	دختر عمو
first cousin	دختر عمه
whose d. is she?	او دختر کیست
age of consent	سن قانونی دختر
first cousin	دختر دایی
first cousin	دختر عمو
grandson	پسر دختر
granddaughter	دختر پسر
minx	دختر گستاخ
nurse maid	دختر پرستار
first cousin	دختر خاله
proserpina	دختر زاوش
proserpine	دختر زاوش
grandsons	پسر دختر
first cousins	دختر عمه
first cousins	دختر دایی
girl scout	پیشاهنگ دختر
hussy	دختر گستاخ
hussies	دختر گستاخ
nursemaids	دختر پرستار
nursemaid	دختر پرستار
teeny-boppers	دختر بچه
girlfriend	دوست دختر
girlfriends	دوست دختر
schoolgirl	دختر مدرسه
schoolgirls	دختر مدرسه
teeny-bopper	دختر بچه
ingenue	دختر ساده
tomboys	دختر پسروار
tomboy	دختر پسروار
lass n	دختر بچه
colleen	دختر موخرمایی
colleen	دختر بور
cowgirl	دختر گاوچران
czarevna	دختر تزار
wench	دختر دهقان
demoiselle	دختر خانم
belles	دختر خوشگل
gamine	دختر کوچه
gamine	دختر ولگرد
wenches	دختر دهقان
girl scouts	پیشاهنگ دختر
periwinkles	گل تلفونی دختر
maiden	دختر باکره
maidens	دختر باکره
stepdaughter	دختر خوانده
stepdaughters	دختر خوانده
periwinkle	گل تلفونی دختر
balletgirl	دختر رقصنده
bobby socker	دختر نابالغ
bobby soxer	دختر نابالغ
belle	دختر خوشگل
grand son	پسر دختر
inheritress	زن یا دختر ارث بر
granddaughters	دختر پسر
hoyden	دختر گستاخ
hoyden ar hoi	دختر گستاخ
hoyden ar hoi	دختر بی شرم
girl guide	دختر پیشاهنگ
god daughter	دختر تعمیدی
inheritrix	زن یا دختر ارث بر
goddauhgter	دختر تعمیدی
spinster	دختر خانه مانده
nymphet	دختر کوچک و زیبا
spinsters	دختر خانه مانده
fillies	دختر شوخ و جوان
old maid	دختر خانه مانده
niece	دختر برادر یا خواهر
filly	دختر شوخ و جوان
old maids	دختر خانه مانده
girlie	دختر وار دخترانه
milkmaid	دختر شیر دوش
milkmaids	دختر شیر دوش
She is a pretty of it .	دختر قشنگی؟ است
grisette	دختر کارگر فرانسوی
senorita	دوشیزه دختر خانم
who is this girl ?	این دختر کیست
goddaughter	دختر خواندهی روحانی
nieces	دختر برادر یا خواهر
goddaughters	دختر خواندهی روحانی
pinup	تصویر دختر زیبا
besom	دختر گستاخ وجسور
alumna	دختر یا زن فارغ التحصیل
She is self-centerd. she is an opinionated sort lf girl.	دختر خودرأیی است
girly	دختر وار دخترانه
gamine	دختر هوس باز
spinsterish	مثل دختر ترشیده
princess of the blood	دختر یا نوه پادشاه
townswoman	دختر شهری فاحشه
cissies	دختر مردیا بچه زن صفت
jade	دختر لاسی پشم سبز
sissy	دختر مردیا بچه زن صفت
sissies	دختر مردیا بچه زن صفت
wenches	فاحشه دختر بازی کردن
She is a good – looker .	دختر خوش قیافه ای است
She is svelt . she has a small waist .	دختر کمر باریکی است
She bore him a daughter.	برایش یک دختر آورد (زائید)
kitty	دختر جوان زن سبک و جلف
her next was a girl	بچه دومش دختر بود
step daughter	دختر اندر دخترزن یا شوهر
wench	فاحشه دختر بازی کردن
kitties	دختر جوان زن سبک و جلف
princessroyal	بزرگترین دختر پادشاه انگلیس
statutory rape	هتک ناموس دختر نابالغ
She is very sweet . She is a pet .	دختر خیلی نازی است
She is a ball of fire.	دختر آتش پاره ای (زرنگ وپرتحرک )
The blow made me giddy young girl .	دختر گیج وسر بهوایی است
to pick up women <idiom>	دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
paranymph	دختر ملازم عروس به خانه داماد
infanta	دختر پادشاه و ملکه اسپانیا یاپرتقال
electra complex	حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر
girl scout	عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
Will you go out with me?	با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
Do you want to go out with me?	با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
pinup girl	دختر زیبایی که عکسهایش به دیوار اویخته شود
girl scouts	عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
to go catting [to look for sexual partners] <idiom>	رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]