English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English Persian
tempest in a teapot <idiom> درباره چیزی که زیاد مهم نیست به هیجان زده شدن
Other Matches
hysteria غش یابیهوشی وحمله در زنان هیجان زیاد
queried پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
querying پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
to look forward to something excitedly با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
to feverishly look forward to something با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
There isnt much food in the house. زیاد غذاتوی خانه نداریم ( نیست )
to moan نق نق زدن [درباره چیزی]
to nag [about something] نق نق زدن [درباره چیزی]
to nag [about something] قر زدن [درباره چیزی]
to crab [American E] [about something] قر زدن [درباره چیزی]
to kvetch [American E] [about something] قر زدن [درباره چیزی]
to gripe قر زدن [درباره چیزی]
to grouch قر زدن [درباره چیزی]
to grouse [about somt.] قر زدن [درباره چیزی]
to crab [American E] [about something] نق نق زدن [درباره چیزی]
to bitch [American E] [about something] نق نق زدن [درباره چیزی]
to bitch [American E] [about something] قر زدن [درباره چیزی]
to gripe نق نق زدن [درباره چیزی]
to grouse [about somt.] نق نق زدن [درباره چیزی]
to moan قر زدن [درباره چیزی]
to grouch نق نق زدن [درباره چیزی]
to kvetch [American E] [about something] نق نق زدن [درباره چیزی]
to moan ناله کردن [درباره چیزی]
to kvetch [American E] [about something] گله کردن [درباره چیزی]
to grouse [about somt.] ناله کردن [درباره چیزی]
to crab [American E] [about something] گله کردن [درباره چیزی]
to crab [American E] [about something] ناله کردن [درباره چیزی]
To comment on something ( someone ) . درباره چیزی ( کسی ) نظردادن
to bitch [American E] [about something] گله کردن [درباره چیزی]
to bitch [American E] [about something] ناله کردن [درباره چیزی]
to grouch ناله کردن [درباره چیزی]
to nag [about something] ناله کردن [درباره چیزی]
to nag [about something] گله کردن [درباره چیزی]
to kvetch [American E] [about something] ناله کردن [درباره چیزی]
To put something to the vote. درباره چیزی رأی گرفتن
to gripe ناله کردن [درباره چیزی]
To investigate something. درباره چیزی تحقیق کردن
to moan گله کردن [درباره چیزی]
to nag [about something] غرغر کردن [درباره چیزی]
to moan غرغر کردن [درباره چیزی]
to gripe غرغر کردن [درباره چیزی]
to put something to the vote درباره چیزی رای دادن
to grouch غرغر کردن [درباره چیزی]
to grouse [about somt.] غرغر کردن [درباره چیزی]
to bitch [American E] [about something] غرغر کردن [درباره چیزی]
to crab [American E] [about something] غرغر کردن [درباره چیزی]
to gripe گله کردن [درباره چیزی]
to grouch گله کردن [درباره چیزی]
to obtaini. on anything درباره چیزی اگاهی یافتن
to grouse [about somt.] گله کردن [درباره چیزی]
to kvetch [American E] [about something] غرغر کردن [درباره چیزی]
bespeak قبلا درباره چیزی صحبت کردن
to negotiate [about; on; for] something [with somebody] گفتگو و معامله کردن [با کسی درباره چیزی]
it is immaterial چیزی نیست
no matter چیزی نیست
no object چیزی نیست
dont mention it چیزی نیست
that in nothing to me پیش من چیزی نیست
it is a soft snap چیزی نیست کاراسانی است
not at all هیچ همچو چیزی نیست
That's not what I ordered. آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
nothing of that sort هیچ همچو چیزی نیست
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing. ابدا"چنین چیزی نیست
nothing of the sort هیچ همچو چیزی نیست
it does not matter عیب ندارد چیزی نیست
no such thing هیچ همچو چیزی نیست
It doesnt matter. it is nothing. چیزی نیست ( عیب ندارد )
face up to <idiom> پذیرفتن چیزی پذیرفتنش آن ساده نیست
There's no need to elaborate. لازم نیست که شما در ادامه چیزی بگید.
to make a complaint [about] شکایت کردن [درباره] [مثال: ناراضی بودن درباره کالا یا سرویس]
in a pinch <idiom> بسیار خوب است وقتی چیزی فراهم نیست
give or take <idiom> از مقدار چیزی کم یا زیاد کردن
have one's heart set on something <idiom> چیزی را خیلی زیاد خواستن
nerd شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
nerds شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
yakety-yak <idiom> صحبت زیاد درمود چیزی بیارزش
prejudged تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudging تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudges تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudge تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
referred توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
refer توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
refers توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
voluntary manslaughter قتل غیر عمد با سوء نیت نسبی عبارت از حالتی است که قاتل در اثر غلبه هیجان و غلیان احساسات مرتکب قتلی شودکه در ان رکن عمد به طورکامل موجود نیست و در عین حال قتل غیر عمد هم محسوب نمیشود
pick and choose در سوا کردن چیزی دقت ووسواس زیاد داشتن
IF statement عبارت زبان برنامه نویسی سطح بالا به معنای اینکه IF چیزی قابل انجام نیست
to strain at anything در زیر فشارچیزی تقلاکردن زیاد در چیزی باریک شدن یاوسواس داشتن
help پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helps پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helped پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
All is not gold that glitters. <proverb> هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
dependent غیر استاندارد یا چیزی که روی سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده دیگر بدون متغیر قابل استفاده نیست
winchester disk دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
load call وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
transparently برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
compression ignition احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
his parentage isunknown اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
I didnt get much sleep. زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
it is past all hope جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
frisson هیجان
thrill هیجان
frissons هیجان
thrills هیجان
tempest هیجان
tempests هیجان
snit هیجان
stour هیجان
burning در هیجان
excitment هیجان
hysterics هیجان
heatedly با هیجان
fret هیجان
dither هیجان
dithered هیجان
frenzy هیجان
dithers هیجان
tornado هیجان
lather هیجان
emotion هیجان
kippage هیجان
emotions هیجان
excitedness هیجان
excitation هیجان
incensement هیجان
tornadoes هیجان
tornados هیجان
waved هیجان
waves هیجان
waving هیجان
burning هیجان
frets هیجان
wave هیجان
fever هیجان
titillation هیجان
fevers هیجان
ebullient پر هیجان
ignition هیجان
twitteration هیجان
to hold somebody in great respect کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
chafes به هیجان اوردن
appropriate affect هیجان همخوان
chafe به هیجان اوردن
cliffhanger <idiom> هیجان انگیز
orgasms شور و هیجان
inexcitable هیجان ناپذیر
incensive هیجان امیز
jumpy هیجان اور
hyperthymia هیجان زدگی
excitedly از روی هیجان
twitters هیجان وارتعاش
impassion به هیجان اوردن
rapturous هیجان انگیز
chafing به هیجان اوردن
tickled pink هیجان زده
inflaming به هیجان اوردن
high-pitched هیجان زده
gung-ho پر شور و هیجان
effervescency هیجان خروش
orgasm شور و هیجان
unco هیجان مرموز
affectivity هیجان پذیری
to string up به هیجان اوردن
to flare up به هیجان امدن
boil التهاب هیجان
boiled التهاب هیجان
labile affect هیجان نااستوار
boils التهاب هیجان
agitation هیجان تلاطم
aglow در حالت هیجان
rip roaring هیجان انگیر
inflames به هیجان اوردن
inflame به هیجان اوردن
twittering هیجان وارتعاش
twitter هیجان وارتعاش
twittered هیجان وارتعاش
fizzed سرزندگی هیجان داشتن
fizz سرزندگی هیجان داشتن
fizzes سرزندگی هیجان داشتن
emote هیجان بخرج دادن
fizzing سرزندگی هیجان داشتن
buring question مسئله هیجان اور
turn (someone) on <idiom> به هیجان آوردن شخصی
heatedly از روی هیجان یا حرارت
emote هیجان نشان دادن
thriller هیجان انگیز مرتعش کننده
electrifying الکتریکی کردن به هیجان اوردن
abuzz <adj.> پر از سرو صدا، فعالیت و هیجان
overworks خسته کردن به هیجان اوردن
go ape <idiom> از هیجان رفتار دیوانهوار داشتن
overworking خسته کردن به هیجان اوردن
overworked خسته کردن به هیجان اوردن
fury هیجان شدید وتند خشم
overwork خسته کردن به هیجان اوردن
electrified الکتریکی کردن به هیجان اوردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com