English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English Persian
simple shear دراین برش تنش عمودی وجودندارد
Other Matches
standard دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standards دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
vertical redundancy check بررسی عمودی اشتباهات بررسی افزونگی عمودی
in this matter دراین امر
In this case ( instance) . دراین مورد
in this p case دراین موردبخصوص
of late دراین روزها
hither and thither <idiom> دراین سو وآن سو
in this connextion دراین زمینه
hereabout دراین حدود
here below دراین جهان
In this holy month. دراین ماه مبارک
herein named نامبرده دراین نامه
there دراین موضوع انجا
On this holy month. دراین روز مبارک
In this day and age. دراین دور وزمان
All the world and his wife were at this party . هر کی را بگویی دراین میهمانی بود
All the expenses. دراین عکس خوب افتادید
He talked in this connection (vein). دراین زمینه صحبت کرد
In this day and age. دراین سال وزمانه ( امروزه )
He has no influence in this company . دراین شرکت کاره ای نیست
I am a strange in this town. دراین شهر غریب هستم
he is an a. on that سخن او دراین باره است
in the last fortnight دراین پانزده روز گذشته
of late years دراین چند سال گذشته
She did not ask about this. او [زن] دراین باره پرسش نکرد.
The sun is all the more welcome. In this cold weather. دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
Generosity runs in the family. سخاوت دراین خانواده ارثی است
We dont have qualified personnel in this company. دراین شرکت آدم حسابی نداریم
He has a poor service record in this company. دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
I made a lot of profit in the deal . دراین معامله فایده زیادی بردم
the pilgrimage of life زندگی چندروزه ادمی دراین جهان
Did you make any profit in this deal ? آیا دراین معامله استفاده ای داشتید ؟
It is murder driving on this freeway ( motorway , highway ) . رانندگی دراین بزرگراه کشنده است
How many people live here ? چند نفر دراین خانه می نشینند ؟
I have a position ( post ) of great responsibility in this company . دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
Did you get anything out of this deal ? دراین معامله چیزی گیرت آمد ؟
You name it , they have it in thes department store. هر چه تو بگویی دراین فروشگاه می فروشند ( دارند )
I'll give you that [much] . دراین نکته اعتراف می کنم [که حق با تو است] .
This shop deals in goods of all sorts . دراین مغازه همه چیز معامله می شود
I'll speak at length on this subject. دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
There is nothing I can do about it. از دست من دراین باره کاری ساخته نیست
This car can hold 6 persons comefortably. دراین اتوموبیل راحت 6 نفر راجامی گیرند
Allow me to chew it over in my mind . اجازه بدهید دراین باره فکر کنم
We have no vacant position ( opening ) in this company . دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
There are not many amusements in this town. دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
It this case , the purpose has been defeated . دراین مورد نقض غرض شده است
The surely clean you out in this nightclub . دراین کارباره آدم را لخت می کنند ( می چاپند )
Several people could be accommodated in this room. چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
There are ine milion book (volumes)in this library. دراین کتابخانه یک میلیون جلد کتاب وجود دارد
In this contract , there are no loopholes for either party . دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
neap tide دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
perpendecular عمودی
plumb line خط عمودی
othogonal عمودی
on end عمودی
plumb lines خط عمودی
lineal عمودی
erecting عمودی
erected عمودی
erect عمودی
erects عمودی
straightest عمودی
straighter عمودی
straight عمودی
upright عمودی
vertical عمودی
perpendicular عمودی
righting حق عمودی
righted حق عمودی
right حق عمودی
coalitions مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
coalition مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
protectionism دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
marshall plan طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
portraint orientation تمایل عمودی
linal descent وارث خط عمودی
erectness حالت عمودی
normal force نیروی عمودی
perpendicularity حالت عمودی
off plmb غیر عمودی
normal force تلاش عمودی
out of plumb غیر عمودی
normal axis محور عمودی
normal acceleration شتاب عمودی
orthogonal rotation چرخش عمودی
orthogonality حالت عمودی
orthotropism رویش عمودی
tap root ریشه عمودی
out of the perpendicular غیر عمودی
joint drain زهکش عمودی
perpendecular خط عمودی یا قائم
plumbness حالت عمودی
vertical adjustment تنظیم عمودی
whip stall حرکت عمودی
y axis محور عمودی
nosedive فرود عمودی
nosedived فرود عمودی
nosedives فرود عمودی
nosediving فرود عمودی
brise-soleil پرده عمودی
brise-soleil کرکره عمودی
crown-post تیرک عمودی
door-post [تیر عمودی در]
hammer-post تیر عمودی
near vertical تقریبا عمودی
verticality حالت عمودی
vertical synchronizing همزمانساز عمودی
vertical scrolling چرخش عمودی
vertical antenna انتن عمودی
vertical axis محور عمودی
vertical combines ترکیب عمودی
vertical equity عدالت عمودی
vertical equity برابرسازی عمودی
Y direction حرکت عمودی
vertical expansion گسترش عمودی
vertical force نیروی عمودی
vertical growth رشد عمودی
vertical integration ادغام عمودی
vertical merger ادغام عمودی
vertical interval فاصله عمودی
vertical justification تطابق عمودی
vertical justification تنظیم عمودی
vertical mobility تحرک عمودی
vertical recording ضبق عمودی
vertical عمودی [ریاضی]
boom ستون عمودی
boomed ستون عمودی
angle socket سرپیچ عمودی
booming ستون عمودی
booms ستون عمودی
profiling برش عمودی
riser سیم عمودی
profiled برش عمودی
plumb شاقول عمودی
profiles برش عمودی
lineal عمودی اجدادی
apeak عمودی قائم
aplomb حالت عمودی
profile برش عمودی
stringers تراورس عمودی
cliff صخره عمودی
cliffs صخره عمودی
apeak بحالت عمودی
stringer تراورس عمودی
profiling نیمرخ برش عمودی
stairwell پله کان عمودی
serrated vertical pulse ضربه عمودی دندانهای
jambs تیر عمودی چارچوپ
Y coordinate مختصات بردار عمودی
profiles نیمرخ برش عمودی
stairwells پله کان عمودی
stanchion میلههای عمودی ناو
vrc بررسی افزایش عمودی
y axis بردار عمودی گراف
rudders مکان عمودی متحرک
vertical tab جدول بندی عمودی
jamb تیر عمودی چارچوپ
vertically adjustable قابلیت تنظیم عمودی
vertical application برنامه کاربردی عمودی
rudder مکان عمودی متحرک
taproot ریشه عمودی اصلی
lucarne پنجره عمودی خوابگاه
vertical stabilizer تیغه یا باله عمودی
profile نیمرخ برش عمودی
erectly بطور ایستاده یا عمودی
munting الت عمودی پنجره
gules خطوط موازی عمودی
anchor at short stay لنگر طولی عمودی
profiled نیمرخ برش عمودی
vertical cliffs صخره های عمودی
goalposts تیرک عمودی دروازه
upright تیرک عمودی دروازه
goalpost تیرک عمودی دروازه
door-jamb [تیر عمودی چارچوب در]
hoops میله عمودی کروکه
plumb : راست بطور عمودی
crown-strut [شمع پشتبند عمودی]
hoop میله عمودی کروکه
vertical speed سرعت صعود عمودی هواپیما
bulkheads دیواره عمودی روی قایق
profiled برش عمودی تصویر جانبی
profile برش عمودی تصویر جانبی
bulkhead دیواره عمودی روی قایق
flute [شیار عمودی روی ستون]
stumps هر کدام از سه میله عمودی کریکت
stump هر کدام از سه میله عمودی کریکت
king-pendant [تیر عمودی در خرپای میانی]
stumped هر کدام از سه میله عمودی کریکت
pitch چرخش عمودی وعرضی ناو
vertical events numbering شماره گذاری عمودی وقایع
slash pocket جیب عمودی درجهت درزلباس
profiles برش عمودی تصویر جانبی
sternpost تیر عمودی عقب کشتی
chimney-jamb [تیر عمودی چارچوب دودکش]
escoinson [گوشه تیر عمودی چارچوب]
adjustment for vertical-circle image تنظیم عمودی مرکز تصویر
profiling برش عمودی تصویر جانبی
axis برای مختصات عمودی در گراف
orthotropic دارای محور اصلی عمودی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com