English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 175 (9 milliseconds)
English Persian
bobby socker دختر نابالغ
bobby soxer دختر نابالغ
Search result with all words
statutory rape هتک ناموس دختر نابالغ
Other Matches
interwed در یمان هم ازدواج کردن دختر دادن و دختر گرفتن
cousin پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
cousins پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
sluts دختر بی شرم دختر پیشخدمت
slut دختر بی شرم دختر پیشخدمت
immature نابالغ
min نابالغ
under age نابالغ
non age نابالغ
impuberal نابالغ
impuberate نابالغ
prepubescent <adj.> نابالغ
underage نابالغ
impubic نابالغ
unfledged نابالغ نارسا
minor شخص نابالغ
unripe نابالغ نرسیده
under a خردسال نابالغ صغیر
wet behind the ears <idiom> نابالغ ،دهانش بوی شیر میدهد
she ان دختر یا زن
granddaughters دختر دختر
girly دختر
quean دختر
sissified دختر
lass دختر
lasses دختر
fille دختر
girls دختر
girlie دختر
wenches دختر
phoebe دختر گا
maid دختر
maids دختر
daughter دختر
daughters دختر
granddaughter دختر دختر
daughtren دختر
girl دختر
wench دختر
grand daughter دختر دختر
first cousin دختر عمو
whose d. is she? او دختر کیست
age of consent سن قانونی دختر
trull دختر جوان
inheritrix زن یا دختر ارث بر
ingenue دختر ساده
lass n دختر بچه
minx دختر گستاخ
nurse maid دختر پرستار
proserpina دختر زاوش
proserpine دختر زاوش
inheritress زن یا دختر ارث بر
first cousin دختر خاله
teeny-boppers دختر بچه
teeny-bopper دختر بچه
schoolgirls دختر مدرسه
first cousin دختر عمه
first cousin دختر دایی
first cousins دختر عمو
first cousins دختر خاله
first cousins دختر عمه
first cousins دختر دایی
girl scout پیشاهنگ دختر
girl scouts پیشاهنگ دختر
girlfriend دوست دختر
girlfriends دوست دختر
schoolgirl دختر مدرسه
tomboys دختر پسروار
hussies دختر جسور
colleen دختر موخرمایی
colleen دختر بور
cowgirl دختر گاوچران
czarevna دختر تزار
periwinkle گل تلفونی دختر
nursemaids دختر پرستار
demoiselle دختر خانم
hussies دختر گستاخ
wenches دختر دهقان
grandsons پسر دختر
hussy دختر جسور
periwinkles گل تلفونی دختر
tomboy دختر پسروار
maiden دختر باکره
maidens دختر باکره
stepdaughter دختر خوانده
stepdaughters دختر خوانده
hussy دختر گستاخ
nursemaid دختر پرستار
goddauhgter دختر تعمیدی
grandson پسر دختر
grand son پسر دختر
granddaughter دختر پسر
hoyden ar hoi دختر گستاخ
god daughter دختر تعمیدی
wench دختر دهقان
granddaughters دختر پسر
hoyden ar hoi دختر بی شرم
hoyden دختر گستاخ
balletgirl دختر رقصنده
gamine دختر کوچه
gamine دختر ولگرد
belles دختر خوشگل
belle دختر خوشگل
girl guide دختر پیشاهنگ
milkmaids دختر شیر دوش
milkmaid دختر شیر دوش
niece دختر برادر یا خواهر
She is self-centerd. she is an opinionated sort lf girl. دختر خودرأیی است
She is a pretty of it . دختر قشنگی؟ است
nymphet دختر کوچک و زیبا
nieces دختر برادر یا خواهر
filly دختر شوخ و جوان
goddaughters دختر خواندهی روحانی
who is this girl ? این دختر کیست
townswoman دختر شهری فاحشه
spinsterish مثل دختر ترشیده
senorita دوشیزه دختر خانم
gamine دختر هوس باز
fillies دختر شوخ و جوان
princess of the blood دختر یا نوه پادشاه
pinup تصویر دختر زیبا
girly دختر وار دخترانه
grisette دختر کارگر فرانسوی
alumna دختر یا زن فارغ التحصیل
old maids دختر خانه مانده
girlie دختر وار دخترانه
besom دختر گستاخ وجسور
spinster دختر خانه مانده
spinsters دختر خانه مانده
goddaughter دختر خواندهی روحانی
old maid دختر خانه مانده
sissies دختر مردیا بچه زن صفت
sissy دختر مردیا بچه زن صفت
cissies دختر مردیا بچه زن صفت
She bore him a daughter. برایش یک دختر آورد (زائید)
She is a good – looker . دختر خوش قیافه ای است
She is very sweet . She is a pet . دختر خیلی نازی است
wenches فاحشه دختر بازی کردن
kitties دختر جوان زن سبک و جلف
jade دختر لاسی پشم سبز
She is svelt . she has a small waist . دختر کمر باریکی است
princessroyal بزرگترین دختر پادشاه انگلیس
step daughter دختر اندر دخترزن یا شوهر
kitty دختر جوان زن سبک و جلف
wench فاحشه دختر بازی کردن
her next was a girl بچه دومش دختر بود
to pick up women <idiom> دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
paranymph دختر ملازم عروس به خانه داماد
electra complex حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر
She is a ball of fire. دختر آتش پاره ای (زرنگ وپرتحرک )
infanta دختر پادشاه و ملکه اسپانیا یاپرتقال
The blow made me giddy young girl . دختر گیج وسر بهوایی است
girl scout عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
Will you go out with me? با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
Do you want to go out with me? با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
pinup girl دختر زیبایی که عکسهایش به دیوار اویخته شود
girl scouts عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
to go catting [to look for sexual partners] <idiom> رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
to date باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
to go out باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
gal واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
gals واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
femme-fleur [طرح دختر رویایی در طراحی های هنرهای جدید فرانسه]
How about going out together? نظرت از اینکه ما با هم برویم بیرون چه است؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
to pick up somebody کسی را پیدا کردن [دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
to ask somebody out for dinner کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن [بیشتر دوست دختر و پسر]
brownie دختر پیشاهنگ هشت ساله تایازده ساله
brownies دختر پیشاهنگ هشت ساله تایازده ساله
to pair somebody off [up] with somebody کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
missy دختر خانم خانم
I am [have] finished with you. رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am done with you. رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com