English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
limited access دراری محدودیت مدارک محدود
Other Matches
parochialism محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
withheld محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholds محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholding محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withhold محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
cost records مدارک قیمت تمام شده مدارک تعیین ارزش
illmitable محدود نکردنی محدود نشدنی
weapons tight جنگ افزار اتش محدود فرمان اتش محدود در پدافندهوایی
references مدارک
reference مدارک
resources مدارک
application credentials مدارک درخواستنامه
record count شمار مدارک
application documents مدارک درخواستنامه
privileged communication مدارک محرمانه
training publication مدارک اموزشی
application papers مدارک درخواستنامه
record management مدیریت مدارک
undocumented فاقد مدارک قانونی
record gap شکاف بین مدارک
record blocking کنده یی کردن مدارک
cumulative evidence قرائن یا مدارک اضافی
office of records بایگانی یا دفتراسناد و مدارک
internal evidence مدارک یاگواه درونی
interrecord gap شکاف بین مدارک
documentation مدرک یا مدارک اسناد
lost documents اسناد و مدارک گم شده
documentation ارائه اسناد یا مدارک
restricts بازداشت طبقه بندی مدارک
administrative crypto account نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
restricting بازداشت طبقه بندی مدارک
document comparison utility برنامه کمکی مقایسه مدارک
classified material مدارک طبقه بندی شده
medical records پرونده پزشکی مدارک بهداشتی
indirect evidence مدارک و ادله غیر مستقیم
restrict بازداشت طبقه بندی مدارک
access to classified material دسترسی به مدارک طبقه بندی شده
accountable cryptomaterial مدارک و وسایل طبقه بندی شده
Here are my car registration papers. بفرمائید این مدارک مالکیت اتومبیل من است.
internal evidence مدارک یا گواهی که از درون چیزی بدست میاید
reserve on board مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
disposal انهدام اسناد و مدارک یا وسایل مصرف واگذار کردن
finitude محدودیت
finiteness محدودیت
restraint محدودیت
restraints محدودیت
limitations محدودیت
limitation محدودیت
circumscription محدودیت
restriction محدودیت
constraint محدودیت
constraints محدودیت ها
narrowness محدودیت
incomprehensiveness محدودیت
restrictions محدودیت
restraint of trade محدودیت تجارت
restriction of range محدودیت دامنه
time bar محدودیت زمانی
trade restriction محدودیت تجاری
wage constraint محدودیت دستمزد
age limit محدودیت سنی
tie up <idiom> محدودیت استفاده
time limits محدودیت زمانی
time limit محدودیت زمانی
in line <idiom> با محدودیت متداول
budget constraint محدودیت بودجه
appropriation limitation محدودیت بودجه
free play بدون محدودیت
limitation period دوره محدودیت
limitable محدودیت پذیر
economic stringency محدودیت اقتصادی
exchange restriction محدودیت ارزی
exclusiveness محدودیت انحصار
restriction of imports محدودیت واردات
fire restriction محدودیت اتش
monetary deflation محدودیت پولی
economic constraint محدودیت اقتصادی
monetary restriction محدودیت پولی
budget constaint محدودیت بودجهای
exchange restricition محدودیت ارزی
capital constraint محدودیت سرمایه
restrictionism سیاست محدودیت
compute bound محدودیت محاسباتی
constraint of supply محدودیت امادی
monopoly restriction محدودیت انحصاری
import restriction محدودیت واردات
restriction منع محدودیت
freely بدون محدودیت
restrictions منع محدودیت
modular constraint محدودیت در جابجایی تصاویر
exclusion محدودیت در دستیابی به سیستم
parochialism محدودیت در افکار وعقایدمحلی
import quotas محدودیت کمی واردات
appropriation limitation محدودیت تخصیص اعتبار
in restraint of trade تحت محدودیت تجارتی
airspace restricted area منطقه محدودیت پرواز
sanitize حفظ کردن اسناد و مدارک بااهمیت با تغییر اسامی یامحلها یا علایم مشخصه ان
freezes محدودیت عدم امکان تغییر
unconstrained optimization بهینه سازی بدون محدودیت
freeze محدودیت عدم امکان تغییر
free کمی محدودیت نوع اسلحه
freed کمی محدودیت نوع اسلحه
freeing کمی محدودیت نوع اسلحه
frees کمی محدودیت نوع اسلحه
scientific socialism بررسی سوسیالیسم از طریق امار وارقام و شواهد و مدارک و برمبنای اصول اقتصاد و جامعه شناسی
arrays محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
array محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
freedom آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
freedoms آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
bounds محدودیت یا فضایی که کسی میتواند عمل انجام دهد
unlimited وسیله مسابقه بدون محدودیت از لحاظ حجم یا نوع موتور
inputted ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
input limited ای که خیلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
input ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
wraparound توسعه و بسط اتوماتیک خطی از یک متن به دو خط یا بیشتر به واسطه محدودیت ناحیهای از صفحه نمایش
demarche بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
limit محدود
limited محدود
limiting محدود
moderate محدود
moderated محدود
moderates محدود
lock step محدود
indeterminable نا محدود
limited access محدود
incomprehensible نا محدود
incomprehensive محدود
finte محدود
limitary محدود
finite محدود
moderating محدود
ambient محدود
terminated محدود
terminates محدود
terminate محدود
indefinite نا محدود
stint محدود کردن
straitlaced محدود درفشار
stints محدود کردن
de escalation محدود سازی
delimitate محدود کردن
delimitation محدود ساختن
copyrighted محدود به حق کپی
catathymic amnesia یادزدودگی محدود
circumscribed amnesia یادزدودگی محدود
qualificatory محدود سازنده
limit محدود کردن
abounds محدود کردن
confined equifer سفره محدود
bound مرز محدود
narrow market بازار محدود
controlled war جنگ محدود
limiting speed سرعت محدود
limiting size اندازه محدود
bottomless غیر محدود
qualifies محدود کردن
abounding محدود کردن
abounded محدود کردن
inter play حرکت محدود
restricted محدود الاستعمال
abound محدود کردن
containment محدود کردن
containment محدود نگاهداشتن
limitative محدود کننده
qualify محدود کردن
limiter محدود کننده
limited power اختیارات محدود
limited objective هدف محدود
limited integrator انتگرال محدود
limited divorce طلاق محدود
limited denied war جنگ محدود
finite integral انتگرال محدود
finite population جامعه محدود
finitely بطور محدود
infinite نا محدود بی اندازه
qualified property مالکیت محدود
restrictive محدود سازنده
restrictive محدود کننده
limited editions کالای محدود
limited editions فرآوردهی محدود
limited editions چاپ محدود
straightlaced محدود درفشار
unbound غیر محدود
trammel محدود ساختن
restricts محدود کردن
qualified مقید محدود
peg down محدود کردن
restricting محدود کردن
straiten محدود کردن
contracted مختصر محدود
confined محدود شده
limited edition چاپ محدود
restrainable محدود ساختنی
restriction محدود کردن
limited edition کالای محدود
limited edition فرآوردهی محدود
parochial ناحیهای محدود
restrict محدود کردن
restrictions محدود کردن
sex limited محدود به جنس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com