English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
at full length دراز کشیده
couchant دراز کشیده
Other Matches
drawled کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawl کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawling کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawls کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
longed کشیده
longest کشیده
drawn کشیده
deep drawn از ته دل کشیده
posttensioning پس کشیده
threaded نخ کشیده
longer کشیده
drew کشیده شد
leptokurtic کشیده
oblongated کشیده
oblonated کشیده
leptosome کشیده تن
long- کشیده
long کشیده
tensing کشیده
tensest کشیده
indrawn تو کشیده
longs کشیده
ectomorph کشیده تن
tense کشیده
tenses کشیده
tensed کشیده
drawlingly کشیده
tenser کشیده
saps شیره کشیده از
elongating کشیده کردن
low angle مسیر کشیده
elongates کشیده کردن
low angle fire تیر کشیده
deep fetched از ته دل کشیده شده
sap شیره کشیده از
sapped شیره کشیده از
long robe صورت کشیده
extensive بسیط کشیده
deer neck گردن کشیده
drawable کشیده شدنی
indrawn بداخل کشیده
threaded بند کشیده
ectomorphic type سنخ کشیده تن
ectomorphy کشیده تنی
flat fire تیر کشیده
flat trajectory خط سیر کشیده
elongate کشیده کردن
intractile کشیده نشدنی
leptomorph کشیده ریخت
prolate کشیده شده
deprived محرومیت کشیده
linear باریک کشیده
touse کشیده شدن
chock-a-block بالا کشیده
flare زبانه کشیده
in tow <idiom> کشیده شده
tensive کشیده شدنی
flares زبانه کشیده
chock-a-block کاملا کشیده
drag کشیده شدن
vellum paper کاغذمهره کشیده
pinxit کشیده است
dragged کشیده شدن
drags کشیده شدن
tractile کشیده شدنی
soricine موش پوزه دراز شبیه موش پوزه دراز
underdraw کشیده نشدن زه تا اخر
oblongs دوک مانند کشیده
extendible کشیده شدنی امتدادپذیر
taut محکم کشیدن کشیده
hell bent به بیراهه کشیده شده
hell-bent به بیراهه کشیده شده
drawn on کشیده شدن عهده
deep fetched از ته سینه کشیده شده
draws کشیده شدن عهده
draw کشیده شدن عهده
satined paper گاغذ مهره کشیده
chanted اهنگ ساده و کشیده
chanting اهنگ ساده و کشیده
pulled muscle عضله کشیده شده
pencilled با مداد کشیده شده
chants اهنگ ساده و کشیده
lanternjaws صورت لاغر و کشیده
oblong دوک مانند کشیده
chant اهنگ ساده و کشیده
if you please بیزحمت زحمت کشیده
open وضع زه هنگام کشیده شدن
wired سیم کشیده مفتول دار
conducts اداره کردن کشیده شدن
conducted اداره کردن کشیده شدن
conducting اداره کردن کشیده شدن
He has suffered a great deal at the hands of his wife . از دست زنش خیلی کشیده
opens وضع زه هنگام کشیده شدن
opened وضع زه هنگام کشیده شدن
hard drawn copper wire سیم مسی کشیده شده
conduct اداره کردن کشیده شدن
prone float روی شکم با دستهای کشیده
wirespun زیاد کشیده ونازک لطیف فریف
infill نقاط کشیده شده روی نقشه
flat trajectory سهم تیرکشیده مسیر کشیده گلوله
come home کشیده شدن لنگر به طرف ناو
drags چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
to be at full stretch تا اندازه امکان پذیر کشیده شده بودن
She has long and shapely legs . ساق پاهای کشیده وخوش ترکیبی دارد
he is at the end of his tether چنته اش خالی شده یا قوایش ته کشیده است
in perspective کشیده شده ازروی علم منافرو مرایا
drag چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
capriole پرش عمودی اسب با پاهای کشیده به عقب
dragged چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
jinriki درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
jinrikisha درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
phantom section خط نقطهای که جهت رسم تصاویر نامرئی کشیده میشود
hauled همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
haul همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauls همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauling همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
stillage چارچوب یاچارپایهای که چیزیرا روی ان می گذارندتاابش کشیده شود
extending وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extend وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
perspective grid خطوط شبکه مختصاتی که روی عکس هوایی کشیده می شوند
i thanked him for his trouble برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
extends وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
shoot the duck حرکت جلو و عقب نشینی روی یک پا و پای دیگر کشیده بجلو
dragrope طنابی که بوسیله ان چیزی رامیکشند یا اینکه روی زمین کشیده میشود
longish دراز
macro دراز
dolichomorphic دراز تن
toom دراز
to piece out دراز
to eke out دراز
longheaded دراز سر
long headed سر دراز
lengthwise دراز
to be prolonged دراز
oblong دراز
oblongated دراز
linear دراز
verbose دراز
long- دراز
prolix دراز
oblongs دراز
lengthy دراز
longest دراز
longed دراز
longs دراز
longer دراز
long دراز
autoscore در پردازش کلمه دستورالعملی است که باعث میشود تا زیر متن خط کشیده شود
sliver فتیله نخ [الیاف کشیده شده و موازی که هنوز تاب داده نشده اند.]
proboscis پوزه دراز
long-time دراز مدت
long-drawn-out دور و دراز
pintail اردک دم دراز
prolixity دراز نویسی
longevity دراز عمری
extend دراز کردن
narrowest دراز وباریک
narrower دراز وباریک
narrowed دراز وباریک
narrow دراز وباریک
protract دراز کردن
prolongate دراز کردن
codling یکجورسیب دراز
ileum روده دراز
long bone استخوانهای دراز
long eared گوش دراز
morella cherry گیلاس دم دراز
long necked گردن دراز
long range دراز مدت
long-winded دراز نفس
long run دراز مدت
long shunt شنت دراز
long term دراز مدت
long wind دراز نفسی
longeval دراز عمر
long billed نوک دراز
long bill نوک دراز
tender fleshed cherry گیلاس دم دراز
far-fetched دور و دراز
inductile دراز نشو
far fetched دور و دراز
drag on <idiom> دراز کردن
wader مرغ دراز پا
long winded دراز نفس
string چسبناک دراز
lantern jawed چانه دراز
oblonated دراز :درازنا
lanternjaws چانه دراز
long-life عمر دراز
long life عمر دراز
longhead کله دراز
stretch دراز کردن
lengthening دراز شدن
lengthens دراز کردن
lengthens دراز شدن
snipe نوک دراز
longer-term دراز مدت
streek دراز کردن
long term <adj.> دراز مدت
long run [American E] <adj.> دراز مدت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com